ID : 20920384

افشاگری‌کیهان ازاطلاعات غلطی که‌به‌روحانی‌دریک‌موردخاص‌داده‌اند


می‌دانیم- و به زودی جزئیات دقیقی از ماجرا را منتشر می‌کنیم - که اساسا در نیشابور، مجوزی برای کنسرتی صادر نشده بود که لغو شده باشد! اساسا اتفاقی نیفتاد که غبار آن چهره‌ای را مکدر کند! مردم به خوبی می‌فهمند که دغدغه‌های فانتزی، برای رد گم کردن و به فراموشی سپردن مشکلات اصلی است.

به گزارش یزدرسا ، حسین شمسیان در سرمقاله کیهان نوشت: «اجازه نمی‌دهیم با جنجال‌سازی با آبروی مدیران خدوم دولتی بازی شود… نباید اجازه دهیم که شهرت و اعتماد افراد بازیچه سیاسی و بازیچه جنجال‌های رسانه‌ای شود و از مسیر اصولی رسیدگی خارج گردد… عملکرد رسانه‌های عمومی در این زمینه کاملا غیراخلاقی و غیرانسانی بود...از رسانه‌ها انتظار داریم که در اینگونه موارد با صداقت و اخلاق اسلامی عمل کنند و اعتبار افراد شریف را در معرض آسیب قرار ندهند » (وزیر اقتصاد  در مراسم تودیع رئیس مستعفی بیمه مرکزی)

«رئیس‌جمهور به صراحت نسبت به اینکه برخی مجوزها لغو می‌شود، مراتب نارضایتی و تکدر خود را اعلام کرده است. لغو این مجوزها آثار فرهنگی سوئی دارد و گاهی اوقات نسبت به برخی افرادی صورت می‌گیرد، که جای تاسف است‌.» (واکنش سخنگوی دولت به عدم برگزاری کنسرت در شهر نیشابور)

عبارات بالا، دو روی سکه مدیریت در دولت یازدهم است ؛ روی اول، انکار و پنهان کردن نقایص و کوتاهی‌های ناشی از بی‌برنامگی و حتی بالاتر از آن است و روی دوم، به حاشیه‌ها پرداختن و بی‌خیال درد و مصیبت اصلی مردم شدن! و متاسفانه هیچ سکه‌ای روی سومی ندارد تا بتوانیم امیدوار به یک راهکار و راهبرد دیگر باشیم!

هرچند که گذشت سه سال از عمر دولت یازدهم و به قهقرا رفتن اقتصاد و تولید ملی و حاکم شدن رکود عمیق و بی‌سابقه بر تمامی اجزای اقتصاد، آشکارترین کارنامه دولت و گویای همه چیز است‌، اما برای دریافت بهتر راهبرد دولتمردانی که با بیش از هزار وعده شیرین، رای مردم راگرفتند، لازم است توضیح مختصری در خصوص هر دو روی سکه بیان شود:

1- افشای فیش‌های حقوقی برخی مدیران دولتی در بیمه ایران- که حقیقتا مشتی از خروار و اندکی از بسیار بود و همین حالا می‌توان ده‌ها نمونه دیگر مشابه آن را نشان داد- واکنش‌های برخی  دولتمردان را به همراه داشت که  نهایتا به استعفای طلبکارانه و توام با توهین رئیس بیمه مرکزی - که چندین برابر حقوق مصرح قانونی از بیت‌المال برداشت می‌کرد- خاتمه یافت. اما وزیر اقتصاد در مراسم تودیع این شخص، نسبت به غیرانسانی بودن اقدام رسانه‌ها هشدار داد و از آبروی افراد محترم سخن گفت! وی البته طبق انتظار‌، این ظلم آشکار به مردم را هم ناشی از عملکرد دولت قبل دانست و فراموش کرد که مدیران متعددی به بیت‌المال، منصوب دولت یازدهم هستند! این همان روی سکه‌ای است که به رغم بی‌برنامگی و بی‌هنری، طلبکارانه سعی در پنهان کردن مشکلات دارد و مردم را نامحرم برای آگاهی از حقوق خودشان می‌داند!

