اولین آثار پیروزی سوریه بر دشمنان
دو روز پیش گزارشگر «ساندی تایمز» در ترکیه دو خبر را در کنار هم به چاپ رساند «روت شرکوک»، خبرنگار این روزنامه نوشت، تعداد زیادی از فرماندهان گروههای مسلح از جمله «احمد القنطاری» سرکرده گروه «عمرالمختار» در منطقه جبلالزاویه، براندازی نظام سوریه را رها کرده و صرفا در قبال دریافت پول از سوی چند کشور عرب خلیجفارس به جنایت دست میزنند و پس از آن تا رسیدن سفارش بعدی در خانههای مجلل زندگی کرده و از خودروهای گرانقیمت استفاده میکنند.
خبر دیگر گزارشگر ساندی تایمز به نقل از شبکه تلویزیونی وابسته به پارلمان رژیم صهیونیستی بود که در آن آمده بود «ابوعدنان» یکی از سران عناصر مسلح در سوریه با یعقوب مارکی و مندی صفدی دو مقام دولت و مجلس رژیم صهیونیستی در ترکیه ملاقات کردهاند. پس از این ملاقات، صفدی اعلام کرده است که «اسرائیل با همکاری ابوعدنان و دیگر فرماندهان گروههای مسلح برای اتحاد گروههای مسلح سوری تلاش خواهد کرد». این در حالی است که براساس دستور مقامات آمریکایی، اسرائیلیها از اعلام موضع و یا آشکار کردن روابط با گروههای مسلح منع شده بودند. این دو خبر عمق بحران مخالفان نظام بشار اسد را برملا میکند.
عملیات ارتش سوریه طی هفتههای اخیر کاملا هوشمندانه انجام شده و برخلاف دو سال گذشته عمدتا عناصر موثرتر را هدف قرار داده است. کشته شدن عبدالقادر صالح که محوریترین فرمانده گروههای تروریستی در حلب بود، نمونهای از این حرکت هوشمندانه است. صالح در ابتدای بحران سوریه، گردان «آزادگان مارع» را تشکیل داد و از این طریق کنترل چندین شهر و روستا در حومه حلب را به دست گرفت. سپس از طریق توزیع پول زیاد توانست سایر گروههای مسلح را با خود همراه کند و عملا بر بخش اعظم شهر حلب که اولین شهر اقتصادی و اجتماعی و دومین شهر سوریه به لحاظ سیاسی میباشد، سیطره یافت. صالح ارتباط آشکاری با دولت اردوغان و اخوانالمسلمین مصر داشت و مانند یک مقام رسمی عمل میکرد بگونهای که اخوان و دولت مرسی، «محمد فاروق طیفور» معاون دبیرکل اخوان را واسطه ارتباط خود با عبدالقادر صالح قرار داده بود. وی در عین حال سرشاخه اصلی ارتباط گروههای تروریستی سوریه با سازمان اطلاعاتی ترکیه و فرماندهان نیروهای مسلح ترکیه بود. به درازا کشیده شدن - سه هفتهای - نبرد القصیر تا حد بسیار زیادی به دلیل مقاومت شدید نیروهای صالح - موسوم به تیپ توحید - بود. گروه وی پس از شکست در القصیر حمص راهی حلب شدند و چند روز پیش در شمال حلب توسط ارتش سوریه به هلاکت رسید. با کشته شدن وی افراد او و افراد سایر گروههای مسلح که در ذیل فرماندهی او عمل میکردند متواری شدند و بخش عظیمی از مناطق شمالی حلب آزاد شد. با آزادی این منطقه کنترل مرزهای شمالی سوریه تا حد زیادی به دست ارتش افتاد و راه ورود کمکهای نظامی و غیرنظامی ترکیه به تروریستها در حلب در مقیاس گستردهای مسدود شد. جدای از اینکه کنترل بخشهایی از مرز شمالی سوریه یک دستاورد بسیار مهم به حساب میآید، در عین حال اینکه ارتش سوریه به شمال حلب نفوذ کرده نشانه آشکار نزدیک شدن زمان آزادی حلب است. کما اینکه دو روز پیش، نیروهای ارتش طی عملیاتی به منطقه شرق حلب نفوذ و از جمله شهر تیاره را آزاد کردند. نفوذ ارتش به شرق حلب نیز بیانگر آن است که از یک سو ارتباط تروریستها در دو استان رقه و حلب بشدت ضعیف شده و از سوی دیگر تروریستهای حلب از سمت منطقه شرق نیز در محاصره قرار گرفتهاند. با این وصف و با توجه به قطع کامل ارتباط گروههای تروریست در دو منطقه جنوبی و غربی حلب اینک حلب در محاصره نسبتاً کامل ارتش قرار دارد و این به معنای آغاز شمارش معکوس آزادی حلب است. آزادی حلب قطعاً آزادی رقه، دیرالزور و ادلب را نیز در پی میآورد و بساط تروریزم را در سوریه برهم میزند و روند آن را به شدت کُند و قابل کنترل خواهد کرد.
