جناب رئیسی و دولت متبوعش در این بازه زمانی چه کردهاند؟
اگر بخواهیم پاسخ این سؤال را بطور دقیق و مبسوط بدهیم طبیعتاً باید ضمن دسترسی به گزارشهای آماری سه ماهه وزارتخانههای مختلف و سازمانهای دولتی و بررسی آنها با واقعیتهای میدانی به جمعبندی منصفانهای درباره عملکرد دولت برسیم که البته این کار از حوصله و فضای محدود این یادداشت خارج است اما شاید بتوان به گونه دیگری هم به این سؤال پاسخ داد و آن اینکه فرض کنیم اگرجناب آقای رئیسی در این مدت رئیسجمهور نبود و شخص دیگری اما با رویکرد و سیاست رئیسجمهور قبلی (آقای حسن روحانی) بر ارکان دستگاه اجرایی حاکم بود و همان شیوه مدیریتی هشت سال قبل ادامه مییافت چه اتفاقی در این 100روز میافتاد.
از آنجا که بارزترین ویژگی دولت قبل تکیه به خارج و خصوصاً غربیها بود قطعا تا زمانی که آنها را راضی نمیکرد نمیتوانست اقدام شایستهای در کشور انجام دهد و چه بسا معطلی و رکودی که در هشت سال قبل و به جهت اجرای همان سیاست انتظار برای رضایت کدخدا، فضای بنگاههای اقتصادی را فراگرفته بود باز هم ادامه مییافت؛ مثلا شمار واحدهای تعطیل شده که از 10 هزار واحد فراتر رفته بود سیر صعودی پیدا میکرد و کارگران بیشتری به سرنوشت کارگران کارخانههای ارج، آزمایش، هفتتپه و... گرفتار میشدند. واکسیناسیون عمومی برضد کرونا که از نظر دولت قبل پیوند عجیبی با FATFداشت همچنان در مراحل اولیه درجا میزد و معلوم نبود تعداد قربانیان روزانه چه رکوردهای جدیدی را ثبت میکند چرا که آقای علی ربیعی سخنگوی دولت روحانی اوائل دیماه سال گذشته در پاسخ به سؤالی درباره چرایی تعلل دولت برای تامین واکسن گفته بود: «در مورد انتقال پول بنابر قوانین تحریم و قواعد FATF چندین مرحله امکان انتقال پول با مشکل مواجه شد و با موانعی روبهرو بودیم. بهطور کلی نپیوستن به FATF و در لیست سیاه قرار گرفتن آثار خود را بر تراکنشهای مالی و تأمین مالی نشان داده است و حتی در مواقعی هم که تحریم مانع نمیشود متأسفانه FATF این بهانه را ایجاد میکند». آیا با این نگاه، مردم ایران میتوانستند امیدی به واکسیناسیون سراسری در 3 ماه داشته باشند؟
همچنین اگر نگاه صرف به غرب همچنان بر ذهن مسئولان اجرایی حاکم بود شاید انتظار ایران برای عضویت در سازمان همکاریهای شانگهای که بیش از دو دهه طول کشیده بود به پایان نمیرسید و فرصت مطلوب اقتصادی برای گسترش روابط تجاری با کشورهای شرقی فراهم نمیشد.
با این وصف شاید بتوان گفت مهمترین سیاست دولت جناب رئیسی در سه ماهه آغازین کارش تغییر نگاه به برجام و گره نزدن اقتصاد و معیشت و سلامت مردم به خارج کشور بود. مردم در این 100 روز دیدند میشود هم بیش از 100 میلیون دُز واکسن در مدت کوتاهی وارد کشورشود و هم به باج خواهی غربیها «نه» گفت و زیربار خواستههای مستکبرانه FATF نرفت. افکار عمومی دیدند هم میشود چرخ فعالیتهای تجاری در قالب تهاتر نفت با کالا و خدمات با سایر کشورها بچرخد و هم فعالیتهای هستهای کشور شتاب بالایی بگیرد. فعالان اقتصادی دیدند بسیاری از مشکلات ناشی از خودتحریمی و سوءمدیریت است تا تحریمهای واقعی.
