برخی نه می خوانند و نه می نویسند بلکه؛ یک عمر است که فقط«حرف» می زنند!
یزد رسا، خواندن از آن دست مقوله هایی است که بر صدرِ کلام وحی جا خوش کرده است آن جا که می گوید به عبد و پیامبر خود محمد ص. که"بخوان به نام پروردگارت كه جهان را آفرید" همان خدایی كه انسان را از خون بسته به وجود آورد. بخوان كه پروردگارت از همه بزرگوارتر است. همان پروردگاری كه به وسیله قلم تعلیم داد. به واقع می دانیم که تاریخ هیچ تمدنی خالی از كتاب و كتابت نبوده است، همه فرهنگها با كتاب آغاز میشوند و با كتاب رشد میكنند. در این میان آیین مقدس اسلام بیشترین بهره را از كتاب برده است، چرا كه پیامبر عظیمالشأن اسلام رسالتش را با فرمان«خواندن» از سوی خداوند آغاز میكند و در همین فرهنگ مقدس است كه خداوند منان کلام معطر به ذات آفرینش را در نخستین آیه از سوره شصت و هشتم بر زبان نبی مکرم اسلام جاری می سازد:«بسم الله الرحمن الرحیم*ن والقلم و ما یسطرون»به قلم سوگند یاد میكند و چه خوش مصداق تر از این که معجزه آخرین فرستادهاش را قرآنی قرار می دهد که نوری است تابیده بر طریق جهل تا روشنی ها نجاتی باشد برای گمراهان. در والایی نقش كتاب و کتابت در دمیدن روح تكامل به جوامع انسانی همین بس كه همه ی ادیان آسمانی و بزرگان تاریخ بشری از طریق كتاب جاودانه ماندهاند.
و اما نوشتن؛
نوشتن از آن دست مقوله هایی است که هر کس از دیدگاه خود به آن می نگرد و نیک می دانیم توصیه شده است كه علم را با نوشتن و كتابت در بند كنید و زیباترین تعبیر، اطلاق عنوان كتاب به قرآن است«والكتاب المبین» و این تعبیر نشانگر ارزش و اهمیت كتاب و نوشتار است اما آن چه باعث می شود تا واعظ شهیر دارالعباده-حجت الاسلام معزالدینی- دردمندانه بگوید:«پیشینیان ما کیلویی مطالعه می کردند و مثقالی می نوشتند اما متاسفانه امروزه برخی مثقالی مطالعه می کنند و کیلویی می نویسند.» آمدن از عمق به سطح است نه بازی با کلمات. کلامی که حضرت حجت الاسلام معزالدینی بر زبان جاری ساخته اند دلنشین و حائز اهمیت است زیرا از سر شناخت و درد برخاسته است که خود از قبیله ی تحقیق و مطالعه و تعلیم و تعلم اند هرچند باید اذعان نماییم که لذت خواندن گاه به زحمت نوشتن نمی ارزد هرچند معتقدیم نفوذ نوشتن گاه در ساعت ها گفتن و وعظ برخی وعاظ و گویندگان بی مایه یافتن نتوان.
اما سخنی که ریشه دار است و عمیق است و حاصل ساعت ها غور در اصول تحقیق، آنگاه که قرار باشد دستخوش بازی های کلامی کودکانه ی عده ای قرار گیرد شاید اصل در پس حاشیه ی این کلام دردمندانه و در سایه ی بازی های کلامی نخ نما شده اما مرسوم برای برخی! در عالم رسانه در محاق باقی بماند و یا بیان نشود یا باعث سوء تفاهم هایی شود زیرا دیده شده است این روزها عده ای برای به حاشیه راندن عده ای دیگر قبل و بعد کلام هایی را نادیده می انگارند و بی ادبانه مصادره به مطلوب می کنند مهم تر از هشدار واعظ محترم این است که عده ای بنا به عللی معلوم و مخفی! گوشه ی«راحت» را چسبیده اند و«کنج عافیت»اختیار کرده-با صدخروار تأسف- می بینیم که نه می خوانند، نه می نویسند-فارغ از آن که کیلویی بخوانند و مثقالی بنگارند یا مثقالی بخوانند و کیلویی بنویسند!- بلکه یک عمر است فقط حرف می زنند حرف هایی که با صدها تیغ جراحی و ده ها ذره بین نیز دو فعل مرکب در آن نتوانی یافت. جمله ها ساده، مسیر ها کوتاه-کوتاه، محتوا اخلاقی و چالش و سؤال نایاب و این هم از مقوله هایی است که باید دردمندانه تر به آن پرداخت. این امری محقق است که نوشتن و حرف زدن هر دو از حوزه ی دانایی نشأت می گیرد چه نوشتن بی دانش ره به بیراهه بردن است و گفتن بی مطالعه تکرار بدیهیات!
