ID : 35851713

«مهد آزادی» کجاست؟!


سال ۸۸ جماعتی فتنه‌گر اگر خیابان‌های پایتخت ایران را با دروغ تقلب به‌هم بریزند و بی‌هیچ سندی خواهان ابطال ۴۰ میلیون رأی شوند، آقای هاشمی- به عبارتی نفر دوم نظام!- از تریبون نماز جمعه بارها و بارها سخنانی می‌گوید که منجر به سوت و کف جماعت می‌شود!

به گزارش یزدرسا، حسین قدیانی نوشت: اگر چه قیاس ژورنالیستی حوادث ۲ کشور، خیلی نمی‌تواند درست باشد و هر کشوری شرایط خاص خودش را دارد اما چه کنیم که ارادت روشنفکر ایرانی به پایه‌های برج ایفل حتی از منورالفکران دیار خروس‌نشان هم بیشتر است! و اگر طرف، قلم‌زن زنجیره‌ای‌ها باشد که دیگر بدتر! رسما دخیل می‌بندد به پنجره‌های لیبرالیسم! و سعی می‌کند در چنین روزهایی حتی‌المقدور سر مبارک را سمت شانزه‌لیزه نچرخاند و آمدیم و از سر اجبار- و نه وجدان!- اخبار فرانسه را برد تیتر یک! کل ماجرا را فرو می‌کاهد در این تحلیل علیل؛ «پیروزی پوپولیسم بر لیبرالیسم»! و لابد اقامه عزا که چرا باید وضع خیابان‌های پاریس، چنین باشد! و این چه آبروبری زشتی است که مردم فرانسه می‌کنند! و از همه بامزه‌تر متر و معیار دوگانه جماعت است! عینا مثل رسانه‌های غربی و سازمان‌های غریبه! گویی نه در تهران، که در ناف پاریس به‌دنیا آمده‌اند!

لذا باتوم فقط دست پلیس ایران، اخ است و اگر پلیس فرانسه با همین باتوم بر فرق جلیقه‌زردها کوفت، کوفت که کوفت! درباره اول، اگر معترض- بخوانید متعرض!- حتی فتنه‌گر عاشورای ۸۸ باشد یا فلان فرقه جانی یا بهمان گروهک تروریستی،  باز باید از حق آزادی و اعتراض انسان‌ها نوشت، ولو موسم لگدپرانی به ۴۰ میلیون رأی اما فریاد زن بی‌خانمان پاریسی علیه سیاست‌های اقتصادی دولت فرانسه، مصداقی از پوپولیسم است که اگر از لیبرالیسم، چماق هم بخورد، محق است! و عمرا این چیزها نافی حقوق بشر توسط غرب باشد! شتر دیدی، ندیدی! ما البته به‌رغم غرب‌زده‌ها دیدیم و فهمیدیم که مکرون هم اگر پا بدهد، شترسوار ماهری است!

حال می‌ماند این سوال که «مهد آزادی» دقیقا کجاست؟! سال ۸۸ جماعتی فتنه‌گر اگر خیابان‌های پایتخت ایران را با دروغ تقلب به‌هم بریزند و بی‌هیچ سندی خواهان ابطال ۴۰ میلیون رأی شوند، آقای هاشمی- به عبارتی نفر دوم نظام!- از تریبون نماز جمعه بارها و بارها سخنانی می‌گوید که منجر به سوت و کف جماعت می‌شود؛ همان جماعتی که نامزد متوهم‌شان چند ساعت مانده به پایان رأی‌گیری و در حالی که ملت هنوز در صف صندوق آرا بودند، رسما اعلام پیروزی کرد! و شاید بتوان گفت که زد زیر همه مباحث مربوط به دموکراسی و حکومت اکثریت که سلمنا! بخش عمده آن تعلق به مناظرات کافه‌های روشنفکری پاریس دارد!

