صهیونیستها بهعنوان متهم اصلی ترور اخیر، بارها از سر درماندگی درباره قدرت علمی و فنی ایران گفتهاند. این هراس، با اسرائیل چسبندگی یافته و جز با زوال این رژیم از بین نخواهد رفت. به یاد بیاوریم سخنان آبان ۹۴ «هرتسل هالوی»(فرمانده رکن اطلاعات در ستاد ارتش اسرائیل) را که گفت: «از ابتدای انقلاب ۱۹۷۹، ما ۳ برابر رشد علمی داشتهایم اما رشد ایران ۲۰ برابر شده. آنها به برتری فنی نزدیک میشوند. جنگ واقعی در آینده نیست؛ همین حالا جریان دارد. برداشته شدن فاصله ۳۰ سال پیش، برای ما بسیار پُرهزینه خواهد بود. جنگ امروز، جنگ ذهنهاست و تبلیغات طرف مقابل میتواند روحیه اسرائیلیها را درهم بشکند».
همچنین اظهارات یوزی رابین(مدیر سابق برنامه موشکی اسرائیل) را که تیرماه ۹۴ گفت «ایرانیها به خوبی در جریان تحولات موشکی هستند. آنها فاتح ۱۱۰ را ساختند و به عنوان یک مهندس میگویم بهخوبی کار کردهاند. با افزایش دقت این موشک و سر جنگی ۵۰۰ کیلویی، هر کدام آنها حالا میتوانند «یک بلوک شهری» را نابود کنند. باور کردنی نیست؛ موشکهای بالستیک ایران در حجم بالا در حال تولید، ذخیره و حتی صادرات است. آنها میتوانند با موشکهای ۲۰۰۰ کیلومتری نقطهزن، اسرائیل را فلج کنند. من به احترام افرادی که این کار را انجام دادند، کلاه از سر برمیدارم. این دستاوردها در شرایط تحریم به دست آمده است».
نکاتی که درباره خدمات شهید فخریزاده منتشر میشود، نشان میدهد او در جایگاه حکیم ذوالفنون(فراتر از یک شاخه علمی و فنی) قرار داشته است. از فلسفه و ادبیات تا فیزیک، و از ابداع پدافند هستهای، شناسایی پرندههای دشمن از طریق غیررادار و استفاده از لیزر در پدافند هوایی، تا نقشآفرینی در گسترش برنامه هستهای و این آخری، تولید کیت تشخیص کرونا و فاز اول آزمایش انسانی واکسن کرونا. در این میان، ترور، بهعنوان یک شبیخون خسارتبار، زنگ هشدار برای ذهنهای خوابزده است. چهار دانشمند هستهای ما در دوره اوباما ترور شدند؛ از ۲۷ دی ۸۸(مقارن فتنه سبز) تا دو سال بعد. ترور سردار سلیمانی و شهید فخریزاده هم از نتایج برجام و فتنههای اقتصادی برآمده از آن (دیماه ۹۶ و آبان ۹۸) بود. نسبت روشنی میان فتنهانگیزی داخلی و جرأت یافتن دشمن برای زدن ضربات امنیتی دیده میشود. به تعبیر آقای مطهری نایبرئیس مجلس دهم؛ «حوادث آبان ۹۸ که بیشتر ناشی از بیتدبیری دولت بود، این خیال را در سر تندروهای آمریکا پدید آورد که وقت مناسبی برای ترور سردار سلیمانی است. قبل از آن، جرأت این کار را به خود نمیدادند».
همان کسانی که پس از ترور شهید سلیمانی گفتند تلافی نکنید، حالا هم میگویند در تله اسرائیل نیفتید و انتقام نگیرید! سند همکاری با بانیان صهیونیست ترور، روشنتر از این؟ این گروه، همانها هستند که وسط فتنه سبز، سنگ رژیم صهیونیستی را به سینه زدند و لقب «سرمایه و پیاده نظام اسرائیل» را از سران آن رژیم گرفتند. آنها ادعا میکنند صهیونیستها خواستهاند در مسیر مذاکره با دولت بعدی آمریکا کارشکنی کنند و حال آنکه دولت اوباما، بانی آشوبافکنی، خرابکاری و ترور هستهای، جنگ نیابتی داعش، تحریمهای فلجکننده و نقض سیستماتیک برجام بود. مغالطه درباره دولت بایدن در حالی است که به تعبیر سیانان، «عشق به اسرائیل، در DNA بایدن است. یهودیها کمتر از یک درصد جمعیت آمریکا را تشکیل میدهند اما ۶۷ درصد انتصابهای بایدن، یهودی و حامی اسرائیل بوده است». در مذاکرات منتهی به برجام، کری و شرمن، قبل و بعد هر مذاکره، به تلآویو میرفتند، هماهنگ میکردند و گزارش میدادند. در جنایت اخیر نیز، بایدن و تیم او سکوت توام با رضایت اختیار کردهاند و حال آنکه اگر نگران مذاکره کذایی و برجام بودند، باید جنایتی را که اسرائیل و ترامپ متهم آن هستند، محکوم میکردند. از اینها گذشته، احتمالا برخی سیاسیون دچار آلزایمر حاد شدهاند وگرنه نباید تصویر خلاف واقع از بانیان خدعهگر برجام ترسیم میکردند.