2- مهمترین نکته در این روی سکه - همانگونه که در سخنان جناب وزیر هم آشکار است-‌ بی‌اطلاعی از اوضاع حقیقی جامعه است. تا آنجا که مقامات دولتی از وضعیت نزدیکترین افراد منصوب شده توسط خودشان هم خبری ندارند و نمی‌دانند آنها چه  می‌کنند و چه دریافتی دارند! این بی‌خبری‌، مادامی که تنها به پرداخت حقوق چند ده میلیونی مدیران محدود باشد، تنها باعث هدر رفت بیت‌المال می‌شود و آسیب دیگری ندارد. اما وقتی کسی از نزدیکترین افراد خودش خبر ندارد، چگونه از وضع معیشت مردم عادی و مرزنشین و دور افتاده و روستایی خبر دارد!؟ چگونه خبر‌دار می‌شود که بر سر فلان صنعت چه آمد؟ و اینگونه می‌شود که بانک مرکزی‌، تورم را روی کاغذ کم  و کمتر اعلام می‌کند و دولتمردان هم با افتخار از آن دم می‌زنند! آیا میزان اطلاع آنها در آنجا هم به اندازه همین فیش‌های حقوقی نیست!؟

3- تلاش برای بستن دهان منتقد و مطلع هم ،وجه دیگر دکترین رسمی دولت یازدهم است. حملات بی‌سابقه و فراموش نشدنی رئیس دولت یازدهم در ماجرای برجام  هنوز در یادها زنده است. طبیعی است که وزیر او هم از لفظ «غیر انسانی» برای حمله به رسانه‌ای استفاده کند که گناهی ندارند جز اینکه «جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد»! آیا جز این است!؟ البته این حملات در دولتی انجام می‌شود که شعار «جریان آزاد اطلاعات» را بالای دست گرفته بود و تا آنجا به آن وفادار است که حاضر نیست سامانه‌های پیام‌رسان بی‌در و پیکری که به پمپاژ شبهات و اکاذیب و توهین به مقدسات مشغولند را مسدود کند! آنجا باید جریان آزاد اطلاعات ادامه داشته باشد، اما اینجا، سخن از کار غیرانسانی در میان است!

4- حفظ آبروی متعدیان به حقوق مردم و حتی بر صدر نشاندن آنها و مسلط کردنشان بر مناصب حساس، وصف دیگری از این روش است.روزهای دولت کارگزاران‌، گواهی بر صدق این مدعاست و مدیران ارشدی که با حکم دستگاه قضایی یکی پس از دیگری به فساد مالی محکوم شدند.  در این روش،یک مجرم یقه سفید،یک قانون‌دان قانون‌شکن- که با ردیف کردن سطرهای مختلف در یک فیش حقوقی‌، حقوقی بیش از هشتاد انسان شریف و زحمتکش در یک ماه را دریافت می‌کند- آبرو دارد و همه کشور موظف به حفظ آبروی اویند اما فلان سرپرست خانوار که به خاطر سیاست‌های غلط اقتصادی دولت یازدهم، شرمنده زن و فرزنش شده، هیچ آبرویی ندارد‌! بیش از یک میلیون نفری که در دولت یازدهم بیکار شده‌اند، انسان نیستند و نباید برای آبروی آنها فکری کرد! صاحبان بیش از شصت درصد صنایع کشور که در دولت یازدهم کارشان به تعطیلی و ورشکستگی کشیده شده، هیچ آبرویی ندارند و باید به خاطر چک‌های برگشتی و سرمایه نابود شده‌، به زندان بروند اما مدیران بی‌هنری که با تکبر خود را لایق سه چهار برابر این رقم هنگفت می‌دانند، آبرو دارند و باید به گلوی هرکه علیه آن دردانه‌ها سخنی گفته، سرب داغ ریخت!

5- و بالاخره آنکه انداختن تقصیر به گردن دولت قبل، آن هم در آستانه چهارمین سال دولت یازدهم، نشانه دست خالی و نداشتن پاسخ برای مردم است و گرنه کیست که نداند دولت یازدهم در همان نخستین روزهای روی کار آمدنش، هرکس و هرچیز که سر سوزنی با آن مشکل داشت را از سر راه برداشت و با داس دولت یازدهم کار آن را یکسره کرد! برکناری رئیس دانشگاه علامه طباطبایی‌، پیش از آنکه وزارت علوم وزیر داشته باشد، تعطیل مسکن مهر و ناامید کردن جمع زیادی از مردم و دهها نمونه دیگر، عزم دولت برای برخورد با هرچه میراث دولت قبل بود را نشان می‌دهد. پس چطور حالا مدعی میراث حقوق‌های چند ده میلیونی شده‌اند!؟