حقیقتا جا دارد مسئولان مختلف بارها بیانات رهبر معظم انقلاب را که در روزهای پایانی دولت قبل بیان شد، مرور کنند. ایشان به دولتمردان سابق فرمودند: «دیگران باید از تجربههای شما (دولت آقای روحانی) استفاده کنند. خب حالا یک تجربه را من بهخصوص یادداشت کردهام، حرفی است که من مکرّر [در گفتوگو] با شماها و با مردم تکرار کردهام، حالا هم همان حرف را تکرار میکنم؛ این تجربه عبارت است از بیاعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمیدهد؛ به ما کمک نمیکنند و هرجا بتوانند ضربه میزنند؛ آنجاییکه ضربه نمیزنند، آنجایی است که امکانش را ندارند؛ هرجا امکان داشتهاند ضربه زدهاند؛ این تجربه بسیار مهمّی است. مطلقاً نبایستی برنامههای داخلی را به همراهی غرب موکول کرد و منوط کرد، چون قطعاً شکست میخورَد، قطعاً ضربه میخورَد. شماها هم هر جاییکه کارهایتان را منوط کردید به [همراهی] غرب، ناموّفق ماندید؛ هر جاییکه بدون اعتماد به غرب، خودتان قد عَلَم کردید و حرکت کردید موفّق شدید. نگاه کنید کار را؛ کارکرد دولتهای یازدهم و دوازدهم اینجوری است. هرجا شما موضوعات را به توافق با غرب و به مذاکره با غرب و با آمریکا و مانند اینها موکول کردید، آنجا ماندید و نتوانستید پیش بروید؛ چون آنها کمک نمیکنند، دشمنی [میکنند]، دشمنند دیگر؛ هرجا شما از آنها قطع نظر کردید، خودتان راه افتادید و از شیوههای مختلف [استفاده کردید] - هزار راه وجود دارد و این جور نیست که یک راه [باشد]؛ نه، راههای مختلف وجود دارد؛ [اگر] انسانها فکر کنند، راههای گوناگونی برای زندگی شخصی و اجتماعی و مدیریّتی پیدا خواهند کرد- هرجا اینجوری حرکت کردید، پیشرفت کردید.»
یکی دیگر از ویژگیهای رئیسجمهور قبلی مدیریت پشت میزنشینی و هدایت امور سراسر کشوراز داخل اتاقش در تهران بود. تقریبا جناب روحانی در دو سال پایانی کارش به بهانه کرونا به هیچ سفر استانی نرفت و کلیه مشکلات شهرستانها را از طریق ویدئوکنفرانس پیگیری کرد. همین شیوه هم سبب شد تا رئیس دولت از عمق گرفتاریهای مردم در اقصی نقاط کشور بیخبر بماند و صرفا به گزارشهای مسئولان دولتی اکتفا کرده و تصمیمات را احتمالا بر پایه همین گزارشها بگیرد که یک نمونه از نتایج چنین تصمیماتی خشم مردم خوزستان از بیکفایتی استاندارشان برای رفع مشکل کمآبی غیزانیه و... بود. طبعا اگر همین رویه در دولت جدید ادامه مییافت رئیسجمهور هرگز در 100 روز 9 سفر استانی نمیرفت و محرومین خوزستانی و سیستانی و خراسان جنوبی نمیتوانستند بیواسطه گلایهها و درددلهایشان را با رئیسجمهور در میان بگذارند. عشایر کهگیلویه و بویراحمد و ایلات سمنانی موفق نمیشدند شخص اول اجرایی کشور را بدون هیچ دغدغهای در چادرشان ببینند و خواستههایشان را با او در میان بگذارند. ملوانان و صیادان بوشهری فرصتی نداشتند تا از نزدیک مشکلاتشان از جمله قطع شدن پیاپی سامانهها، پیاده نشدن مناسب دولت الکترونیک در اسکله و نداشتن بیمه را با رئیسجمهور مطرح کنند. کارگران و کشاورزان اردبیلی نمیتوانستند از کندی پیشرفت در طرح عظیم کشت و صنعت مغان که در دولت قبل به ثمن بخس واگذار شده بود بگویند و خواستار استفاده از ظرفیتهای بلااستفاده منطقه شوند.
اگر مدیریت پشت میزنشینی در این دولت استمرار داشت به احتمال قوی در ماجرای حمله سایبری سه هفته پیش به سامانه سوخت، کشور دچار فاجعه و بلوایی میشد که نتایجش نامعلوم بود و احتمالا رئیسجمهور هم چند روز پس از فاجعه در هیئت دولت ظاهر میشد و با پوزخندی میگفت: من هم صبح جمعه فهمیدم مردم نمیتوانند بنزین بزنند!
در حالی که مدیریت میدانی دولت سیزدهم سبب شد این حمله در همان ساعات اولیه از دستیابی به اهدافش ناکام مانده و جریان سوخت رسانی پس از مدت کوتاهی به روند عادیاش بازگردد. در این حادثه هم نقش رئیسی و مدیریت میدانی او همچون حضور سرزده در وزارت نفت و مشاهده از نزدیک مدیریت امور و نیز حضور بیواسطه در یکی از جایگاههای سوخت تهران و گفتوگو با مردم تأثیر بسزایی در آرامشبخشی به جامعه داشت و افکار عمومی دیدند مسئول ارشد مملکت چقدر ساده و بیریا در میانشان میآید و دغدغه رفع مشکل را دارد.