آتش به اختیار مثل چمران
به گزارش یزدرسا به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران؛ در روزگار ما نام دکتر مصطفی چمران یکی از گزینههای مقبول و جذاب در میان اکثر جریانهای سیاسی معاصر ایران است. این مقبولیت از کجا ناشی میشود؟ در این یادداشت کوتاه پیرامون مولفههای این مطلب چند نکته مطرح میشود.
اول؛ بررسی سیر زندگی دکتر چمران -بهعنوان یک فرد معمولی و نه یک فعال سیاسی- به تنهایی واجد نکات برجسته و ارزشمند است. او در بهترین دانشگاهها و رشتههای ایران و جهان تحصیل کرده و هوش و استعداد ذاتیاش را به رخ کشیده است. در برخی از بهترین مراکز تحقیقاتی دنیا به تحقیق مشغول بوده و خلاصه با هر متر و ملاکی سرش به تنش میارزد و آدم جا مانده و وا ماندهای به حساب نمیآید.
دوم؛ مسلک عرفانی و اخلاقی و روح ناآرام مصطفی چمران از او یک انسان ناوابسته به زمین ساخته است. آنچنانکه از دستنوشتههای او بر میآید او این زندگی مادی و زمینی را چنان قفس تنگی میبیند که ظرفیت تحمل روح و اندیشههای متعالی او را ندارد. او همچون پروانهای که گرد شمع میگردد، آنقدر میچرخد تا به وصال سوختن نایل آید. او عاشق خداست و مصداق این کلام که فرمود: «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی، و مَن عَشَقَنی عَشَقْتُه، و مَن عَشَقْتُه قَتَلْتُه، و من قَتَلْتُه فَعَلَی دِیتُه، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه».
سوم؛ دنیای دکتر چمران، دنیای بدون مرز است. شعار او «الحیات عقیده و جهاد» است. وطن او هر جایی است که انسانهای تحت ستم و مظلوم محتاج کمکهای او هستند. عقیده او حمایت از مظلومان و مستضعفان عالم تا رفع فتنه از آنان است. میخواهد ایران باشد یا لبنان یا فلسطین یا هر کجای دیگر.
چهارم؛ دکتر چمران از ناسزا شنیدن نمیهراسد و دندان لق محبوبیت در سیاست را کشیده است. این باعث میشود تا خیلی نگران نگاه دیگران و قضاوتهایشان درباره تصمیمهایش نباشد و راحت حق را در نظر بگیرد. وقتی اوایل انقلاب در سالن اصلی دانشکده فنی دانشگاه تهران –جایی که خودش دانشآموخته آنجا بود و سالها بعد همین سالن به نام زیبایش ملقب شد- کمونیستهای پر هارت و پورت آن زمان، از او با شعار «جلاد تل زعتر، اعدام باید گردد» استقبال گرمی کردند، قدمی عقب ننهاد، قاعدتا مصطفی چمران سنگ نبود و احساس داشت اما توکلش به خدا بود.
پنجم؛ در عرصه سیاست مصطفی چمران حقطلب و حقگرا بود. با وجودی که او رسما گرایش به دینداران روشنفکر آن زمان داشت اما در ولایتپذیری و اطاعتش از امام بزرگوار-رضوانالله تعالیعلیه- کوچکترین خللی وارد نبود. شاید مانند او که اینگونه جامع اضداد باشد به تعداد انگشتان یک دست هم در السابقون مبارزه نداشته باشیم.
ششم؛ دکتر چمران برای مبارزه و خدمت منتظر تعارف و حکم رسمی نبود. اگر ساختار و امکانات بود که بهره میجست و اگر نبود خودش ساختار میساخت. نمونهاش هم دوران مبارزه در لبنان و سازماندهی شیعیان جنوب در مقابل فالانژها و اسرائیلیها و بعدتر زمان جنگ تحمیلی، ستاد جنگهای نامنظم جنوب ایران. به این معنا او یک آتش به اختیار واقعی بود که انتظار جایزه و تشویق برای کارهایش ندارد. حتی در مواردی مثل آزادسازی سوسنگرد برخلاف جریان حاکم بر نظامیان درگیر در جنگ هم عمل میکند و به دل دشمن میزند.
هفتم؛ ذکر خیر به دل دشمن زدنش شد؛ او فرمانده بود؛ وزیر بود؛ نماینده مجلس بود؛ نماینده امام(ره) بود؛ اما هر چه که بود و هر کجا که بود وسط معرکه بود. چمران عادت به باد کولر نداشت و اهل غر زدن هم نبود. پیشتر از همه نیروهای تحت امرش وسط میدان میجنگید و راهبری میکرد. چمران بسیار شجاع بود.
هشتم؛ ایمان قوی دکتر چمران بلاشک پیشرانه حرکت او در مسیر ناهموار زندگیاش بود. اما این شور و حرارت همیشگیاش با متانت و عقلانیت همراه بود. او حساس بود اما جوگیر نه؛ حساس به مسائل پیرامون، حساس به معیشت مردم، حساس به دخالت و نفوذ آمریکا، حساس به وابستگی شاه و عمال؛ سکوت نمیکرد و هزینهاش را هم داد. در مجلس اول که برخی پیشنهاد انحلال ارتش را میدادند او با متانت و عقلانیت استدلال آنها را رد میکرد زیرا افقهای دورتر از نوک بینی را هم میدید.
نهم؛ چمران همانقدر آزادیخواه بود که عدالتخواه و همانقدر دیندار. مگر میتوان شیعه علی(ع) بود و جز اینها بود؟
دهم؛ دکتر چمران در اکثر عکسهایش تفنگ در دست دارد. این گونه انتخاب کجسلیقه و صرفا دیدن این تیپ عکسهایش جفای به اوست. دکتر چمران چریک بود اما برخلاف خلقیها-در انواع و اقسام مسلمان و نامسلمان و درهم- ذوب در اسلحهاش نبود تا مانند آنها عاقبت اسیر عملگرایی میلیتاریستی و آدمکشی سکتاریستی شود؛ هر جا هم تفنگ در دست داشت از سر ناچاری بود و الا او همانقدر که مبارز بود صلحطلب هم بود. او حقیقتا یک چریک کت و شلواری بود.
ایمان ملکا