آن ایام حکام الیزه و کسانی از تبار سارکوزی، در آشکارترین و البته زشت‌ترین نوع دخالت یک کشور در امور کشوری دیگر، از نظام ما خواستند جماعت فتنه‌گر را به رسمیت بشناسد و‌ حالا اما لودریان از ترامپ می‌خواهد در امور داخلی فرانسه دخالت نکند! گفت: «چاه نکن بهر کسی!» واقعا «مهد آزادی» کجاست؟! وقتی یکی از خواص آن فتنه، چند صباحی بعد از ۸۸ شهردار تهران می‌شود و یکی دیگر، چند سالی وزیر مسکن و با وجود بدترین کارنامه ممکن، نامزد جدی نشستن بر صدارت خیابان بهشت؟! آیا در فرانسه هم جلیقه‌زردی می‌تواند اینقدر قدر ببیند! یا از سوی نفرات اصلی حکومت، حمایت شود؟! واقعا «مهد آزادی» کجاست؟!

حالا من در اینجای متن، هیچ اشاره‌ای به رجالی همچون مرحوم هاشمی نمی‌کنم که با وجود آن همه آب سرگشاده که به آسیاب دشمن در پی‌ریزی دروغ بزرگ تقلب ریخت، تا روز آخر حیات، نه با رأی مردم، که با حکم نفر اول جمهوری اسلامی همچنان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام باقی ماند و این اواخر در حالی که ما در جنگ برون‌مرزی با داعش بودیم، گاه به موشک‌های ما - یعنی همان نظامی که خودش نفر اول تشخیص مصلحتش در مجمع بود! - طعنه هم می‌زد! طعنه‌هایی که ایام انتخابات هم شنیدیم! و گاه و بی‌گاه هنوز هم می‌شنویم و هنوز هم بعضا آقای ظریف، همان را می‌گوید که راست کار BBC است! لذا باز هم تکرار می‌کنم که واقعا «مهد آزادی» کجاست؟! فنارسه جلال؟! دموقراضه مکرون؟! ترکیه اردوغان؟! آمریکای ترامپ؟! کجا؟!

در فرانسه اگر با اهدافی کاملا اقتصادی، جماعتی به خیابان بریزند، ترامپ حق ندارد در امور فرانسه دخالت کند اما در ایران ولو آنکه تمام تمنای فتنه‌گران- با رأی‌دهندگان محترم به نفر دوم انتخابات ۸۸ اشتباه نشود!- ابطال یک حماسه ۴۰ میلیونی باشد و خلق آن همه بی‌آبرویی که منجر به سوءاستفاده دشمن و موج جدیدی از تحریم‌های اوبامایی علیه ملت ایران شد، دخالت اسلاف همین آقای لودریان در امور ایران، هیچ لطمه‌ای به اصول و موازین استقلال کشورها و رسم و رسوم دموکراسی نمی‌زند! و نه‌تنها این، که الیزه‌نشینان این حق را نیز دارند که مثلا در سوریه، از تروریست‌ها حمایت علنی کنند! و حتی تا الان، کشورشان را بدل کنند به پاتوق گروهک منافقین! و شگفتا! ما به اعتبار مندرجات غرب و غرب‌زده‌ها، خجل از حقوق بشر و دموکراسی و آزادی و چه و چه هستیم اما فرانسه هنوز هم «مهد آزادی»! و هنوز هم!

طرفه حکایت اینکه دولت خودمان خواهان رحم حکام الیزه به ملت ما در برجام اروپایی است که در آستانه کریسمس، اینجور با مردم خود تا می‌کند! از ته بتراش ریش‌هایت را حضرت بابانوئل! ترامپ فقط حق دخالت در فرانسه را ندارد اما از کشتار یمنی‌ها هر چه هم دفاع کرد، کرد! و راستش را بخواهی، چرخش چرخ سورتمه دموکراسی، آخر و عاقبتی جز این ندارد! تو باز هم خواهی آمد بابانوئل اما با موهوم‌ترین هدیه‌ها که حتی برای اشک زن فرانسوی هم نتواند نقش یک دستمال کاغذی را بازی کند! باید عوض شود موضوع بحث کافه‌ها در همه جای جهان! زیادی که آدمی تکیه به رأی خود کند، در آمریکا، ترامپ می‌شود رئیس‌جمهور و در فرانسه هم مکرون! ترامپ نه، هیلاری! مکرون نه، هر کی! یکی از یکی بدتر! چه زمین سردی! چه زمان شومی! چه شام سیاهی! چه شب بلندی! چه یلدای ستمی! چه ظلمت بزرگی! عصاره سران غرب بشود ترامپ و خلاصه سران عرب هم بن‌سلمان! اینجا هم وزیری باشد که در قبال درد مردم بگوید: «همینی که هستیم!» بله! همینی هست که هست!

