اعتماد به جوانان؛رمز برونرفت از مشکلات فعلی کشور/ رحلت حضرت امام(ره) تلخترین خاطره هر آزادهای است
به گزارش یزدرسا؛ سید حسین فرمی باف در سال 1344 در یزد متولد شد و در سن 17 سالگی به ندای «هل من ناصر ینصرونی» ولی زمانش لبیک گفت و عازم جبهههای حق علیه باطل شد.
وی در سومین مرتبه اعزام به جبهه و پس از حضور در عملیات محرم در سحرگاه ششم آبان ماه 1361 در منطقه دهلران درحالیکه براثر اصابت گلوله به پایش قدرت حرکت نداشت به اسارت نیروهای بعثی درآمد و پس از 8 سال اسارت در سال 69 به کشور بازگشت.
این آزاده سرافراز دیارمان دارای سه فرزند بوده و درحال حاضر دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث و استاد دانشگاه است
به بهانه سالروز بازگشت آزادگان سرافراز به میهن اسلامی به سراغ وی رفتیم و پای صحبتهای دلنشینش نشستیم .
جوانان دهه شصت برای حفظ عزت و شرف کشور راهی جبههها شدند
لطفاً بفرمائید انگیزه شما برای حضور در جبهههای نبرد چه بود؟
ببنید علتی که انقلاب اسلامی در سال 57 به پیروزی رسید این بود که انقلاب حرکتی بود که در تودههای مردم علیه ظلم شکل گرفت و البته این جریان ظلمستیزی مردم پس از کودتای 28 مرداد و اتفاقات سال 42 آغاز شد و ملتی که عزت آنها بهواسطه برخی اقدامات پهلوی نظیر کاپیتولاسیون یا انقلاب سفید لگدمال شده بود تلاش کردند تا بار دیگر عزت و شرف خود را باز پس گیرند و نهایتاً در بهمن 57 به آرمان خود دست یافتند.
پس از پیروزی انقلاب، آمریکائیها که منافع و اعتبار خود را در ایران ازدستداده بودند تلاش کردند تا به طرق مختلف بار دیگر در ایران حضور پیدا کنند اما زمانی که اقدامات آنان جواب نداد یک جنگ نابرابر علیه کشورمان به راه انداختند بهگونهای که در این جنگ درحالیکه پیشرفتهترین سلاحهای روز آن دوران در اختیار عراقیها بود ابتدائی ترین سلاحهای جنگی را از ما دریغ میکردند لذا جوانان آن دوران برای حفظ عزت کشور،شرف ملت و ممانعت از دستدرازی مجدد اجانب به کشور در خود احساس وظیفه کرده و بهعنوان جوان ایرانی در دفاع از این ارزشها و مظلومیت کشور وارد عرصه پیکار با دشمن بعثیای شدند که تمام دنیا از او حمایت میکرد.
لطفاً از نحوه اسارت خود در سال 61 بفرمائید؟
بنده پس از دومرتبه حضور در جبهه و شرکت در عملیات رمضان و مطلع الفجر گیلان غرب سرانجام در مرتبه سوم و در آخرین مرحله از عملیات محرم درحالیکه درحال پاکسازی منطقه بودیم به همراه چند تن از همرزمان از ناحیه پا تیر خوردیم و نتوانستیم به حرکت خود ادامه دهیم. سرانجام پس از یک و ساعت نیم خونریزی عراقیها ما را به عقب منتقل کردند درحالیکه بهشدت خونریزی داشتیم از لحظه اسارت که ساعت 6 صبح بود تا زمان انتقال به بیمارستان حدود 15 ساعت ما را معطل کردند و پس از 25 روز بستری شدن در بیمارستان به اردوگاه منتقل و در اردوگاه نیز تا چندین ما ه با عصا حرکت میکردم.
لطفاً از حال و هوای اردوگاههای رژیم بعث عراق و رفتار با اسرا بفرمائید؟
فضای اردوگاههای اسارت نمونهای از فضای جامعه در دوران جنگ بود یعنی بین اسرا وحدت، همدلی، یکرنگی و تفاهم موج میزد اگر اسیری ازنظر تأمین معیشت دچار مشکل میشد درحالیکه برخی از اسرا خودشان مشکل داشتند از حق خود میگذشتند تا بتوانند مشکل همرزم خود را برطرف کنند ضمن اینکه علیرغم محدودیتهای زیاد در اردوگاهها، بچهها تمامی مراسمات اعم از عزاداریها و شادیها را برگزار میکردند و زمانی که خبر این اقدامات به گوش عراقیها میرسید رفتار آنها عوض میشد و وحشیانه به بچهها حمله میکردند و آنان را با کابل کتک میزدند بهگونهای که تا چندین ماه رد کابلها، روی بدن آنها میماند البته روشهای دیگری هم داشتند و اسرا را به بدترین شکل ممکن شکنجه میکردند.
