او در این گفتوگو که تلاش شده صحبتهایی آوانگارد در آن مطرح شود از «آشوب خیابانی»، «اسقاط نظام»، «خودکامگی» (نظام) و چند موضوع دیگر صحبت میکند. [۱]
صحبتهایی که خوانش آنها و دانستن سابقه آنها برای تمام کسانی که مایل هستند امنیت فیزیکی و روانی کشورمان به ورطه آتش پرتاب نشود، یک ضرورت است...
*تشبیه شرایط کشور به شرایط «عامالبلوی»! / «حجاریان» سرخورده از بیاعتنایی پابرهنگان؛ منتظر رویارویی کفشدارها با یگان ویژه
حجاریان در بخشی از این مصاحبه با بحرانی نامیدن قضایای مربوط به کارگران، معلمان و بازنشستگان میگوید:
«هر یک از این اقشار مستعد اعتراض و حضور در خیابان هستند. زیرا امروزه الگوی غارت تغییر پیدا کرده و دیگر منحصر به یک مؤسسه مالی متخلف و گران فروشی لوازم کامیونها نیست و عمومیت یافته است. شاید از اینها هم فراتر برویم و بحران دارو کشور را فرا بگیرد. به نحوی که سلامتی و حیات افراد بهشدت تحت خطر قرار بگیرد و ذیل چنین شرایطی، مهاجرت داخلی شدت بگیرد؛ یعنی توانمندها به پایتخت بیایند و پایتختنشینها به خارج کشور بروند.
در شرایط عام البلوی امکان دارد مردم و نیروهای نظامی مقابل یکدیگر قرار بگیرند زیرا، سیاست خیابانی میشود. این نشانهها به ما میگویند، دورنمای روشنی نخواهیم داشت و بهویژه زمانیکه فصل رقابتهای انتخاباتی فرا برسد و شکافها بیش از پیش نمایان میشود.»
خب! بایستی اشاره کرد که حجاریان پیش از این هم «آدرس خیابان» را به مردم داده و با اتکا به «سیاست خیابانی» تأکید کرده بود که خواستههایشان را از راه خیابان به دست بیاورند.
او زمانی در اشاره به حضور چند صد نفر در تشییع یک خواننده جوان درگذشته گفته بود: «موضوع فشار افکار عمومی است که باید ایجاد شود...همین مردم برای پاشایی به خیابان آمدند و حمایت کردند. باید برای دیگر خواستهها هم فشار اجتماعی وارد کنند» [۲]
همچنین این اولین باری نیست که حجاریان چیزی به نام «غارت» را دارای عمومیت مطرح میکند!
او پیش از این هم در یک یادداشت از دزد شدن مردم ایران سخن گفته بود. [۳]
جالب است که حجاریان درباره آتش گرفتن فضای عمومی کشور نیز سخن گفته است و چندی قبل در یک مصاحبه در روزنامه اعتماد با تکرار تئوری چندساله احمد نقیبزاده مبنی بر اینکه اگر روحانی شکست بخورد مردم انقلاب میکنند(که شکست خورد و مردم هم انقلاب نکردند!) میگوید: مخالفان برجام حتی برای آتش زدن پرچم امریکا برنامه نداشتند چه برسد به کارهای بزرگتر، آنها برای سوزاندن پرچم فندک روشن می کنند.
این کار ابتدا دست خودشان را می سوزاند چون شعله به بالا زبانه میکشد. در نتیجه، پرچم از دستشان میافتد و آتش به موکتها سرایت میکند و...[۴]
و جالبتر آنکه آقای خاص اصلاحطلبان در مصاحبهای دیگر با روزنامه شرق نیز با تصویر «فردای براندازی» میگوید: اصلاحطلبی نمیمیرد؛ چه در دوره شاه، چه در دوره جمهوری اسلامی و چه در سایر ادوار! [۵]
هنگامی که پرونده ۵ سال سیاهنمایی عامدانه آقای حجاریان و دوستان او در ستاد مشترک دولت و اصلاحطلبان به این کدها افزوده شود آنگاه مسئله آسانتر میشود.
به سخن دیگر اینکه حجاریان و دوستانش به زعم خود طی ۵ سال گذشته تلاش کردهاند با شکلدهی به اعتراض ظالمانه، سیاهنمایی از اوضاع کشور و بزرگنمایی از مشکلات و تحریمهایی که هیچگاه اثری بیش از ۳۰ درصد بر اقتصاد ایران نداشتهاند؛ جامعه را در شرایط «عامالبلوی» نگه دارند.
در واقع با رصد ما، طی ۵ سال گذشته روزی نبوده است که صدای سیاهنمایی و آدرس خیابان و اغتشاش از اردوگاه مشترک دولت و اصلاحات به گوش نرسد.