این اعترافات را که مشتی از خروار است، مرور کنید؛ «ظریف در گفتوگو با مجله آگاهی نو: روحانی به برجام عمل کرد، اما اوباما نه؛ مصوبات برخلاف برجام، در دوره اوباما آمد». «سیف رئیسکل بانک مرکزی: ما قادر نیستیم از پولهای خود در خارج استفاده کنیم؛ آمریکا به تعهداتش عمل نکرد. تقریباً هیچ چیز از برجام عاید ما نشده». «نامه اعتراضی ایران به سازمان ملل: تمدید قانون تحریم ایسا، مغایر تعهدات آمریکا در برجام است». «ظریف در مجلس: اشتباه کردیم به حرف کری اعتماد کردیم؛ وزیر خارجه و خزانهداری آمریکا به ما گفته بودند اگر قانون داماتو به سنا برود، ما جلوی آن را میگیریم؛ عدم اجرای ایسا جزو توافق بود و تصویب آن نقض برجام است». «سخنگوی دولت اوباما: برجام یک معاهده رسمی نیست و هیچکس نمیتواند مانع این شود که طرفِ توافق، آن را ترک کند». «صالحی عضو تیم مذاکرهکننده: آمریکاییها نه یک دبه، بلکه دبههای زیادی در آوردهاند و از روز نخست، دبه را آغاز کردند».
برجام نه در خدمت اقتصاد ما بود، نه در خدمت پیشرفت برنامه هستهای و نه در خدمت امنیت ملی. چرا که هدف طراحان غربی آن، مهار و تضعیف ایران بود. یک خسارت مهم برجام، آسیب به سامانه انسانی پیشرفت است. آسیب اصلی را برجام با تعلیق و تعطیلی۹۵ درصد سرمایه هستهای ما و از آن مهمتر، کمفروغ نشان دادن آینده این برنامه و پراکندن نیروهای متخصص زد؛ جاسوسی از طریق بازرسیهای بیسابقه و خرابکاری در تاسیسات و ترور متخصصان هم جای خود. به یاد بیاوریم سخنان دیوید آلبرایت رئیس موسسه علوم و امنیت را که در جلسه استماع دسامبر ۲۰۱۴ در کمیته روابط خارجی سنا گفت «بازرسان آژانس، پیادهنظام آمریکا هستند. بسیاری از اطلاعاتی که دستگاههای جاسوسی آمریکا از ایران دارند، نه به واسطه تلاشهای خود، بلکه از طریق اطلاعاتی است که بازرسان آژانس در اختیار قرار دادهاند». اکنون هم که یک دانشمند برجسته هستهای در سطح جهانی، توسط یک رژیم بیآبرو و فراری از نظارتهای هستهای ترور شده، آژانس اجازه ندارد جنایت را محکوم کند، یا بابت بهرهبرداری تروریستها از اطلاعات سرّی آژانس عذرخواهی نماید. تروئیکای اروپایی هم که ظاهرا باید نگران سرنوشت برجام باشند، به جای محکومیت ترور، از ایران میخواهند خویشتنداری کند و انتقام نگیرد! مذاکره و توافق قرار بود تهدید و تحریمها را بردارد اما هر دو را افزایش داد.
اینک دوره جدیدی آغاز شده و کاربست اقتدار بازدارنده را طلب میکند. برجام، در قواره پاسخ به اقتضائات دوره جدید نیست. این تحلیل تلخ را روزنامه دولتی ایران، اخیرا در صفحات داخلی منتشر کرد: «نباید تجربه دفعه گذشته (قبل از برجام) را تکرار کنیم. همه تجربیاتی را که درباره راههای مقاومت و دور زدن تحریم داشتیم، براحتی کنار گذاشتیم و فکر کردیم با امضای برجام دیگر تحریم نخواهیم شد. حتی اگر ایران نرمال زندگی کند، باز هم برای دشمنان قابل قبول نیست و انتظار دارند ما هیچ حرکتی در جهت افزایش قدرت دفاعی، حمایت از مرزهایمان و افزایش عمق استراتژیک کشور انجام ندهیم».