شکست تروریستها در سوریه کشورهای حامی آنان را بشدت نگران کرده است. از یک طرف کشورهای عربستان، قطر، ترکیه و رژیم صهیونیستی وقتی در طرف «ائتلاف بازنده» قرار میگیرند، تبعات مواجه شدن با «ائتلاف پیروز» را باید بپذیرند و آن پذیرش برتری ائتلاف پیروز یعنی جبهه مقاومت است و این، کفه موازنه را بیش از گذشته به نفع مقاومت سنگین میکند. آثار چنین موضوعی در لبنان، سرزمینهای اشغالی یعنی فلسطین، عراق، یمن، بحرین، عربستان و ترکیه کاملاً قابل پیشبینی و محاسبه است در این میان تنها ترکیه قادر است با اصلاح مواضع و نزدیک شدن به ایران تا حدی تبعات شکست ائتلاف بازنده را در مورد خود، کاهش دهد. موضوع دیگر این است که شکست، تروریستها را به کشورهای خود گسیل خواهد کرد. گروههایی که مزه کار با سلاح را چشیدهاند به هیچ وجه رتبه شهروند حاشیهای را نمیپذیرند، آنگاه مقامات عرب یا باید حقوق ویژه آنان را به رسمیت بشناسند و یا خود را برای یک رویارویی خونین آماده نمایند.
تبعات دیگر شکست تروریزم برای اروپاست. اروپاییها نه تنها از تروریزم سوریه حمایت کردند، بلکه در آموزش، تسلیح، سازماندهی،دادن پوشش اطلاعاتی به آنان نیز شرکت کرده و بستر اعزام شهروندان جنایتکار کشور خود به سوریه را فراهم کردند به گونهای که گفته میشود عدد تروریستهای اعزامی از اروپا از مرز چند هزار نفر فراتر رفته است. اروپا برای اینکه تبعات حمایت از تروریزم سوری را مهار نماید به یک بازی چند وجهی روی آورده است. اروپا از یک طرف تلاش میکند تا با راهاندازی «نشست ژنو 2» معارضه ضد سوری را به دستاوردهایی ولو نازل برساند و از این طریق سرخوردگی آنان از سرویسهای اطلاعاتی و سازمانهای سیاسی دولتهای اروپایی را التیام ببخشند. در عین حال این یک اقدام بیفایده است چرا که قطعاً دولتی که در سال سوم بحران قادر است شهرهای خود را از چنگ «جبهه مشترک غربی، عربی، عبری تروریزم» بیرون بیاورد در اجلاس ژنو امتیاز نمیدهد و هیچ نگرانی هم از شکست مذاکرات ندارد. از طرف دیگر از حدود سه ماه پیش تماس دولتهای درجه دو و سپس درجه یک اروپایی با دولت سوریه برای عادیسازی روابط دیپلماتیک آغاز شده و بعضی از سفرا هم به دمشق بازگشتهاند این حرکت اروپا برای آن است که قبل از اعلام رسمی شکست تروریزم در سوریه، نقش خود در این روند سه ساله را کمرنگ کرده و خود را اگر بشود در طرف مقابل گروههای تروریستی معرفی نماید! این هم البته به جایی نمیرسد چرا که حمایت کشورهای اروپایی از تروریزم آنقدر عیان بوده که کتمان کردن آن ممکن نیست.