رحلت حضرت امام(ره) تلخترین خاطره هر آزادهای است
تلخترین و شیرینترین خاطره شما از دوران اسارت چیست؟
خب طبیعی است که در آن دوران سختیها و مشقتهای زیادی به آزادگان وارد میشد اما اگر بخواهم نمونهای از این تلخیها را بگویم این است که در اواخر جنگ بود که بچهها یکی از اسرای نفوذی را که خبرچینی میکرد شناسایی کرده و کتک زدند زمانی که خبر به گوش بعثیها رسید آن نفوذی را از آسایشگاه با خود بردند و پس از کسب اطلاعات، طی سه مرحله ساعت از 11 شب تا 8 صبح با جمعیتی حدود 50 نفر به 16 آسایشگاه بهصورت دورهای حمله کرده و به حدی بچهها را کتک زدند که در آن ماجرا چندین نفر دچار شکستی از ناحیه سر،دستوپا شدند و حتی یک نفر به درجه رفیع شهادت رسید و این حادثه وحشتناک بسیار تلخ بود اما تلخترین و بدترین حادثه خبر ارتحال امام راحل بود که، زمانی که صبح از خواب بیدار شدیم رادیو عراق این خبر را اعلام کرد و به گمانم هیچ روزی تلختر از آن روز نبود و این خاطره تلخترین خاطره هر آزادهای است.
اما اگر بخواهم از شیرینیها بگویم شیرینترین خاطره مربوط به زیارت عتبات عالیات پس از امضای قطعنامه بود که یک روز صبح تعدادی اتوبوس آورند و ما را برای زیارت به شهرهای مذهبی عراق بردند و آن زیارت پس از سالها تحمل سختی، شیرینترین خاطره برای ما بود.
رمز برونرفت از مشکلات فعلی کشور اعتماد به جوانان است
جنابعالی بهعنوان یک آزاده سرافراز چه توصیهای به مسئولان کشور دارید؟
توصیههای زیادی را حضرت آقا و دیگر دلسوزان نظام به مسئولان داشته و دارند اما به نظر میرسد متأسفانه مسیری که برخی مسئولان ما در آن حرکت میکنند مسیر صحیحی نیست و گوش شنوایی نیز نسبت به توصیههای دلسوزان نظام ندارند همانگونه که همگان میدانند دفاع مقدس را جوانان اداره کردند و نتیجه اعتماد به جوانان به پیروزی رسیدن جنگ بود شما نگاه کنید میانگین سنی فرماندهان ما در آن دوران زیر سی سال است و در بین آنها خلوص نیت موج میزد اما متأسفانه امروز نهتنها به جوانان اعتماد نمیشود بلکه یک سری افراد به پستها تکیه داده و همهچیز را برای خانواده، فرزندان و خویشان خود میخواهند و آنچنانکه باید جوانان را در عرصههای خدمتی به کار نمیگیرند درحالیکه اینان آیندهسازان این کشورند و اگر بخواهیم اقتدار،عزت و شرف خود را در دنیا حفظ کنیم باید به نسل جوان اعتماد کرده و امور را به آنان بسپاریم و در حقیقت رمز برونرفت از مشکلات فعلی کشور اعتماد به جوانان است.
شهدای مدافع حرم ثابت کردند نسل جوان امروز از نسل جوان اول انقلاب پرشورتر است
و اما سخن آخر؛
مقام معظم رهبری فرمودند اگر امروز اتفاقی برای کشور بیفتد جوانان ما بهمراتب از نسل اول انقلاب بهتر و پرشورتر درصحنه حضور پیدا خواهند کرد و این مسئله را شهدای مدافع حرم به اثبات رساندند اما گلایه نسل جوان ما از بیمهریها و کملطفیهایی است که در حق جوانان میشود مسئولان جوانان را رها کرده و از ظرفیتهای عظیم آنان استفاده نمیکنند ومتاسفانه این ظرفیتها درحال هدر رفتن است گله جوانان ما از هزینههای هنگفتی است که درجاهای غیرضروری صورت میگیرد اما هزینهای برای نیاز جوانان صورت نمیگیرد امروز اشتغال،ازدواج ،مسکن از نیازهای اساسی و ضروری جوانان است که به آن بیتوجهی میشود بنابراین امیدواریم دولتمردان با توجه به ظرفیت جوانان و تأکیدات حضرت آقا زمینههای بروز توانمندی جوانان در عرصههای مختلف را در کشور فراهم کنند.
انتهای پیام/ح