یزد رسا؛ نفوذ برخی افراد در برنامه ریزی مراکز حساس استان به ویژه استانداری یزد به قدر غیرقابل تحمل شده که سایت یزد فردا ، سایا نزدیک به اصلاح طلبان یزدی ، مطلب زیر را در این خصوص منتشر کرده که مطالعه آن خالی از لطف نیست!

پیش درآمد اول:

عزیزی در گفت و گو با وبلاگ(طنز)گُمبه!

سوال - میگن ... مدتی پیش نتیجه تحقیقاتش در باره مدیر کلی رو برده پیش آقای سفید و در این تحقیقات به این نتیجه رسیده کسی بهتر از شما پیدا نمی شه ؟

جواب : این رو هم شنیدم من بعدش خبردار شدم البته ایشون تنها نبودن و در معیت تعدادی از هنرمندان دیگر این کار رو کردن

سوال - کدوم هنرمندان معیت داشتن ؟
جواب : آقای وزیری ، ندافی و رهبران...

مقدمه ای بعد از پیش درآمدها

دولت عوض شده است؛ اما معیارها نه! جناح سیاسی حاکم هم عوض شده اما خط و مرزهای نظام هرگز! این دو جمله از این بابت نوشته شد که بگویم با احترام به بالاترین مقام اجرایی استان اندکی بین حکومت و نظام تفاوت قائلیم.

مشورت، پیشنهاد دادن و معرفی فرد یا افرادی برای یک پست، نه تنها ناپسند نیست که بسیار هم پسندیده و قابل دفاع است اما با یک فلش بک(FLASH BACK)خواهیم دید زمینه برای برخی تحرکات نه تنها نشانه ی قدرت نمایی نیست که دلیلی محکم بر سست کردن بنیان های اعتماد مردم و به نوعی تن دادن به بازی های نخ نما شده ی سیاسی است.

همزمان با تغییر دولت پس از انتخابات 24خرداد1392زمزمه های تغییر استاندار که بعید هم نبود در یزد ابتدا در حد گمانه زنی و کم کم به آتشی شعله ور تبدیل شد تا جایی که کار به دعواهای بچه گانه و ناکارآمد منتهی شد.

یکی از نزدیکان «حلقه ی سفید» در یادداشتی نسبتاً کودکانه انتخاب استاندار فعلی را تاب نیاورده بود و حرف هایی زده بود که شاید هم اکنون هم ایشان شرمنده باشند.

نکته ی جالب در این داستان وجود حرکت هایی مشابه در هر انتخابی است یعنی دست پایین گرفتن پست مورد نظر و بازیچه قرار دادن یا بازیچه شدن در آن یک مورد خاص.

با نگاهی به گذشته در می یابیم در انتخاب استاندار هم دعواهای مشابه همین انتخاب مدیر کل ارشاد دیده شد.

برای انتخاب استاندار و در راستای توهم سایه افکنده بر برخی جریانات سیاسی، سه کاندیدای مطرح اصلاح طلبان یعنی سید حمید کلانتری، غلامعلی سفید و مهندس اولیاء بیشترین حجم اخبار را به خود اختصاص دادند اما هیچکدام از این سه نفر پایشان به عنوان استاندار به ساختمان استانداری باز نشد !

سه عزیز تجربه ی قبلی استاندار بودن را داشتند و نفر سوم علاوه بر تجربه استانداری ، تازه رخت و لباس نمایندگی مجلس را آویخته بود.

این که شخص اولیاء تا چه اندازه تمایل به استاندار شدن داشت یا خیرو این که آتش اطرافیان برای استاندار شدن کلانتری و سفید گرم تر بود یا خود این عزیزان را چون نمی دانیم در می گذریم اما این همه ی ماجرا نبود.

استاندار این بار اردکانی تبار، کلید ساختمان میدان امام حسین را در دست گرفت و نخستین گروهی که با استاندار دیدار داشتند کسانی نبودند جز حلقه سفید و برخی از یاران ایشان!

این دیدار برای عرض تبریک بوده است اما از فردای این دیدار اتفاقاتی افتاد که معلوم شود آن دیدار چندان هم بی نتیجه نبوده است.

افراد تشکیل دهنده حلقه سکان دار ادارات کل امور اجتماعی و فرهنگی ، روابط عمومی ، دفتر استاندار ،امورشهری و امور روستایی و معاونت های سیاسی وعمرانی استانداری و در یک کلام صاحب اختیار پر جاذبه ترین پست های استانداری می شوند، محمدی و دهقان سابقاً فرماندار، علمدار و دهستانی (موسوم به مشاوران جفتی) به جایگاهی در حد و اندازه ی مشاورین استاندار بسنده می کنند و جالب اینکه  این افراد دست بر قضا همگی از یاران و همراهان همیشگی «مهندس سفید» هستند.

تا این جای داستان هم بد نیست پس گویا واکاوی باید دقیق تر صورت پذیرد. این واکاوی اگر مدیریت نشده رها شود سر به داستان های ویران کننده خواهد برد.