این چند نشانه به روشنی گواه آن است که سه سال از عمر کشور، بی‌برنامه هدر شد و وعده‌ها، یکی پس از دیگری، پوچ و توخالی از آب در آمد

6- اما این همه بی‌برنامگی و به قهقرا رفتن اقتصاد، چگونه در برابر افکار عمومی چاره‌سازی می‌شود!؟ اینجاست که روی دیگر سکه دولت یازدهم بکار می‌آید. به حاشیه پرداختن و فراموش کردن اصل! سخنان سخنگوی دولت، مصداق تام و تمام این روش است. تکدر رئیس‌جمهور محترم به خاطر عدم برگزاری یک کنسرت! سناریویی طراحی شده  توسط برخی دوستان دولت که قرار است از آن برای سرگرم کردن چند روزه جامعه استفاده شود! کسی تا به حال‌، از تکدر جناب ایشان برای بیکاری میلیون‌ها جوان چیزی شنیده!؟ به خاطر فقر و نداری بیکار‌ها چطور!؟ به خاطر مستاجران خانه بدوشی که نمی‌دانند در پایان موعد اجاره، می‌توانند سرپناه دیگری تهیه کنند یا نه چطور!؟ به خاطر کودکان خیابانی و کودکان کار چطور!؟ اساسا درک و دریافت و اطلاعی از این امور وجود دارد که انتظار تکدر خاطر عالی را داشته باشیم!؟ یا نه همین که برای یک کنسرت در شهر نیشابور مکدر شوند و چند روزی هیاهو باشد کافیست!؟ آیا در همان نیشابور، مشکل دیگری نبوده که خاطر رئیس دولت را مکدر کند!؟ می‌دانیم- و به زودی جزئیات دقیقی از ماجرا را منتشر می‌کنیم - که اساسا در نیشابور، مجوزی برای کنسرتی صادر نشده بود که لغو شده باشد! اساسا اتفاقی نیفتاد که غبار آن چهره‌ای را مکدر کند! مردم به خوبی می‌فهمند که دغدغه‌های فانتزی، برای رد گم کردن و به فراموشی سپردن مشکلات اصلی است.

اما چرایی این رفتار دولتمردان، خود حکایتی دیگر دارد. فی‌الجمله و مختصر آن را باید در این عبارت گفت که؛ وقتی اشرافیت، برخورداری از سطح خاصی از ثروت و تعلق به طبقه‌ای خاص و سبکی متفاوت از زندگی، معیار و ملاک برای انتخاب مدیران شود، وقتی مدیران هزار میلیاردی بر سرنوشت مردم حاکم شوند، وقتی عضویت در هیئت مدیره ده‌ها شرکت بزرگ بر خلاف عقل و قانون، برای یک مقام دولتی عادی و حلال باشد! وقتی ...! اساسا درک شرایط فرودستان و بیچارگان جامعه ،برای آن مدیران ممکن است!؟ به راستی چرا انتظار داریم مدیری که بیش از هزار میلیارد تومان ثروت اعلام شده دارد، درک کند که کارگر زحمتکش راه‌آهن، چند ماه است حقوق نگرفته است!؟ چطور ممکن است درک کند که کارگران هزاران واحد صنعتی تعطیل شده، شرمنده زن و فرزندانشان هستند!؟ از نظر آنها مسکن مهر مزخرف است! چون نمی‌فهمند زندگی در پنجاه متر آپارتمان یعنی چه!؟ آنها به درستی فهمیده‌اند که زندگی در قصر‌ها و ویلا‌های آن چنانی بهتر است! برای آنها مشکل یک پدر رنجدیده برای پرداخت شهریه دانشگاه معنا ندارد، چون فرزندانشان در گرانترین دانشگاه‌های دنیا مشغول تحصیل‌اند و پدران زحمتکش‌شان، با حقوق اندکی! که از بیت‌المال می‌گیرند، شهریه ناقابل آنها را می‌دهند! واقعا انتظار درک شرایط محرومین و حتی طبقه متوسط از مدیران اشرافی، انتظار بی‌جایی است‌! از نظر آنها‌، همه چیز مرتب است و تنها چیزی که باقی می‌ماند، عدم برگزاری کنسرت  است که خاطر عالی را مکدر می‌کند!

انتهای پیام/ص