صدا و پژواکی که البته به اغتشاشات دیماه ۹۶ ختم شد اما بنا به چند دلیل (از جمله واهی بودن سیاهنمایی اصلاحطلبان از اوضاع کشور) پردامنه نشد و داغی بزرگ را بر دل چپهای ستادی گذاشت. داغی بزرگ که آنها هر روز در رسانههای مختلف با گفتن جمله «این اغتشاشات یک پیش لرزه بود و موج اگر عقب برود با شدت بیشتری بازمیگردد» خود را تسلّی میدهند.
*آیا منظور حجاریان از «بالا» و «خودکامه» رهبری است!؟
حجاریان در بخش دیگری از گفتوگوی اشاره شده اظهار کرده است:
بهنظرم مهمترین مسأله ما، خودکامگی است. این مقوله در تاریخ ما ریشه دوانده است و بسیاری از مشکلات از آن ناشی میشوند. زیرا در عرصههای مختلف خود را بازتولید کرده است و رد پای آن بهوضوح در نهادهای رسمی، جامعه مدنی، احزاب و حتی مسائل اجتماعی مثل فقر، نابرابری، پدرسالاری در خانواده و… مشاهده میشود. درباره چرایی وجود خودکامگی میتوان دو نگرش متفاوت داشت. میتوان گفت، مردم خودشان خواهان خودکامگی بودهاند، همچنین میتوان گفت، قوه قاهره خود را به مردم تحمیل کرده است.
او میافزاید: زیست در جامعه دموکراتیک خود به خود بر اعمال و خلقوخوی افراد تأثیر میگذارد و بسیاری مسائل را حل میکند. زیرا رژیم مستقر بر مردم تأثیر مستقیم میگذارد و خود را در مناسبات خرد هم بازتولید میکند. چنانکه امروز، نتیجه انتخابات برزیل نگرانهایی بهوجود آورده و مشاهده میکنیم جامعه پیش از استقرار کامل رئیسجمهور جدید، شقه شده است. از این رو من اولویت را به بالا میدهم و وضعیت جامعه را مستقیماً به آن مربوط میدانم.
متأسفانه یا خوشبختانه اما باز هم اولین باری نیست که سعید حجاریان همه چیز را به «بالا» یا همان رهبری نظام ربط میدهد.
او زمان دیگری هم اینطور اظهار کرده بود که: بیاخلاقیها در جامعه از «بالا» تزریق شده است. [۶]
تربیتیافتگان حجاریان نیز در جریان اغتشاشات دیماه ۹۶ به ناگاه نامهای به رهبری نظام نوشتند و با نام بردن از شخص ایشان، بر لزوم شنیدن صدای مردم تأکید کردند!
(جالب آنکه اصلاحطلبان میگویند ما با اغتشاشات دیماه ۹۶ همراهی نداشتیم)
مسئله خودکامگی نیز نه مسئله دیروز و امروز اصلاحطلبان که مسئله همیشگی آنها و کسانی در ستاد دولت است.
محمد خاتمی، لیدر آنها «ولایت فقیه» را صراحتاً «دیکتاتوری مؤمنین» میداند [۷] و پس از فتنه ۸۸ نیز در یک مصاحبه از این گفت که با وقوع انقلاب اسلامی استبداد خارجی از بین رفت اما «استبداد داخلی» ماند.
جدای از این التقاط دیالکتیک در میان ستادیهای اصلاحات که «عزت مطهری» از مبارزین محوری دوران ستمشاهی در کتاب خود به تلویح اشاره میکند که ناشی از رسوبات فکری سازمان مجاهدین در ذهن چپهای ستادی است! اما باید اشاره کرد که ربط دادن همه اوضاعی که ستاد مشترک دولت و اصلاحات طی ۶ سال گذشته روی دست مردم گذاشتهاند به رهبری و نهادهای کلان نظام، یک استراتژی نخنما و بیکاربرد است که جز خذلان چیزی نصیب آنها نخواهد کرد.
آنها این روزها مدام مشغول فرافکنی و انداختن تقصیر وضع موجود به گردن این و آن هستند.
ظریف از قاچاقچی مواد مخدری میگوید که با پولشویی علیه وزارت خارجه فضاسازی میکند، بهزاد نبوی و ایضا سعید حجاریان میگویند ما از ابتدا ائتلافی با روحانی نداشتیم و غضنفرهای سیاسی چپ هم در اینجا و آنجا از چیزی به نام «دولت پنهان» که مدام چوب لای چرخ کارهای دولت میگذارد حرف میزنند.
