13 نکته در مورد فرمان «آتش به اختیار»
به گزارش یزدرسا، دکتر محمد مهدی صادقی از کارشناسان سیاسی در یادداشتی به بررسی اقدامات و پاسخ به ابهاماتی پیرامون موضوع آتش به اختیار پرداخته است.
13 نکته در مورد فرمان «آتش به اختیار»
1- برخی در تلاش اند تا با حاشیه سازی و غرض ورزی ناجوانمردانه، موضوع مهم «آتش به اختیار»را تخریب نمایند. البته این موضوع عجیبی نیست و طبیعی است که جریانات معارض خارجی درصدد تخریب رهبری عزیزمان و فرمایشات حکیمانه ایشان برآیند. آنچه موجب تاسف است این است که برخی جریانات داخلی نیز با کنایه و تعریض، همان خط خبیثانه ضد انقلاب را پیگیری می نمایند.
2-بیانات مقام معظم رهبری در این دیدار و دیگر دیدارها یک مجموعه مرتبط به هم و به عبارتی یک منظومه است و داشتن «فهم منظومهای» از این بیانات و اجتناب از «بریده خوانی» و «گزیده خوانی» آنها نکته مهمی است که باید مدنظر داشت. این نکته برای فعالین دانشجویی نیز به غایت مهم است تا در وادی سطحی نگری و سوء برداشت قرار نگیرند.
3-آنچه مشخص است. مفهوم "آتش به اختیار" در کلام رهبری، در حوزه جنگ نرم و مسائل فرهنگی تعریف می شود. هم شاکله کلی و هم مخاطبان آن نیز روشن است. وقتی سیستم فکری، برنامه ریز و مدیریت فرهنگی کشور دچار اختلال یا تعطیل می شود، دلسوزان نظام باید وارد عرصه شده و خط فرهنگی کشور را با تمام توان حفظ کنند تا توسط دشمن تسخیر نشده و یا سقوط نکند.
4-برخورد طبیبانه در برخورد با مشکلات درون نظام مدنظر معظم له است و تأکید دارند که باید با دشمن، خصمانه و با جریانهای داخلی نظام که نسبت به انقلاب اسلامی تعهد لازم را ندارند، دلسوزانه و طبیبانه برخورد کرد.
5-مسئله آتش به اختیار، جریان دانشجویی را از انفعال نجات میدهد و با این وجود دیگر این جریان نباید دچار روحیه ناامیدی شود و مدام از انجام نشدن کارها بگوید. بلکه باید با جهاد فکری و فرهنگی به صورت مستقلانه انجام وظیفه کنند.جریان دانشجویی نباید انتظار داشته باشد یک قرارگاه مرکزی در دولتی و حتی نهادهایی مثل مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی به حل مسائل فرهنگی کشور بپردازند. به تعبیر مقام معظم رهبری دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ دچار اختلال و یا تعطیل اند و اولویتها را تشخیص نمیدهند. از این جهت در این شرایط، جامعه دانشجویی نباید توقع حل مشکلات فرهنگی به صورت بالا به پایین و به دستور و همت دولت را داشته باشد. روحیه نق زنی جریان دانشجویی از بالادستی در حل مشکلات فرهنگی نادرست و بیهوده است. رویه نقد و مطالبهگری خوب است اما توقع انجام کارها از مجموعه بالادستی- خصوصا در شرایط فعلی کشور و با وجود غربگرایان در دولت- اشتباه است، جامعه دانشجویی باید با شناخت مخاطب، وظیفه خود را با جهاد فکری و فرهنگی در راه اقدامات مثبت فرهنگی در اجتماع قدم بردارد.
6- در موضوع «آتش به اختیار» باید به این فهم برسیم که شرایط کنونی مانند خرمشهر است اما خرمشهر فرهنگی؛ رصد فرهنگی نشان می دهد برخی واقعیات اجتماعی و برخی پارامترهای فرهنگی، نگران کننده شده است.البته رویش های انقلاب هم وجود دارد و بدنه مومن و متعهد جامعه به طراز بسیار بالایی رسیده است.از طرف دیگر،نباید شرایط داخلی در این وضعیت احساسی شود و حساب جریانی که در داخل نسبت به انقلاب اسلامی تعهد لازم را ندارد ولی در چارچوب نظام تعریف میشوند با دشمن ،سوا است.به تصریح رهبری معظم، باید با دشمن برخورد خصمانه و با داخلیها برخوردی طبیبانه داشته باشیم.
7-از یک منظر، خطاب قرار گرفتن افسران جنگ نرم در تعبیر «آتش به اختیار» از سوی مقام معظم رهبری ،نشان دهنده رشد و بالندگی جریان انقلابی است.