انتخاب مدیر کل مهم ترین دستگاه فرهنگی وارد فاز خنده و شوخی می شود و هر کسی از ظن خود چراغ به دست گرفته مدیر کل می جوید! شخصی از میان هنرمندان با دوستی تماس می گیرد و از او می خواهد تا اگر برای مدیر کلی فرهنگ و ارشاد گزینه ای دارد معرفی کند.

آن شخص که چندان هوش و حواس درست و درمانی ندارد در ادامه یادآور می شود، خوب و بد بودنش مهم نیست مهم این است که گوش به فرمان و آرام و ... و... باشد این دو جای خالی کلماتی زشت است که قبل از رسانه ها خودمان حذف کردیم.

آن دوست در جواب می گوید: گوش به فرمان و آرام سراغ دارم اما ... و... نه و گوشی را با عصبانیت قطع می کند آن شخص پیغام را به نقل از یکی از افراد تازه پست گرفته در استانداری منتقل می کند و ...

این تنها یکی از گمانه زنی های ناخوشآیند است...

در این پیگیری ها مشخص می شود زمزمه ی پست و مقام از مسیر خیابان جواد الائمه می گذرد! یا حداقل چنین شایعاتی در شهر دست به دست می چرخد وکم کم به طعنه ای معنادار تبدیل می شود و عملاً برخی با تفاسیر خاص خود می خواهند بگویند استاندار را «بنویسد میرمحمدی » «بخوانید سفید»!.

البته «سفید» که از مدیران کاربلد است تا کنون واکنشی نشان نداده ! گویا قرار هم نیست این گونه عمل کند اما قسمت جالب داستان خط و مشی ای است که برگزیده اند البته سکوت خوب است؛ اما سکوتی که فتنه برانگیز باشد قطعاً مذموم است.

در این میان یاران بر سرکارآمده ی «جناح سفید» این شایعات را ساخته و پرداخته ی اصولگرایان شکست خورده می دانند و طرح موضوع را کمی خنده دار! اما برای این مسئله نقیضی هم وجود دارد:

در زمانه ی بر روی کار آمدن فلاح زاده استاندار سابق از همین دست اخبار کم به گوش نمی رسید تا جایی که برخی به شوخی می گفتند برای هر اداره دو زبان وجود دارد زبان رسمی و معیار و زبان ابرکوهی و اگر زبان ابرکوهی بلد نباشی دچار سردرگمی خواهی شد! این طنز تلخ کم کم صورت حقیقی به خود گرفت و اصلاح طلبان یزدی و در رأس آنان مهندس اولیا به اینگونه انتصاب ها شدیداً اعتراض کردند که منجر به واکنش صریح و تند سرهنگ فرهنگ دوست رئیس وقت بنیاد شهید و رئیس وقت هیئت فوتبال استان با نوشتن آن نامه ی معروف شد.

این روزها دیگران به جای اعتراض سکوت اختیار کرده اند و فقط با گوشه و کنایه و متلک چیزهایی می گویند که چون از جناح رقیبند خیلی کسی جدی نمی گیرد اما این گوشه و کنایه ها قرار نیست همیشه در محاق بی توجهی باقی بماند.

به بن بست کشانیدن رقیب با اتخاذ سکوت و چشم پوشی بر اشتباهات روشی کاملاً انگلیسی است که برخی این شیوه را حتی کارآمدتر از واکنش های تند و تیز می دانند و ترجیح می دهند رقیب با دست خود از پشت بام سقوط کند نه با هل داده شدن توسط رقیب و این کار کم کم در شعبه ای از دولت در یزد در حال انجام است.

هرچه انتخاب ها ضعیف تر و بر پایه ی اینگونه رابطه ها باشد جناح بر کنار مانده از حکومت خوشحال تر می شود و اما باقی ماجرا.

چند وقتی است خبری از مشاوران جفتی نیست دو مشاور دیگر هم که هر شب خواب آخرین اتاق ارشاد اسلامی در طبقه ی دوم را می بینند!

یک روز تئاتر، روز دیگر مراسم تجلیل، یک روز دیگر تفت و میبد و بالاخره غافل از این که قبل از انتخاب مدیر کل ارشاد این جایگاه با نابخردی در حد کلاس و مدرسه ی پیش دبستانی تنزل داده شده است و کم مانده موضوع برنامه سازان طنز قرار گیرد.

دوستان کم خردی هم که چراغ به دست دنبال گزینه ای گوش به فرمان و آرام و ... و ... می گردند گویا هنوز نیافته اند یا یافته اند و نتوانسته اند متقاعدش کنند!.

در این میان یک مصاحبه ی طنز از کسی که معروف است به «مردی برای تمام فصول و مشاوری برای هر نوع مدیر کل!» همه ی تکذیبیه ها را بی اثر کرد و چنان گل به خودی زد که استاد اسدی از سکه افتاد!

