FATF ،IPC و آزمون جریان انقلابی
یزد رسا؛ 1-شورای عالی امنیت ملی ایرادهای کارشناسان به FATF را وارد دانسته و با برخی از شروط -که در صورت پذیرش از سوی طرف مقابل روح این توافق را تغییر میدهد-، موافقت کرده است. همچنین قراردادهای نفتی(IPC) که دارای معایب بسیار جدی و اساسی بود، تا حدی در مسیر اصلاح قرار گرفته. البته قالب جدید بعد از اصلاح هم حتی آن چیزی که انتظار میرود نیست و همچنان ایرادات جدی وجود دارد، اما بدون تردید این تغییرات در FATF و IPC ماحصل تلاشهای جریان انقلابی در روشنگری واقعیت این توافقها و انتقادهای منطقی و کارشناسی آنها است. منتقدانی که عمدتا از نسل جوان جامعه هستند. این موضوع نشان داد جریان انقلابی رویکردی منطقی و کارشناسانه و علمی در قبال رخدادهای مختلف دارد و مواجههاش با مسائل جاری جامعه متفاوت با تبلیغات و القائاتی است که از سوی رسانههای بیگانه و برخی جریانها و رسانههای داخلی صورت میگیرد. تا جایی که این برخورد منطقی و کارشناسانه در مدت اخیر، انفعال حریف را به دنبال داشت. علاوه بر FATF و IPC، انقلابیون در روشنگری نسبت به حقوقهای نجومی مدیران دولت یازدهم و صیانت از بیتالمال نیز آزمون موفقی را پس دادند. البته این موفقیت برای این جریان از این جهت نیست که مثلا آنها موفق شدهاند حرفشان را بر کرسی بنشانند که اساسا جریان انقلابی به دنبال به کرسی نشاندن حرف خود نیست بلکه آنچه برای آنها موضوعیت و اهمیت دارد، مصالح نظام و انقلاب و منافع ملی است.
2-شرایطی که این روزها و بعد از گذشت ماهها از اجرایی شدن برجام بر آن حاکم است، به وضوح درستی انتقادهای کارشناسان و منتقدان در قبال برجام را تایید کرده تا جایی که بعد از سه سال حتی برخی از دولتمردان و اعضای تیم مذاکرهکننده هم همان حرفهای سه سال قبل منتقدان را نسبت به برجام تکرار میکنند. با این همه، اگر در جریان مذاکرات هستهای و توافق هم نوع عملکرد جریان انقلابی همانند موجهه آنها با FATF و IPC بود، شاید تحمیل "خسارت محض" بر کشور توسط تیم مذاکرهکننده به این سهولت صورت نمیگرفت. در واقع اگر جریان انقلابی با هوشیاری بیشتری با مسئله برخورد میکرد و در دام دوگانه تصنعی توافق-عدمتوافق توسط حریف قرار نمیگرفت، میتوانست قبل از آنکه رقیب دوگانهی مذکور را بر جامعه القا کند، واقعیت توافق خوب-توافق بد را برای جامعه تبیین کند.
3-آنچه موجب شد منتقدان بتوانند در روند مسائلی مانند FATF و IPC تاثیرگذار باشند، زمانشناسی و ورود به موقع به موضوع و در واقع تفکیک مسائل اصلی و فرعی بود. یقینا اگر جریان انقلابی این سطح از انسجام را در مواجهه و انتقاد از موارد یاد شده نداشت و خود را درگیر مسائل حاشیهای و کم اهمیت و فرعی کرده بود، نمیتوانست تا این میزان تاثیرگذار باشد. به عنوان نمونه موضوع کنسرتها، ترفندی بود که دولتیها سعی کردند با برجسته کردن و دامن زدن به آن؛ توجه افکار عمومی را از موارد مهمی چون FATF و IPC و فیشهای نجومی منحرف کنند. مسئلهای که هرچند هوشیاری برخی از چهرهها و رسانههای منتقد نسبت به آن، مانع این شد که آنها مسائل اصلی را رها کنند؛ اما تردیدی نیست که رسانههای جریان رقیب تا حدی موفق شدند با تمسک به بحث کنسرتها، فشارها را از روی دولت کم کرده و اذهان را از انتقادهای اساسی وارده به دولت، منحرف کنند.
4-هوشیاری انقلابیون و زمانشناسی و مواجههی کارشناسانه و حساب شده با رخدادهای مختلف، چیزی است که برای جریان غربگرا قابل تحمل نیست و آنچه آنها را از تغییر متن توافق با کارگروه مالی و قراردادهای نفتی بیشتر عصبانی خواهد کرد، فرایند و عواملی است که به واسطه آنها این تغییرات صورت گرفت. این نارضایتی و عصبانیت از هوشیاری جریان انقلابی را حتی در تیترها و تحلیلهای رسانههای رقیب هم میتوان دید. در واقع جریان غربگرا به درستی میداند که زمانی میتواند عرضاندام کند و بر روی مبانی موردنظر خود مانور دهد که انقلابیون بیتفاوت باشند و در غفلت به سر ببرند و به جای پرداختن به مسائل اصلی نظام و انقلاب، درگیر مسائل حاشیهای و درجه چندم شوند.
5-نقدهای کارشناسانه و برخورد منطقی جریان انقلابی با FATF و IPC و مسئلهی فیشهای نجومی، میتواند الگویی برای این جریان جهت مواجهه با دیگر مسائل در زمینههای مختلف باشد. به طوری که اگر همین رویکرد در حوزههای فرهنگی و اجتماعی و... نیز مورد اهتمام قرار بگیرد، بدون شک راهگشا خواهد بود. علاوه بر این، نقشآفرینی و تاثیرگذاری جریان انقلابی نباید صرفا واکنشی و سلبی باشد، چرا که همین تاثیرگذاری که در واکنش به برخی تصمیات غلط مسئولان خود را نشان داد، میتواند در زمینههای مختلف به صورت ایجابی نیز نمایان شود.
6-هرچند نیروهای انقلابی و جریان رقیب هر دو فعالیت رسانهای و سیاسی انجام میدهند، اما بدیهی است که مبنای اقدام و عمل جریان انقلابی و رقیب و به تبع آن نوع مواجههی این دو جریان با مسائل مختلف، متفاوت است که اگر این تفاوت وجود نداشته باشد، اساسا و به طور کلی این دو باهم فرقی نخواهند کرد! به عبارتی اگر در گذشته صرف تخریب و تقابل با دولت –فارغ از کیفیت عملکرد دولت در میزان خدمترسانی به مردم- به این جهت که دولت از نظر سیاسی همسو با آنها نیست برای جریان رقیب موضوعیت داشت و آنها برای ناکارآمد نشان دادن دولت، دست به هر اقدامی میزدند؛ این سبک برخورد با دولت در روش و منش جریان انقلابی جایی ندارد و همانگونه که کارنامهی انتقادی جریان انقلابی در قبال عملکرد دولت قبل و این دولت گواه است، برای این جریان میزان قرابت رویکرد و عملکرد دولتها با گفتمان انقلاب موضوعیت دارد و و به عنوان میعار محسوب میشود. افزون بر این، سبک مواجهه با نتایج انتخاباتهای مختلف از جمله در سالهای 84 و 88 و همچنین 92 و 94 توسط جریان انقلابی و جریان رقیب، نمودی از مبنای انتقادی دو جریان از دولتهای مختلف است.
نویسنده: وحید سالار
انتهای پام/س*