«نون خ ۳ »؛ اصالتی که مخاطب را جذب میکند
به گزارش یزدرسا، علت اصلی شکست بسیاری از مجموعههای کمدی یا طنزهای دنبالهدار سالهای اخیر سیما، اتکای بیشتر از اندازه به شخصیتهای محوری است. اگر موقعیت سازی در سریالی در ژانر کمدی به عنوان سرفصلی مهم در مقطع نگارش فیلمنامه دستمایه اصلی نباشد، آن اثر به سرنوشت سریال محتوم و شکست خورده پایتخت در فصل ششم دچار خواهد شد. «نون خ ۳» در موقعیتی در مدار اوج قرار گرفت که خلاقیت مولفان پایتخت و کلیه کمدیسازان سیما به پایان رسیده بود.
نون خ ۳ با اوج گرفتن در فصل سوم یادآور سریالهایی نظیر «خانه به دوش»، «متهم گریخت»، «ترش و شیرین» و ... است و در شرایطی کنونی که ارائه کمدی محض، در قالب مجموعههای مناسبتی دشوار است، «نون خ ۳ » بار همه کمدیهای ساخته نشده را یک تنه بر دوش کشید.
چرا کمدی نون خ در فصل سوم موفق شد؟
«نون خ۳» علاوه بر اتکا به موقعیت محوری و ارائه روایتهای غیریکنواخت، از شخصیتپردازی غافل نشد. شخصیت پردازی فصل سوم آنقدر دقیق و با جزئیات و در خلال رویدادهای روایی طراحی شد که سادهترین کاراکتر ساکن روستا، در بزنگاههای جمعی فردی سریال در مسیر روایت تبدیل به کاراکتری جذاب میشد. «سیروس مجرد روستا» که پیکان قدیمیاش را همچنان سوار میشود کاراکتر بسیاری فرعی است اما به یکی از شاخصههای خنداندن در این سریال تبدیل میشود.
در «نون خ۳» عمق پیدا کردن شخصیتها و درآمیختن بسیار مرتب رویدادها، سبب میشد تماشاگر مجذوب رفتارهای غیرانسانیها کاراکترها نشود. این سریال دارای این مزیت بود که در پایان هر قسمت شاید مجموعه رویدادها تاثیری در ذائقه مخاطب نداشته باشد اما دیدار با شخصیتها اهمیت پیدا میکند.
سریال بر اساس ساختاری مشخص تا نیمی از سریال، تقریبا قسمت هفتم، بر شخصیتها و مسیر روایی مرتبط با آنان تاکید دارد و از قسمت هفتم موقعیتهای مختلف مثل یک قطعات یک پازل، دربرگیرنده ساختار روایی سریال است.
در نون خ هر شخصیت برای خود یک جذابیت خاص دارد و تماشاگر در وهله نخست از دیدن شخصیتها لذت میبرد، اتفاقی که سالها در سریالهای سیت کامی فرنگی رخ میدهد و تماشاگر از تجربه دیدار با شخصیت ها مسرور میشود. کما اینکه پایتخت میتوانست با ادامه تقابلهای ارسطو و نقی کماکان جذابیتهای خود را حفظ کند. اما این شخصیتها آنچنان اصیل هستند که مخاطب تصور میکند، هر کدام از آنان نماینده سبک یا یک مشی فرهنگی خاص هستند و شاید بدون شعار، یکی از معدود سریالهایی است که به صورت نامحسوسی فرهنگ اسلامی – ایرانی و گاهی فرهنگ مقاومت را تبلیغ میکند.
اصالتی که مخاطب را جذب میکند
برای مصداق اشاعه فرهنگ مقاومت میتوان به بخشی از سریال اشاره کرد که نوری (سعید آقاخانی) متوجه میشود شوهر خواهرش، کیوان و سلمان (کاظم نوربخش) موفق به یافتن معدن طلا شدهاند و نوری غصب طلاها را با هر استدلال و اتفاقهای ناگوار هشت سال اخیر، حق این سه نفر نمیداند و به آنان یادآوری میکند جوانان رشید و دلاوری خون خود را به این خاک تقدیم کردهاند و این طلاها متعلق به همه مردمی ایران است.
