آقا باشید، نوکر نباشید
به گزارش یزدرسا، قرار بود امام(ره) ۶ بهمن بیاید، ولی بختیارالسلطنه اجازه نمیداد؛ فرودگاه مهرآباد را بسته بود و برای مردم تعیینتکلیف میکرد که باید اینطوری شود و صبر کنید تا آنطوری شود و من قدرت را در دست بگیرم و ارتش را کنترل کنم. مردم چه کردند؟ توی دهنش زدند. از ۶ بهمن در ایران روزی نبود که خونآلود نباشد و سربازان خمینی(ره) در خیابانها بختیار را رسوا و مفتضح نکنند. ارتش هم که بختیار میگفت باید کنترلش کنم ـ که یعنی خیلی قدرت دارد ـ جلودار مردم نبود. بالاخره ۹ بهمن آنقدر مردم محکم ایستادند و آنقدر فشار آوردند به دولت و به هرکسی که اختیاری داشت یا نداشت تا بالاخره «نوکر بیاختیار» هم به خودش اختیار بدهد و فرودگاه را باز کند. اینگونه بود که اعلام شد ۱۲ بهمن مرد بزرگ ایران میآید و چه شوری و چه حالی!
نمونهای از روزنامههای ایران در روز ۱۱ بهمن
«والفجر» شد!
چقدر آدم برای استقبال رفته بود فرودگاه؟ کل جمعیت تهران؟ خیر، بیشتر! کل جمعیت تهران آن موقع حدود ۴ و نیم میلیون نفر بود و چون از مناطق اطراف تهران و شهرستانها هم آمده بودند تا اگر لازم شد سینههای گشادهشان را فرش کنند، زیر چرخهای هواپیمای رهبرشان، استقبالکنندگان در مهرآباد صفی بودند ۳۳ کیلومتری که ابتدایش جلوی پلکان هواپیما بود و انتهایش را خدا میداند؛ بنا به تخمینها ۵ تا ۸ میلیون نفر بودند.
مبارزه هنوز ادامه داشت و بازگشت امام(ره) نخستین پیروزی بزرگ بود
تا آن هواپیما روی هوا بود، دلها بین زمین و هوا بود و جانها به لب رسید تا هواپیما به سلامت به زمین رسید؛ شایعهها بود و ترسها که مبادا بلایی سر هواپیما بیاورند. اما هواپیما که نشست و کف پای امام(ره) که بر خاک وطن نشست، خبرهایی شد در عالم معنا؛ فجر شد و «والفجر» شد. آن طلسمها که دیوها بسته بودند، باز شد انگار و پیرمردی که خدا به کلامش نور داده بود به قلبش قوت داده بود همچون کشتی نجات اقیانوس جمعیت را گشود و دیدار تازه کرد با وطن و مردم وطن.
نمایی از بزرگترین استقبال تاریخ
همان که ملت میگوید، بگویید!
امام(ره)از مهرآباد تا بهشتزهرا(س) رفت؛ آنگونه که هیچکس تابهحال نرفته است و چشمهای خیلیها و چشمهای جهان خیره ماند. و آنجا گفت گفتنیها را به نوکرالسلطنه: «این آقا که خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقایش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط آمریکا از این پشتیبانی کرده و فرستاده، به ارتش دستور داده که از این پشتیبانی بکنید؛ انگلیس هم از این پشتیبانی کرده و گفته است که باید از این پشتیبانی بکنید. یک نفر آدمی که نه ملت قبولش دارد، نه هیچیک از طبقات ملت از هر جا بگویید قبولش ندارند...»
امام(ره) در بهشتزهرا(س) از آقایی ارتش ایران به جای نوکری سخن گفتند
و امام(ره) آن روز گفتنیها را گفت به دیگران که نوکر نمانند: «ما داریم زحمت میکشیم، ما خون دادیم، ما جوان دادیم، ما حیثیت و آبرو دادیم، مشایخ ما حبس رفتند، زجر کشیدند، میخواهیم که ارتش ما مستقل باشد. آقای ارتشبد، شما نمیخواهید، آقای سرلشکر، شما نمیخواهید مستقل باشید؟ شما میخواهید نوکر باشید؟! من به شما نصیحت میکنم که بیایید در آغوش ملت؛ همان که ملت میگوید، بگویید. بگویید ما باید مستقل باشیم. ملت میگوید ارتش باید مستقل باشد، ارتش نباید زیر فرمان مستشارهای آمریکا و اجنبی باشد؛ شما هم بیایید ـ ما برای خاطر شما این حرف را میزنیم ـ شما هم بیایید برای خاطر خودتان این حرف را بزنید. بگویید ما میخواهیم مستقل باشیم، ما نمیخواهیم این مستشارها باشند. ما که این حرف را میزنیم که ارتش باید مستقل باشد، جزای ما این است که بریزید توی خیابان، خون جوانهای ما را بریزید که چرا میگویید من باید مستقل باشم؟! ما میخواهیم تو آقا باشی».
برنامهریزی و تدارک برای حفاظت از امام(ره) پیش از ورود ایشان شروع شده بود ولی استقبال زیاد جمعیت کار را دشوار میکرد
آن روز ایران چهره دیگری داشت و خروشان بود و سیل بود و دریا بود و اقیانوس بود و این سرآغاز بود. آن روز امام(ره) در نهایت در مدرسه رفاه اسکان داده شدند و بعد مدرسه علوی؛ از همان ابتدا معلوم بود «انقلاب اسلامی» مدرسه خواهد شد برای ایران و درسها خواهد داشت برای جهان.
Related Assets:
- دیوارنگاره سردار دلها در بهاباد رونمایی شد
- بیانیه گام دوم انقلاب امید دشمن را به یأس مبدل کرد
- حکمت بیصبری امام برای بازگشت به ایران/ توطئهای که خنثی شد
- خباثتها درباره واکسن روسی خیانت ملی است
- ۷هزار مترمربع از اراضی ملی در اشکذر رفع تصرف شد
- ارتباط با آمریکا مشکل ما را حل نمیکند/ نه بایدن منجی ما است نه ترامپ