8-آتش به اختیار، یادآور همان توصیه قرآن است که فرمود «قُل إنَّما أَعِظُکُم بِواحِدَة أَن تَقُومُوا لِلّهِ مَثنی وَ فُردی»؛ است. اگر به تفسیر المیزان و نمونه در ذیل این آیه شریف در سوره سباء مراجعه شود نکات بسیار جالبی را می توان ایده گرفت. لب مطلب اینکه: هر کسی در شرایط موجود تا جایی که در توان دارد باید به صورت مستقلانه؛ خالصانه ، بی سر و صدا، بدون چشم داشت و انتظار از مجموعههای بالادستی دولتی ، و با شیوه ای موثر می بایست برای حل مسائل فرهنگی کشور اقدام عملی کند و منتظر اقدامات قرارگاه مرکزی- از سوی دولت و یا سایر نهادها- نماند.
9-از این به بعد، هرکس در حیطه جغرافیای نفوذ و تاثیرگذاری اش، مسئول است. عملا هیچ نیروی انقلابی و دلسوز و متعهد، از دامنه فعالیت فرهنگی "آتش به اختیار" خارج نمی شود و همه مسئول اند. به عبارت دیگر بعد از"آتش به اختیار" نمی توان به بهانه عدم کار مسئولان، سکوت کرد و منفعلانه فقط شاهد سقوط مرزها فرهنگی کشور- در حوزه های فردی و اجتماعی- بود .
10-دو اصل "موضوع شناسی" و "اولویت بندی" مهم ترین محورهای عملیات "آتش به اختیار" است. دو اصلی که تابع ظرفیت ها، توانایی ها و حوزه های نفوذ و تاثیرگذاری هر فرد و یا هر مجموعه ای در مکان و زمان خاص خود است.
11-علاوه بر بر تلاش در زمینه های مختلف، آنچه در فرمایش رهبری برجسته بود و متاسفانه در مطالب و پست های تولید شده در شبکه های اجتماعی مغفول ماند" اصل تخاطب " است. اصل تخاطب به زبان ساده، یعنی خروج نیروهای انقلابی از محیط های صرفا!! مجازی!! و ورود به کار میدانی و رو در روی فرهنگی و تبیینی با مخاطبین. رهبری معظم فرمودند:« اهتمام به تخاطب واقعی. فضای مجازی چیز خوبی است، فرصتی است امّا کافی نیست. بعضیها چسبیدهاند به فضای مجازی -توئیتر و مانند اینها- برای اینکه پیامهایشان را برسانند، این فایده ندارد؛ تخاطب واقعی لازم است، میزگرد لازم است، سخنرانی لازم است، نشریّه لازم است، بحثهای دونفره و سهنفره لازم است، جلسات تحلیل لازم است؛ اینجور با مخاطبینتان بنشینید؛ و مانند این کارها.»( بیانات رهبری معظم در دیدار جمعی از دانشجویان در تاریخ 17/3/1396 )
12-حضور موثر در فضای مجازی قطعا لازم است اما کافی نیست. به نظر میرسد جریان ارزشی همه توان و انرژی خود را در فضای مجازی گذاشته در حالیکه این فضا، اقتضائات خاص خود را دارد و زمینه هدایت و روشنگری کامل و واقعی در آن مهیا نیست. از طرف دیگر فعالین حرفه ای این شبکه ها معمولا جزء طبقه رسانه ای- سیاسی خاصی هستند و نظرشان در مورد انقلاب اسلامی-چه مثبت و چه منفی- چندان قابل تغییر نیست. در این شرایط، فعالین حزب اللهی با «تمرکز بر رقیب» به «جدل دو طرفه بی حاصل» با فعالین غربگرا آن هم در موضوعاتی صرفا «سیاسی» و عموما «حاشیه ای» می پردازند و از عامه مردم و تخاطب واقعی در موضوعات عمیق تر فکری و فرهنگی غافل شده اند. یکی از پیشنهادات اولیه ادامه دادن استراتژی «چهره به چهره» خصوصا در موضوعات فکری و فرهنگی است.
13-آتش به اختیار از جنس «عمل» است و و بی جهت نباید در کلاف تفسیرهای نظری عجیب و غریب(نظریه زدگی!!) گرفتار شویم و از اصل موضوع غافل شویم. در این رابطه پیام رهبری معظم روشن است: فعالیت متراکم فکری و فرهنگی به شکلی جهادگونه! پیام روشن است و ان شاالله مرد میدان باشیم...