در همین حال سایت عصر ایران (حامی دولت) در نکوهش رویکرد منفعلانه پس از ترور اخیر نوشته است «از زمان خروج آمریکا از برجام، ایران سیاست صبر استراتژیک را در پیش گرفت و به تعهدات برجامی پابرجا ماند، به این تصور که بتواند حمایت اروپا را داشته باشد... صاحب این قلم بارها در نوشتههای خود سیاست صبر را مورد تایید قرار داده، اما این سیاست از این پس جوابگوی منافع ملی نیست؛ دشمنان با محاسبه این سیاست، بر این گمانند که ایران خطوط قرمزش را نقض میکند. هیچ توجیهی نمانده، باید محاسبات دشمن را به هم ریخت. پاسخی درخور، سریع و شوکآور از ناحیهای که انتظار آن را نداشته است و به هم ریختن محاسبه او، در راستای تامین منافع و امنیت ملی خواهد بود».
مجازات آمران و عاملان ترور، دیر و زود اگر داشته باشد، سوخت و سوز ندارد. آنها باید ضربات دردناک را متحمل شوند. گستاخی بزرگی کردهاند و باید به شکلی پشیمانکننده - تا سرحد «غلط کردم» - مجازات شوند. بحثهای رسانهای جای خود؛ اما آنها که باید ضربات کاری و راهبردی به بانیان جنایت بزنند، معطل تحلیلهای عناصر منفعل یا مأمور نمیمانند و انشاءالله کاری کارستان خواهند کرد. مجازاتکنندگانی که در وسعت جبهه مقاومت جا دارند، نه عجولانه رفتار میکنند و نه به نام صبر، تکلیف را ضایع میسازند. انتقام قطعی است، اما نه الزاما نقطهای و یک ضربه. این ضربات ممکن است هم در عمق رژیم صهیونیستی (تلآویو و حیفا و منطقه نقب) باشد؛ و هم خارج از آن. صهیونیستهای جاندوست و زراندوز، هرجا که هستند، باید با کابوس مرگ دست و پنجه نرم کنند. واقعیت همان است که شبکه انگلیسی اسکاینیوز اعلام کرد: «ایران قطعا از اسرائیل انتقام میگیرد. متحدان ایران در سراسر منطقه حضور دارند و این انتقام میتواند به شیوههای مختلف اتفاق بیفتد». در عین حال باید عرصه را بر شبکه نفوذ تنگ کرد. دستگاههای امنیتی و قضایی باید گریبان این حلقه را که مسیر خیانت و جنایت دشمن را هموار میکنند، بگیرند و با دقت استنطاق کنند.
آمریکا و اسرائیل، در مصافهای بزرگ شکست خوردند اما میخواهند تصویری وارونه از جایگاه متزلزل خود ترسیم کنند. ما در مقابل، شهیدان بزرگی تقدیم کردهایم؛ اما نه تنها خط مقاومت هرگز نشکسته، بلکه هر سال، جلوتر رفته و ضربات راهبردیتری زدهایم. تاریخ چهار دهه اخیر، گواه ثبات قدم ماست. سلیمانیها و فخریزادهها ترور شدند؛ چون دشمن، توان مصاف رویارویی را از دست داده است. آنها که دستور ترور را دادند، در خلوت خود در تلآویو و واشنگتن از فخریزاده میترسیدند؛ وگرنه بارها نقشه ترورش را به اجرا نمیگذاشتند. عزیزان ما ترور شدند؛ چون ایران اسلامی و متحدانش را در چهار گوشه منطقه قدرتمند کرده و وحشت را به عمق دشمن بردهاند. صهیونیستها اگر فخریزاده و سلیمانی را در بغداد و آبسرد ترور کرد، صدای گامهای استوار آنها و همرزمانشان را پشت دروازههای تلآویو شنیدهاند. پهپادها و موشکها و رزمندگان مقاومت، بارها بیاعتباری دیوار حائل و سپر موشکی «گنبد آهنین» اسرائیل را عیان کردهاند.
تبادل ضربات سخت، طبیعت جنگ است. اما هدف راهبردی که شهدا جان خویش را پای آن گذاشتند، نباید گم شود، پیشرفت شتابان، قدرتمند شدن و توسعه توانمندیها، و زدن ضربات استراتژیک به دشمن. اگر دقیقتر بنگریم سلیمانی و فخریزاده پشت دروازههای تلآویو ترور شدند و عملیات را باید از همانجا ادامه داد. سر سوزنی تردید نداریم که صهیونیستها، حلقه طناب نابودی را بر گردن خویش تنگتر کردهاند. خون شهیدان عزیز ما، پای درخت مقاومت میریزد و شاخهها را گستردهتر و بارورتر میکند. «ما کان لله ینمو».