آن کس که کیلویی مطالعه می کند و مثقالی می نویسد جامع نویس است و صد البته مانع نویس؛ آن کس که مثقالی مطالعه می کند و کیلویی می نویسد سطحی نگر است و عجول اما آن کس که نه کیلویی می خواند نه مثقالی و آنان که نه کیلویی می نویسند و نه مثقالی را چه باید نامید، خسته؟ بیمناک از دیده شدن، خوف داشتن از مواجهه با حقایق؟ یا برون افتادن رازهایی مگو از حصارهایی که بر گِرد و اطراف خویش برافراشته است؟
حالا عده ای پیدا شده اند-درست یا غلط!- مثقالی می خوانند-پس مطالعه را نادیده ننگاشته اند-و کیلویی نیز می نگارند پس ابایی از عرضه ی داشته های هرچند اندک خود ندارند در قدیم هم همیشه از این خبرها نبوده است اکثر نویسندگان کیلویی خوان باشند و مثقالی نویس بلکه فقط یک عده ی خاص از عالمان و متعلمان که اهل مداقه و باریک اندیشی بوده اند-به عدد انگشتان یک یا نهایتا دو دست!-کیلویی می خواندند و مثقالی که نه اما مثقال-مثقال می نگاشته اند که این عده تمثیل واقعی این سخن مولای متقیان علی .ع هستند که فرموده اند:«عالم را سه نشانه است :دانش و بردباری و خاموشی.» نه در مثقال-مثقال نوشتن تفاخری وجود دارد نه در کیلویی نگاشتن تناقضی البته آن چه نگاشته می شود ممکن است نعماتی نهفته باشد برای خوانندگان و اما علم در یافتن«حقیقت حق»نهفته است و شناسایی«سره از ناسره»، زیرا قرآن عالمان حقیقی را اینگونه توصیف می کند:
«قدرت تشخیص حق از باطل را دارند و به حقانیت قرآن و هدایتگری آن آگاهی و ایمان دارند و علمشان مایه خضوع قلبی آنان میشود."و لیعلم الذین اوتوا العلم انه الحق من ربک فیؤمنوا به فتحت له قلوبهم و إن الله نهاد الذین ءَامنوا الی صراط مستقیم (حج ،54) و تا آنان که دانش یافتهاند بدانند که این [قرآن] حق است و از جانب پروردگار توست بدان ایمان آورند و دلهایشان برای او خاضع گردد و به راستی خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند ،به سوی راهی راست راهبر است.» حضرت آیت الله مشکینی-نوّره الله قبره-در آداب طلبگی و طلب علم به طلاب توصیه میکردند:«درسى بخوانید که ملکوت را ببینید! علمى را بطلبید که به دل، نور است. حوزه جایگاه کمال و علم است و راهى است که خدا این گونه انتخاب کرده است. هر کس غیر از این را مىخواهد، بگذرد و به دنبال کارهاى دنیوى برود.» و ختم می کنیم کلام را با حدیثی از معلم بزرگ دانشگاه شیعه؛
قال الصادق علیهالسلام: مَن تَعَلَّمَ العِلمَ وَعَمِلَ بِهِ وَعَلَّمَ لِلّهِ دُعِىَ فى مَلَکُوتِ السَّماواتِ عَظیما فَقیلَ: تَعَلَّمَ لِلّهِ وَعَمِلَ لِلّهِ وَعَلَّمَ لِلّهِ؛ هر کس براى خدا دانش بیاموزد و به آن عمل کند و به دیگران آموزش دهد، در ملکوت آسمان ها به بزرگى یاد شود و گویند: براى خدا آموخت و براى خدا عمل کرد و براى خدا آموزش داد.(الذریعه الی حافظ الشریعه(شرح اصول کافی) ج۱،ص۵۶.)
و آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِين.
نویسنده: رضا بردستانی
انتهای پیام/ع