اهمیت قومیت و تقویت بنیان خانواده
قومیت در این سریال بسیار مهم است. نوع گفتوگوها، برخوردها، لباسها در این سریال زیباست، حتی فقر هم در این سریال از زیبایی بصری خاصی برخودار است، حتی شخصیتی مثل ادریس که ۱۱ فرزند دارد و یارانه ۵۷۵ تومانیاش که موتیف (عامل تکرار شونده) برای خنداندن مخاطبان سریال است، بسیار زیباست.
اگر از جنبه تقویت بنیه خانواده این سریال را بررسی کنیم، شخصیت کیوان و فریبرز شاخص میشوند. برخلاف موج اصلی سریالهای شبکه نمایش خانگی، در جهان داستانی «نون خ» چشم ناپاک وجود ندارد و سرو گوش کسی نمیجنبد تا مخاطب را آزار دهد. متاسفانه در سالمترین سریالهای ایرانی همواره یک چشم ناپاک وجود دارد. سریال آنچنان از زوایهای صحیحی ساخته شده که حتی رقابت کیوان و فریبرز بر سر ازدواج با شیرین یک مثلث سیاه را نمیسازد، حتی مهیار را با همه سبکسر بودنش و شیفتگی او را به روژان(همسرش) نمیتوان نادیده گرفت.
نوری الدین نماد یک مرد کامل ایرانی است، از جهات مختلف، مرد بودن، پدربودن، ریاست روستا و این سمبل یک مرد واقعی کرد، فرهنگ غنی کردی را به سراسر ایران تسری میدهد؛ در همان چهارچوب روستایی ساده ای که جامعیت و احاطه شخصیتش را نمیتوان نادیده گرفت. نوری با فرزندان خودش صمیمی برخورد میکند و همچنان با این دختران بزرگسال قایم موشک بازی میکند. این شیوه رفتار نوری ضمن اینکه مخاطب را میخنداند، از تلقی پدر بودن احساس رضایت و امنیت را القا میکند و وفاداری نوری به همسر مرحومش به نقطه قوت تمامی فصل های نون خ تبدیل میشود. «مردکامل بودن» نوری محدود به خانواده نمیشود و او پشت و پناه مردم روستای خودشان است و مردم در مواجه با هر ر بحرانی به نوری پناه میآورند.
ارتباط با خدا، معنویت غنی
ارتباط نوری با خدا در فصل سوم به نهایت هوشمندی در خلق میرسد. سالهاست که در اغلب سریالهای تلویزیون موقعیت و پلانهای نمازخواندنهای بسیاری نمایش داده میشود اما نوری بدون ریاکاریهای مرسوم، با خدا ارتباط بسیار خوبی برقرار میکند و هر لحظه و هر زمان با خدا صحبت میکند، آماده بودن او برای مرگ نیز نشات گرفته از این رابطه صمیمی با خداست و یا ذوالجلال و الاکرام از زبان نوری در مواجه بحران بارها و بارها شنیده میشود.
همانطور که اشاره شد، موقعیت خواندن نماز در سریالهای ایرانی نمایش داده میشود، اما الزامات خواندن نماز از مخاطبان پوشیده میماند. در سکانسی خاص، اهالی روستا از نوری طلب انجام رفتار غیرعرفی را دارند اما نوری پاسخ میدهد:" من اگر این کار خطا را که از می خواهید انجام دهم فردا چگونه نماز صبح را بخوانم و در مقابل خداوند حاضر شوم "و نماز دلیل خطا نکردن است.
طراحی لباس، نمایش سنتهای و علقههای فرهنگی این خطه تبدیل به شاخصه و تلاش مهیار برای به دنیا آوردن فرزندش در کانادا به وجه تمسخرآمیز اهالی روستا تبدیل میشود. سلطانی شخصیت انحرافی سریال نقطه مقابل همدلی اهالی و انجام کارهای جمعی است و اهالی را به سوداگریهای آنی تشویق میکرد.
کمکها مومنانه و تلاشهای همدلانه
سریال طرح مسئله میکند، اما از ارائه راهکار امتناع نمیکند و در پایان فصل سوم دوباره روی یک مسئله ساده اما ملی مثل همدلی اهالی روستا انگشت میگذارد که مردم در شرایط سخت، همدلی و کمکهای مومنانه را تقویت میکنند و تهیه ویلچر برای یکی نیازمندان روستا توسط اهالی وجه آرامبخش سریال است و شیوه زیستن در کشاکش سختیهای اقتصادی، تلقین آرامش نشات گرفته از همدلی مومنانه اهالی روستا، در ناخودآگاه تماشاگر رسوب میکند.