کاش امثال سارتر، دمی هم در پی رأی خدا بودند! آخرش هم متوجه می‌شوی که آن خانم شاکی از تعویق تحویل واحدش در مسکن مهر پردیس، نه فقط ۹۲ که حتی ۹۶ هم به روحانی رأی داده و لابد راضی از وزارت امثال عباس آخوندی! و من هیچ تعجب نمی‌کنم اگر بفهمم آن زن پاریسی شاکی از سیاست‌های اقتصادی مکرون نیز از جمله رأی‌دهندگان به امانوئل بوده! و این دقیقا خانه آخر همان نظریه است که رأی ما مردم را فوق رأی خدا می‌نشاند! و دموکراسی همین است! و حتی اگر چون منی باور داشته باشم که «اینجا بهشت اپوزیسیون است» و اتفاقا «مهد آزادی» خب! خیلی هم نباید شاکی باشم که اصلا و اساسا چگونه ممکن است یکی در مایه‌های نجفی بشود شهردار پایتخت جمهوری اسلامی! عاقبت برای پز «مهد آزادی» باید هم تحمل کنی، هم آن را و هم خیلی چیزهای دیگر را من‌جمله همین آخرین سخنان حسن روحانی! برجام در هوا باشد و در تحقق هدف لغو تحریم‌ها ناکام، تو اما با مردم همچنان همان نحو سخن بگویی که ایام انتخابات! و انگار نه انگار که رئیس‌جمهوری و مسؤول!

خدایا! رحمی کن به حال بشریت! و باز هم خودت برای ما کاری کن! بخاری بلند نمی‌شود از رأی آدمیزاد! و حتی ایفل هم بوی آتش گرفته! ما آمدن بابانوئل را زیاد دیده‌ایم لیکن با هدایای این کارتونک ریش‌مصنوعی، وضع‌مان همینی هست که هست! خواه ساکن قلب پاریس باشیم و خواه هر کجای دیگری! آخ که تازه داریم می‌فهمیم معنای حقیقی «اکثرهم لایعقلون» را! تقلب این است که خدا را از متن برده‌ایم به حاشیه! به حاشیه دموکراسی! ذیل لیبرال-دموکراسی! آهای بانوی پاریسی! مادام که به جای آمدن یک مرد با ریشه، منتظر بابانوئل باشی، کادویی بهتر از «سیاست‌های اقتصادی مکرون» دریافت نخواهی کرد! بگرد دنبال گمشده‌ات، بلکه دعای مریم مقدس شامل حالت شد!

کاش حاکم مغرب‌زمین «عیسی» بود! کاش برگردیم دوباره به رأی خدا! و به مردی از تبار «محمد»! خدایا! کاش خودت دخالت کنی در امور همه کشورها! و الا با وجود همه پزهای‌مان، وضع‌مان «همینی هست که هست!» دلم می‌خواهد مثل «شازده‌کوچولو» فریاد بزنم که هان ‌ای آدم‌ها! کجا دارید می‌روید؟! آن هم این همه با عجله؟! و مدام تَکرار راه‌های رفته! آیا بس نیست؟! و آیا هنوز موسم آن نرسیده که بگردیم دنبال یک دوست واقعی، بلکه دست‌مان را بگیرد و نجات‌مان دهد از این جهنم لیبرال - دموکراسی؟! دنیا دست نااهلان است! و «ظهر الفساد فی‌البر و البحر»! کاش زودتر بیاید آن مرد، بلکه آدم کند اولاد آدم را! وای از بلای تمرد! رأی خود را دیدن و فراموشی امر خدا!

انتهای پیام/




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.