اختلافات جدی است اما اصولگرایان جدی نگیرند
به گزارش یزدرسا، کمتر از ۵ماه تا انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم باقیمانده است و گروههای سیاسی اقدامات اولیه برای رقابت را آغاز کردهاند. اصلاحطلبان که پیشتر گزینههایی چون تحریم انتخابات را مطرح میکردند، حالا بهطور کلی از آنها عبور کرده و در تلاشند مزیتهای رقابتی خود را افزایش دهند. مهمترین اقدامشان طی یکی، دو ماه گذشته نهاییکردن ساختار و سازمان شرکت در انتخابات بود و با تشکیل گروهی بهنام گروه اجماعساز و ۴۲نفره، شامل چهرههای حقیقی و حقوقی نشان دادند که عزم خود را برای یک رقابت تمامعیار جزم کردهاند. در این یک مورد اصلاحطلبان حداقل یک گام از اصولگرایان جلوترند چراکه بعید نیست با همین روش بتوانند یکی از مهمترین چالشهایشان یعنی فرآیند تصمیمگیری و رسیدن به گزینه نهایی را تسهیل کنند. با این فرآیند آنها امید دارند چالش رهبری را که در سال گذشته و در جریان انتخابات مجلس برایشان دردسرساز شد نیز مرتفع کنند و به اعتراضات افرادی چون اعضای کارگزاران و دبیرکل آن یعنی غلامحسین کرباسچی هم پاسخ دهند.
با این حال آنها همچنان با چالشهایی مواجهند که ممکن است طی مدت باقیمانده تا انتخابات حسابی گریبانگیرشان شود و هزینههای بعضا غیرقابل پیشبینی برایشان بهدنبال داشته باشد.
چسبندگی بیش از حد به دولت روحانی
اولین و مهمترین چالش آنها نسبتشان با دولت است؛ مسالهای که بهقول محمدصادق خرازی، غیرقابلانکار است و در هیچ حالتی نمیتوان آن را از افکارعمومی پوشاند.
فعالان جریان اصلاحات در قبال دولت همچنان دو دیدگاه متفاوت دارند؛ گروه اول کسانی هستند که از میانه راه از همراهی با دولت پشیمان شدهاند و مدتی پس از تشکیل دولت دوازدهم و پس از مشخص شدن ناکارآمدیهای بزرگ روحانی تلاش کردند حداقل در سطح رسانه بگویند که نسبتی با دولت ندارند، و گروه دوم کسانی هستند که همچنان منافعشان را در همراهی با دولت روحانی میدانند و حتی ایدههایی برای تکرار الگوی تشکیل دولتهای یازدهم و دوازدهم برای خرداد سال۱۴۰۰ نیز در ذهن میپرورانند.
با همه این احوال اما آنچه مشخص و معلوم است اطلاع فعالان اصلی جریان اصلاحات از هزینههای سنگین دولت روحانی برای این جریان در انتخابات آتی است، چیزی که باعث شده بهصورت نوبهای به انتقادهای سنگین از دولت بپردازند و تلاش کنند مرزگذاری بسیار مشخص و واضحی با روحانی و حلقه اولیه آن، اعضای اعتدال و توسعه داشته باشند. درگیری چند روز اخیر صادق خرازی و محمود واعظی مصداق مهمی از این ماجراست و ادامه همان راهی است که محمد خاتمی یکی، دو سال پیش و با عذرخواهی از مردم آغاز کرد.