البته تردیدی نیست که اروپاییها مثل همیشه وقتی بوی شکست به مشام میرسد، همکاران و رفقای خود را در وسط میدان رها میکنند، امروز هم به وضوح ادامه ماجرا را به اعراب سپردهاند. دو روز پیش «صدام الجمل» یکی از عناصر مؤثر «جیشالنصره» - تحت حمایت سعودی- در یک فیلم اینترنتی فاش کرد که اخیراً نشستی با حضور فرماندهان گروههای مسلح در شرق و شمال سوریه و امیر یکی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و مسئولان سرویسهای اطلاعاتی برخی از کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس و یک کشور همسایه سوریه- که براساس خبر قبلی، رژیم صهیونیستی است- برگزار شده است. اعضای این جلسه ضمن ابراز نگرانی از روند عملیاتی در سوریه، شبه نظامیان را به مقاومت در برابر ارتش سوریه ترغیب کردهاند.
پایان بحران سوریه برای غرب دردناک است، چرا که شکست یک جبهه کامل از آمریکا گرفته تا کشورهای اروپایی تا کشورهای عربی، ترکی و رژیم صهیونیستی اعتراف به ناتوانی است. آمریکاییها باید بپذیرند که نتوانستهاند یک بحران را با همه هزینههای آن به سوی نتیجهای که میخواستهاند، مدیریت کنند. آمریکا باید بپذیرد که توان رهبری یک بحران را ندارد و اروپا باید بپذیرد که همپیمانی با آمریکا و دنبالههای منطقهای آن به پیروزی ختم نمیشود و این میتواند به منافع حیاتی آنان آسیب وارد کند. در پایان این بحران، ترکیه باید بپذیرد که سیاست رقابت با جبهه مقاومت جواب نمیدهد و استفاده از پتانسیل آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و اعراب نمیتواند محدودیتهای ژئوپلیتیکی آن را برطرف نماید. ترکیه باید فهمیده باشد که از سد سه کشور متحد شیعی- ایران، عراق و سوریه- نمیتواند عبور کند کما اینکه نمیتواند علایق 23 میلیون علوی، 19 میلیون کرد و حدود 40 میلیون دیگر سنی شهروند خود که همه دوستدار اهل بیت پیامبر(ص) و در نتیجه هوادار ایران هستند را نادیده بگیرد. تجربه سوریه باید به اردوغان فهمانده باشد که «نئو عثمانی» نه در داخل ترکیه، نه در منطقه و نه حتی در سطح بینالمللی خریداری دارد، از این رو آنکارا باید بار دیگر خود را در محیط منطقهای و به عنوان بخشی از آن تقویت نماید.
تحولات سوریه باید به همپیمانان عرب غرب فهمانده باشد که درگیر شدن با جبهه مقاومت ولو اینکه با لجستیک فراوان و انواع حمایتهای غرب توام باشد، به نتیجه نمیرسد، این سران عربی باید فهمیده باشند که مواجهه نظامی امنیتی با جبهه مقاومت به رشد و زایش این جبهه میانجامد. مگر نه این است که در سوریه پیش از این بحران حتی یک نفر نیروی بسیجی وجود نداشت امروز تعداد این نیروها از 100 هزار نفر فراتر رفته و این یعنی افزوده شدن یک ارتش به ارتشهای مقاومت و مگر نه این است که عراقیها هم در همین ایام نیروهای جدیدی را برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) در سوریه به میدان فرستادند و با تحولات سوریه شور جدیدی در ایران به وجود آمد و صفوف جبهه مقاومت را در همه این مرز و بومها منسجمتر کرد. حالا بعد از سه سال اعراب، ترکیه و غرب چه به دست آوردهاند؟ از این پس عربستان، قطر، ترکیه، فرانسه، انگلیس، آمریکا و... باید هر شب کابوس انفجار نقطهای حساس در پایتختهای خود به وسیله نیروهایی که خود آموزش داده و تجهیز کردهاند، ببینند و این تفسیر عینی این آیه شریفه است «و مکروا و مکرالله والله خیرالماکرین».
سعدالله زارعی