بداهه سرایی شاعران «اوج هنر» یزد به مناسبت اربعین حسینی
به گزارش یزد رسا به نقل از یزدهنر، جمعی از شاعران فضای مجازی «اوج هنر» استان یزد به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی اشعاری را در وصف این روز سرودند.
میخواستم تا زائری در اربعین باشم
در گوشه صحن امیرالمومنین باشم
اینجاکنارهیئتم هی چای میریزم
میخواستم آنجا غلام شاه دین باشم
جا مانده ام از کاروان و قسمتم این است
این اربعین هم پیش چشمت شرمگین باشم
روزی به خون خواه شما لبيك خواهم گفت
حتی اگر تنها ترين مرد زمين باشم
سی سال واندی رفته وقسمت نشد یکبار
سی سال واندی رفته تا اندوهگین باشم
می خواستم تا موکبی برپا کنم آنجا
تا میزبان در بین راه زائرين باشم
اینبار هم جا ماندم و تقدیر انگاری
این بوده بین عاشقانت آخرین باشم
ای کاش سال بعدمن هم بین جمعیت
ای کاش من هم روبروی دوربین باشم
باپای دل می آیم ازمیبد ، قبولم کن
هرچند میدانم غلامی کمترین باشم
چیزی نمی خواهم ز دنیا من دلم قرص است
وقتی گدای پادشاهی این چنین باشم
تا کی به دل این حسرت جانکاه می ماند
ای کاش من هم زائر آن سرزمین باشم
می خواستم تا کربلا تاول زند پایم
سرباز دین و خار چشم مشرکین باشم
دنبال هیئت ها میان کاروان عشق
من خاک پای زائرین و خادمین باشم
آقا سلام ... از بام خانه زائرت هستم
قسمت نشد تا راهی خلد برين باشم
اينك كه من جا مانده ام ، گاهی تصاويرش
باعث شده با اشك هايم همنشين باشم
من روی دوشم بارسنگین گناهم را
بگذار یک لحظه کنارت بهترین باشم
لایق نبودم زائر امسالتان باشم
ای کاش می شد خاک پای زائرین باشم
می خواستم من هم کنار دیگران اقا
در بین راه و موکبت نقش آفرین باشم
عمری اگرباقیست ازمن کاش سال بعد
جزء زیارت رفته های اربعین باشم
ای آفتاب آفرینش ماه عاشورا
مگذاراز دلدادگانت آخرین باشم
ای كاش در دشت وسيع زائران تو
قسمت شود اندازه ى يك خوشه چين باشم
قابل نبودم زائرت باشم ولی آقا
تا کی بمانم بازهم چله نشین باشم؟
فرق است بین دیدن و بین شنیدن ها
تاکی فقط مشتاق حرف آن واین باشم؟
ای کاش در بین صفوف نام زائرها
من جای خالی مانده ی این نقطه چین باشم
کوچکتر از آنم که باشم خاک نعلینت
رخصت بده شاید غلام زایرین باشم
تا کی چنین درمانده در یک گوشه بنشینم
چشم انتظار لحظه های واپسین باشم
امسال قبل از اسم بابا کربلایی هست
ای کاش سال بعدمن هم این چنین باشم
ميخواستم در وصفتان شعری بگويم تا
حداقل من صاحب شعری وزين باشم
من دوربینم را برایت هدیه آوردم
آقا اجازه میدهی در اربعین باشم؟
از کودکی در تکیه ها بابا به من آموخت
تا دوستدار زاده ی ام البنین باشم
غرق گناهم ، روسیاهم ، شرمسار اما
گفتند راهم میدهی حتی همین باشم
می خواستم از مرز چذابه و یا مهران
راهی قبر زاده ی ام البنین باشم
توفیق شد سلب از من بیچاره انگار
باید که تا سال دگر من دل غمین باشم
آقا نمیخواهم میان شاعران امشب
بابیت سستی که سرودم شرمگین باشم
می خواستم یک اربعین...اما نشد آقا
باید که تا سال دگر هم من غمین باشم
در بین شاعرهای جامانده ز راهت
در روضه های امشب بیت الحزین باشم
بین ضریح ماه و صحن حضرت خورشید
یعنی که عرفانی ترین جای زمین باشم
یعنی شود در بین این زوار بارانی؟!
من هم عطش نوش غم سالار دین باشم؟!
پای پیاده ، اربعین، یا کاشف الکرب
درد است اگر در اربعین خانه نشین باشم
گر نیستم لایق غلام عابست گردم
آقا اجازه میدهی تا بند زین باشم
در جام سرریز طواف خود بگردانم
تا شهد شیرین شراب انگبین باشم
از بال آغوشم مگیر امشب ضریحت را
دیگر مخواه از من رکابی بی نگین باشم
جاماندم از موکبت رخصت بده آقا
تا چای ریز هیئت شیعه نشین باشم
جا مانده ام از قافله از این دل زارم
اصغر چه شد تا من فدای مه جبین باشم
بگذار با اشکی که از داغ تو میریزم
چون خاک باران خورده گل در آستین باشم
جامانده ام از کاروان واژه ها ، ای کاش
چون«ادخلو» فعل «سلام آمنین» باشم
شاعران کاروان اربعین« اوج هنر» که دلشان را راهی کربلای معلی کرده اند: افسانه نوری ، حسن حاتمی ، فایزه زرافشان ، سید حامد حسینی ، حسین بیدکی ، فاطمه غلامی ، صالح رحیمی ، ناصر امامی ، محمد حسین سلمانی ، ایمان شایق ، ناصر دشتی ، نجمه بناییان ، رضاعباسی مهرآبادی ، زهرا غلامزاده ، بتول احسان فر ، آرزو رحمتی ، آقای بهنام ، مریم عابدین پور ، عالیه مهرابی ، محمدرضا اسلامی ، سید داوود دهقانی