اینها مجموعه اقدامات صرفا بهخاطر احساسات و دریافتهای عمومی نیست بلکه نظرسنجیها هم با معیارهای متفاوتی، زدگی مردم از دولت و عملکرد روحانی را توضیح میدهند و یکی از مهمترین معیارهای موفقیت در انتخابات۱۴۰۰ را فاصله داشتن از دولت دوازدهم میکنند.در این میان البته علاوهبر اینکه افکارعمومی بهسادگی باور نخواهد کرد که اصلاحطلبان از دولت روحانی جدا هستند یک چالش مهم دیگر هم وجود دارد و آن در صحنه بودن ناباورانه محمود واعظی برای اصلاحطلبان است بهگونهای که طی یکی، دو سال اخیر هرگاه که اصلاحطلبان تلاش کردند سفره خود را بهصورت جدی از دولت جدا کنند محمود واعظی به میدان آمده و با اظهارنظرهای تند و تیز خود نقشه اصلاحطلبان را بر هم زده است. شاید این هم از بدشانسی اصلاحطلبان باشد که فرد حاضرجوابی چون واعظی در دولت است و به لطف تعدد رسانههای نزدیک به دولت صدایش بلند و رسا شنیده میشود. او بارها تذکر داده که بسیاری از مدیران دولت بهویژه مدیران میانی از جریان اصلاحات هستند و فعالان این جریان برای انتقاد از دولت باید به این مساله هم توجه کنند.
فقدان گفتمان کارآمد
چالش دوم اصلاحات در انتخابات۱۴۰۰ که همچنان برقرار است و در هفتههای اخیر بسیار هم مورد بحث بوده، مساله گفتمان آنها برای تهییج و به میدان آوردن بدنه رایشان است.
آنها تاکنون تلاش کردهاند در گفتمانهای اصلی نماینده موضوعاتی چون آزادی و توسعه باشد و بعضا خردهگفتمانهایی چون تنشزدایی در سیاست خارجی را نمایندگی کنند، اکنون اما در اثر عملکرد دولت روحانی تبعیض و فقر به موضوع اصلی بدل شده و اصلاحطلبان را به این سمتوسو کشانده است که اگر بتوانند در انتخابات آینده مساله عدالت را چاشنی موضوعات خود کنند و آن را نیز بهعنوان یک مساله و هدف اصلی طرح کنند هرچند بهخاطر سابقه دورشان از مساله عدالت شانس زیادی برای نمایندگی این گفتمان در انتخابات آینده نخواهند داشت و البته فرصتی هم برای گفتوگو با مردم و توجیه آنها در این خصوص وجود ندارد.
هرچند اخیرا اصلاحطلبانی چون حمیدرضا جلاییپور تلاش کردهاند مانیفستی برای مساله عدالت تدوین و آن را بهعنوان یک سند راهبردی در انتخابات آتی استفاده کنند اما آنچنان که از شواهد مشخص است ایجاد دوقطبی بر سر سیاست خارجی اصلیترین راهبردشان برای رقابت با اصولگرایان است و همچنان حساب خاصی روی این مساله و افرادی که آن را نمایندگی میکنند مانند محمدجواد ظریف باز کردهاند. نباید فراموش کرد که این مزیت برای آنها قبلا کار کرده و حالا با حضور دولت بایدن در ایالاتمتحده بعید نیست امیدشان به استفاده دوباره از آن تقویت شده باشد، ایجاد دوقطبی جعلی در این زمینه تخصص آنهاست و با کوچکترین اشتباه اصولگرایان میتوانند رقیب را مخالف هرگونه دیپلماسی معرفی و موفقیت قابلتوجهی مانند سال92 در این خصوص به دست آورند.
گزینه نهایی
چالش بعدی گزینه نهایی برای رقابت است. آنچنان که صادق زیباکلام توضیح میدهد حسن روحانی با انتخابات و بدنه رای اصلاحطلبان کاری کرده که حتی اگر محمد خاتمی هم تاییدصلاحیت شود بعید است کسی پای صندوق بیاید و به او رای بدهد، لذا اصلاحطلبان باید برای اینکه مردم را دوباره به پای صندوقهای رای بکشند علاوهبر داشتن گفتمانی جدید و نو که بتواند حرف دل مردم را نمایندگی کند، چهرهای جدید و متفاوت داشته باشند که مانند اسحاق جهانگیری در جریان ارز 4200تومانی امتحان خود را پس نداده باشد.