(در واقع آنها جسارت حجاریان را ندارند و رویشان نمیشود، بگویند همه چیز تقصیر بالاست! و برای همین عبارت «دولت پنهان» را اختراع کردهاند)
معالوصف اما این بازی کودکانه «کی بود کی بود من نبودم» در حالیست که مردم یادشان نرفته لیدر اصلاحطلبان چگونه برای رأی آوردن روحانی یقه چاک داد و با «تَکرار میکنم» وضع موجود را پدید آورد.
مردم هنوز فراموش نکردهاند که ابراهیم اصغرزاده از لزوم بوسیدن دست روحانی و ظریف سخن میگفت، صادق جوادیحصار از سرباز و پیادهنظام بودن اصلاحطلبان برای روحانی حرف میزد [۸]، رسول منتجبنیا اینطور میگفت که «فدائین روحانی» هستیم و علیرضا محجوب نیز تأکید داشت که ما چپها به همان راهی میرویم که روحانی نشان بدهد.
و جالب است که با این سابقه، با وجود سماحت رهبری نظام در رؤیت برخی رفتارهای خائنانه و حتی عبور مذاکرهکنندگان دولت از برخی خطوط قرمز اما اکنون سعید حجاریان میگوید همه چیز تقصیر بالاست...
*حفظ نظام اوجب واجبات است یا اسقاط نظام؟
حجاریان در بخش دیگری از این گفتوگو تأکید میکند: دولت ما (کنایه از نظام سیاسی و اجرایی کشور) ایدئولوژیک و دارای قرائت خاصی از اسلام است و نتیجتاً خود به خود بخشی از مردم را نادیده میگیرد و اهل تسنن، کردها، اصحاب فتنه و… را شهروند درجه چندم میخواند و بعضی را اساساً بهرسمیت نمیشناسد. من زمانی گفتم، اسقاط دولت ایدئولوژیک از اوجب واجبات است و همچنان بر این اعتقاد هستم.
حرفهای حجاریان درباره اسقاط نظام سیاسی و اجرایی کشور در حالی بیان میشوند که کدهای بیشتری وجود دارد تا اثبات شود چه کسی باید اسقاط شود!؟
ما از صحبتهای سردار سلیمانی شاهد میآوریم که زمانی گفت: جان ما سپر بلای اهل سنت است.
صحبتی که هزاران شهید انتظامی و امنیتی و صدها شهید مدافع حرم که جملگی برای تأمین امنیت اهل تسنن در ایران و عراق و سوریه نیز جان خود را سپر بلا کردند، گواه آن هستند.
نادیده گرفتن مردم! نیز صفتی است که برازنده ستاد اصلاحات است نه نظام اجرایی و مدیریتی ایران.
چه اینکه این شخص آقایان حجاریان است که در همین مصاحبه و در جای دیگری از دزد و غارتگر شدن مردم حرف میزند. این دوستان حجاریان هستند که مردم را لبوفروشهای بیمعلومات، لشکر قابلمهبدستها و عوامالناسی میپندارند که حقشان ایستادن در صف دریافت سبدغذایی است!
و این دوستان آقای حجاریان هستند که با تقسیمبندی جامعه به متوسط و فقیر، خود و هرکس که به اصلاحطلبان رأی میدهد را متوسط و پیشرفته سیاسی مینامند و دیگران را عقبافتادههایی که حتی میشود رأی آنها را خرید.
این صحبتها در کنار هزاران نفر ساعت سیاهنمایی اصلاحطلبان نشان میدهد که اگر هم قراری بر اسقاط باشد؛ بایستی کسی از دور خارج شود که با نادیده گرفتن مردم؛ به دنبال نمک پاشیدن بر زخمهایی است که خود بوجود آورده است!
*صدور دوباره فرمان تجمع از سوی حجاریان/ ما به نافرمانی مدنی فکر میکنیم، تمام
تئوریسین جریان سیاسی خاص در آخرین فراز مهم حرفهایش نیز میگوید: تاکتیک اصلی اصلاحات، سازماندهی نیروها از پایین است. این روش در گسترش احزاب، سازمان آهنین، بسیج تودهای و انواع سازمانهای مردمنهاد متجلی میشود و حتی بعضی مواقع میتوان به نافرمانی مدنی فکر کرد.
