اگر این دولت با این کارنامه اصولگرا بود!
یزدرسا؛ وقتی به همه مسائل از زاویه بازیهای سیاسی و جناحی نگریسته شود و بدون توجه به منافع ملی قضاوت شود، نه تنها مشکلی از مردم حل نخواهد شد بلکه بر مشکلات نیز افزوده میشود. مصیبت بزرگ برخی جریانهای سیاسی این است که اغراض سیاسی حزب و قبیله موردنظرشان از هر چیزی برایشان بااهمیتتر است.
در نوع مواجهه با عملکرد مسؤولین در قوای مختلف و دولتها در دورههای گوناگون نیز این مسئله مشهود است. به طوری که برخی جریانهای سیاسی فارغ از عملکرد آن نهاد و آن دولت، صرفا با در نظر گرفتن وابستگی سیاسیاش به فلان یا بهمان جناح در قبال آن واکنش نشان میدهند و این واقعیت تلخی است که در رابطه با نوع برخورد با دولت یازدهم نیز مشهود است.
به عنوان مثال فرض بفرمایید دولت یازدهم، دولتی با رویکرد سیاسی مثلا اصولگرایی بود، خب اینکه جریان سیاسی که امروز تمام قد از دولت حمایت میکند، در آن شرایط آن دولت را به شدیدترین حالت مورد هجمه قرار میداد تردیدی نیست؛ اما واقعا اگر یک دولت اصولگرا با مختصات دولت یازدهم و با میزان عملکرد دولت فعلی و با این کارنامه وجود داشت، یقینا از سوی خود اصولگراها نیز مورد انتقاد قرار میگرفت و خود آنها اجازه مانور به چنین دولتی نمیدادند. حداقل اینکه، این را با قاطعیت میتوان گفت که بخش زیادی از افراد جریان انقلاب آنگونه عمل میکردند.
این واقعیتی است که در نوع مواجهه رسانهها و چهرههای انقلابی با دولت قبلی نیز مشهود است. به عنوان مثال انتقادهای شدید و جدی روزنامه کیهان از احمدینژاد و دولت قبلی در آرشیو این روزنامه موجود است و یا انتقادهای چهرههای انقلابی و اصلی جریان انقلاب مانند آیتالله جنتی، آیتالله مصباح یزدی و امثالهم از دولت احمدی نژاد، چیزی نیست که بتوان آن را انکار کرد. در واقع مشی آنها در قبال دولت احمدینژاد این بود که از نقاط قوت او حمایت و از نقاط ضعفش هم انتقاد میکردند.
چهرههای برجسته جریان انقلاب هرچند در ابتدای روی کار آمدن احمدینژاد از او در برابر کاندیدای جریان فساد و اشرافیت حمایت کرده بودند، اما آنجا هم که عملکرد وی را نادرست دیدند از اینکه او را مورد انتقاد قرار دهند ابایی نداشتند. اما آیا انصافا و حقیقتا نوع مواجهه جریان اصلاحات و حامی دولت با دولت کنونی هم همین طور است؟!
هم خود آقای روحانی و هم ارتش رسانهای وابسته به جماعت اصلاحات، در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 92 و در چهار سال اخیر، شدیدترین و تندترین هجمهها و تخریبها را نسبت به دولت قبلی روا داشتند و بیشترین دروغها را به دولت قبلی نسبت دادند. این در حالی است که به گواه آمار و ارقام از منظر مؤلفههای انقلاب اسلامی و حتی آنچه جریان حاکم کنونی آن ها را مؤلفههای توسعه میخوانند، چهار سال اول دولت احمدینژاد یعنی دولت نهم جزو درخشانترین سالهای دولتداری در تاریخ انقلاب بوده است و نکته قابل توجه اینکه در بدترین سال دولت دهم هم شرایط رکود و بیکاریاش از شرایط کنونی بهتر بوده است.
اما در رابطه با دولت یازدهم، خوب است حامیان دولت به دور از هرگونه بازی سیاسی و با در نظر گرفتن منافع مردم و با رویکردی منصفانه کلاه خود را قاضی کنند و عملکرد دولت را مورد بررسی قرار دهند که حقا و انصافا در این چهار سال، دولت چه اقدام و عملکرد مثبتی را برای مردم انجام داده است؟!
نگارنده منکر این نیستم که ابدا و حتی یک اقدام مثبت هم در دولت در طول چهار سال صورت نگرفته، اما صحبت این است که آیا واقعا کسانی که امروز علم حمایت از دولت یازدهم را در دست گرفتهاند حتی بر اساس همان آمارهایی که خودشان و نهادهای وابسته به همین دولت مانند بانک مرکزی و برخی نهادهای بینالمللی ارائه میدهند؛ آیا جایی برای دفاع از دولت یازدهم باقی میگذارد؟ و آیا مقایسه همین آمارها و شاخصها، با بدترین سالهای زمان دولت دهم، نتیجهای جز شرمسار برای حامیان دولت خواهد داشت؟!
اگر کلیات ابوالبقا و شعارهایی که صرفا شعار هستند را کنار بگذاریم، در عرصه واقعی و با توجه به واقعیاتی که در کشور میگذرد، آیا جایی برای حمایت از دولت یازدهم وجود دارد و آیا با کارنامهای که این دولت در چهار سال گذشته از خود باقی گذاشته، جای دفاعی هم وجود دارد؟! آیا اگر قرار باشد به جای منافع حزبی و سیاسی و قبیلهای، منافع و مطالبات مردمی را معیار قضاوت قرار دهیم، دیگر توجیهی برای دفاع از کارنامه دولت میماند؟! ای کاش کسانی که بدون در نظر گرفتن واقعیتهای حاکم بر زندگی مردم، فقط به خاطر منافع حزبی و سیاسی علم حمایت از دولت ناکارآمد کنونی را در دست گرفتهاند؛ قدری هم منافع و مطالبات مردم را در نظر بگیرند و بر اساس آن اقدام کنند.
حمیدرضا زارع