نظرسنجیها میگوید خاتمی اکنون تنها ۱۰درصد محبوبیت اجتماعی دارد و طبعا اصلاحطلبان نمیتوانند روی کاریزمای وی و ماجرای «تکرار میکنم» حساب ویژهای باز کنند و اینهم معضل دیگری است که نشان میدهد برای پیروزی باید گزینه رایآور و شناختهشدهای را به میدان بیاورند.
در این مسیر بخشی از جریان اصلاحات که مشخصا حزب کارگزاران نماینده آنهاست به گزینههای ائتلافی تمایل دارند، علی لاریجانی را نزدیکترین فرد و بهترین گزینه برای خود میدانند و فردی چون محمدجواد ظریف را وزیر امور خارجه وی تصویر میکنند. این انتخاب مشابه همان رویداد سال۹۲ است که اصلاحطلبان تند و تیز به دفعات از خسارتبار بودن آن گفتهاند. اتحاد ملتیها و احزاب نزدیک به آنها معتقدند اصلاحطلبان بههیچ عنوان نباید گزینههای اصیل و شناسنامهدار خود را رها کرده و با اصولگرایان میانه یا افرادی که نزدیکی کمتری به جریان اصلاحات دارند ائتلاف کنند. این دست چهرههای اصلاحطلب خسارت حسن روحانی و ائتلاف با او را آنقدر زیاد میدانند که ممکن است تکرار آن موجب حذف جریانشان برای مدت مدیدی از میدان سیاست و محبوبیت عمومی کشور شود. البته آنها همچنان با چالش اتفاقات سال88 و تعیین نسبتشان با نظام هم مواجهند و تا زمانی که نتوانند خود را داخل حاکمیت معرفی کرده و گزینه مقبولی معرفی کنند باید نیمنگاهی هم به چهرههای سفیدتری چون ظریف و لاریجانی بیندازند.
ناگفته نمایند محمدجواد ظریف که در اظهارنظرهای اخیرش تغییر نظرهایی نسبت به حضور در انتخابات دیده میشود گزینهای است که احتمالا میتواند اجماع نهایی و سریعی بین گروههای اصلاحطلب و حامی دولت ایجاد کند و حتی با یک رای حداقلی درصورت تکثر اصولگرایان در1400 وارد پاستور شود، مخصوصا اگر در این چندماه بتواند تغییرات مثبتی در اقتصاد هرچند مقطعی و کوتاهمدت با آزادسازی پولهای بلوکهشده ایران در کره به وجود آورد.
نابلدی اصولگرایان؛ امید آخر اصلاحطلبان
در این موضوع البته یک نکته آخر هم وجود دارد؛ اینکه اصلاحطلبان با وجود چالشهای بزرگی که دارند روی یکی، دو مساله حساب ویژهای باز کردند؛ اول نابلدی جریان رقیب در فرآیند انتخابات است و دوم فرصت دوقطبیسازی بر سر موضوعاتی چون سیاست خارجی و آزادی. اصلاحطلبان در هر دوی این موضوعات دارای تجربههای موفقیتآمیزی در سالهای 92 و 96 هستند.
درخصوص موضوع اول میدانند رقیبشان بهسادگی خطاهای بزرگی مرتکب میشود و در هر مرحلهای از رقابت ممکن است بهسادگی فرصت حذفشدن خود را ایجاد کند. مانند همین امروز که بخش عمدهای از اصولگرایان تصور میکنند رای اصلاحطلبان در جامعه ریخته و بهسادگی امکان پیروزی برایشان فراهم است، لذا مشغول دعواهای داخلی هستند. در مورد دوم هم اصلاحطلبان حساب ویژهای روی اتفاقات این چندماه و نهایتا رقابتهای یک هفته آخر باز کردهاند.
منبع: فرهیختگان