او در توضیح بیشتر متد نافرمانی مدنی! از دانستههای خود از سازمان مجاهدین استفاده میکند و میگوید: نافرمانی مدنی را گروههای دیگری بهجز اصلاحطلبان هم میتوانند نمایندگی کنند و نیازی به اصلاحطلبان نیست. در پاسخ باید گفت، نافرمانی مدنی در خلاء شکل نمیگیرد. پیش از آن، ابتدا باید تجمع سلولی داشت و اقداماتی مانند کتابخوانی، جزوهخوانی و… صورت داد و سپس تجمعهای موضوعی و بعد هم تجمعهای سراسری انجام شود. بعد از اینهاست که نوبت نافرمانی فرامیرسد. در نافرمانی مدنی، افراد با علم به جریمه شدن دست به عمل میزنند. مثلاً حکومت رفتن به یک مجلس ختم را منع میکند، ولی همگی به شکل سازمانمند به مجلس میروند به قیمت آنکه همگی دو ماه زندان بروند و آزاد شوند. اینها همچنان در ظرف پروژه اصلاحات میگنجد ولی شرط آن ابتکار، سازمانمندی و تحلیل درست از شرایط است.
در اینجا هم قضیه مشخص است... لیدری ستاد اصلاحات، تجمع سلولی، تجمع موضوعی و بعد هم حرکت به سمت خیابان فلسطین!
ما درباره این صحبتهای واضح حجاریان پیرامون تشویق به اغتشاش، توضیح بیشتری نمیدهیم و فقط به بیان این نکته بسنده میکنیم که غیر از حجاریان، یکی از اصلاحطلبان حتی در قلب اتاق فکر دولت اعتدال نیز از «اغتشاش میلیونی مردم در خیابانها» و «ضرورت ایفای نقش دوباره جمهور» (یا همان انقلاب دوباره) صحبت کرده و متأسفانه کسی خبردار نشده است! [۹]
*حرف آخر...
پازل حرکات حجاریان در طراحی «اعتراض ظالمانه» علیه نظام اسلامی و ایجاد «فتنه اقتصادی»چندان نامکشوف نیست.
فیالجمله اینکه ستاد جریان سیاسی خاص با سیاهنمایی از وضع موجود و جعل واقعیتهای اقتصادی از قبیل کاهش نرخ بیکاری، بهبود ضریب جینی، قرار داشتن ایران در جایگاه هجدهمین اقتصاد جهان، طبیعی بودن برخی تنشهای اقتصادی در تمام اقتصادهای جهان و... قصد دارد نظام مدیریتی ولایت فقیه را یک نظام ناکارآمد جلوه دهد که این ناکارآمدی سبب نامشروع بودن آن نیز شده است.
این گزارهها شاید بدبینانه به نظر برسند اما کنار هم گذاشتن تمام کدهای این گزارش، نشان میدهد که خبری از بدبینی نیست.
واقعیت این است که ستاد جریان خاص احساس انکسار بزرگی دارد از اینکه چرا اعتراضات اقتصادی اخیر فرانسه در ایران رخ نداد و چرا اغتشاشات دیماه ۹۶ در ایران با وجود تمام اصرارها و همراهیهای اصلاحطلبان پر دامنه نشد!؟
و پاسخ اینست که اولا ایران، فرانسه نیست که به گواه نظرسنجی پیو، ۲۰ درصد مردم آن گرسنه باشند.
و ثانیاً تمام تعالیم امثال حجاریان و تقلاهای او برای تشکیل تجمعات سلولی و موضوعی و غیره موجب به خیابان آمدن کسانی در اغتشاشات سال ۹۶ شد که یک اقلیت چند صد نفری محض بودند، مثل معترضین فرانسوی پرچم کشورشان را حمل نمیکردند، اهل پرچمسوزی بودند و طبق آمار وزارت کشور اساساً جزو نیازمندان اقتصادی نبودند.
البته یک نکته مهم نیز در این میان وجود دارد که مادام که عدهای در تهاجم القائات غلط اقتصادی ستاد جریان خاص قرار داشته باشند و اوضاع اقتصادی کشور را به غلط یک اوضاع بحرانی و کشنده بپندارند، شبهه ناکارآمدی نظام اسلامی به مثال یک سرطان بدخیم شیوع پیدا میکند و علیالقاعده در این شرایط، خطر وقوع دوباره حادثه کربلا و یا ترور علی(ع) در محراب وجود دارد.
به عبارت سلیستر نمیشود در ۴۰ سالگی انقلاب اسلامی فقط از دستاوردهای دفاعی و نظامی سخن گفت! و حلقومی باید باشد که مثل رهبری مظلوم نظام، جرأت بیان مثبتات اقتصادی کشور را از منابر و تریبونها داشته باشد.
تمام صحبتهای ساختارشکنانهای که در این گزارش به آنها اشاره شد به نتیجه تهاجم اشاره شده و شیوع سرطان بدخیم اشاره شده دل بستهاند...
***
۱_http://mashghenow.com/?p=۷۸۴
۲_https://www.farsnews.com/news/۱۳۹۳۱۱۲۷۰۰۱۶۰۴