آن چند سطر ابتدایی همان گل به خودی معروف است.

در این مصاحبه چند نکته نهفته است که نیاز به کمی تفسیر دارد:

اول: ما نمی دانستیم آن عزیز هم گوش به فرمان است، هم آرام، هم .... و هم ....!

دوم: استاد محمود رهبران طی تماسی که دو سه نفر با ایشان داشته اند هر گونه پادرمیانی، تعریف و تمجید، تأیید و غیره را شدیداً تکذیب نموده برای رواج این حرف اظهار تأسف کرده اند البته خاطر نشان ساخته اند در جلسه ی مذکور حضور داشته اند اما پیگیر پوستر استاد امیر خانی بوده اند و از موضوع  اطلاعی نداشته اند و گویا وقتی هم مطلع می شوند آنها را  را بر حذر می دارند و...

سوم:  تا آن جایی که ما می دانیم استاندار یزد جناب میرمحمدی اردکانی است در ضمن وزارت فرهنگ و ارشاد کمیته ای دارد موسوم به «کمیته ی انتصابات» که بعید می دانم آقای سفید عضو آن باشد ؛ مگر این که شایعه ی بزرگ یعنی حضور غیر ملموس هاشمی رفسنجانی در دولت درست باشد! که اگر درست باشد آن وقت بخشی از این معما حل می شود، رابطه ی سفید و آیت الله بسیار خوب است!

چهارم: این که کسانی به جای رفتن نزد استاندار حال حاضر یا حداقل یکی از معاونین ایشان راه خود را به سمت «مجتمع جوادالائمه» کج می کنند!

این یعنی «بنویسد میرمحمدی» و «بخوانید سفید»؟ این یعنی هدف قرار دادن عزت نفس و شخصیت مدیریت ارشد استان؛ که خیلی پسندیده نیست

پنجم: اگرچه به سکوت استاندار و شخص آقای سفید احترام می گذاریم، اما به  عزیزان بفرمایند در هر نیمه یک گل به خودی کافی است. تاکنون  دو گل به خودی زیبا زده اند خدا سومین گل به خودی را به خیر بگذراند!

ششم: می گویند انسانی که خوش شانس باشد دو گروه با او دوستی و دشمنی می کنند: نخست نادانان به او دشمنی و با خردان با او دوستی! برای کسانی که از هول حلیم به درون دیک سقوط کرده اند می گوییم حداقل وقتی دنبال گزینه می گردید همان گوش به فرمان و آرام بودنش کلی توهین است لطفا از به کار بردن اوصافی که در هیچ فرهنگی قابل ارائه نیست پرهیز کنند.

هفتم: برای اداره ارشاد، استاندار، سفید،....، یزد و ایران عاقبت به خیری آرزومندم

هشتم: من اگر به جای دهبیدی پور بودم همین امروز استعفا می دادم

و چند کلمه بی واسطه با استاندار فعلی استان یزد

* جناب آقای میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! به ما حق می دهید نگران باشیم(نه دلواپس)؟
* جناب آقای میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! به افکار عمومی اعتقاد دارید؟
* جناب آقای میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! عزت نفس چیز خوبی است نه؟
* جناب آقای میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! استاندار بودن زیر سایه سفید سیاه خاکستری قشنگ نیست!

*  جناب میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! روابط عمومی شما فقط نسبت به بیانه ی جمعی از طلاب واکنش نشان می دهند یا این اخبار را هم بی پاسخ نمی گذارند؟
* جناب میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! آیا می دانید دعوای یزدی و میبدی و اردکانی و  ابرکویی و این اواخر دعوای بافقی و غیره چه بلاهایی که بر سر یزد نیاورده است؟
*  جناب میرمحمدی اردکانی استاندار عزیز! این چند جمله شاید به گوشتان نرسیده باشد پس بخوانید:

*/ فرمانداران دولت جدید در دولت ما چه و چه بودند
*/ میرمحمدی در انتصابات استانی کوچک ترین دخالتی ندارد که اگر داشت حداقل مدیر....... را خودش انتخاب می کرد
*/ میرمحمدی بازنشسته شده بوده پس خیلی حال و حوصله ی اینگونه درگیری ها را ندارد
*/ میرمحمدی قبل از سال دوم از یزد خواهد رفت

و کلام پایانی

من به عنوان نگارنده ی این سطور و خودتان خوب می دانید این یادداشت بر پایه ی سلامت، صحت و وثوق کامل نوشته شده است پس اگر به شما اصطلاحاً بر خورد معلوم می شود یا برخی را نمی دانید یا این که اساساً انتقاد پذیر نیستید.

جناب میرمحمدی اردکانی استاندار یزد! دو سوال و انتهای کلام:

1-    می دانید استاندار البرز پس از مدتی کوتاه از کار برکنار شد؟
 2 - مدیرانتان  را می شناسید؟ ... آقای مهندس سفید را چطور؟

و اما همچنان اعتقاد داریم عزت نفس چیز خیلی خوبی است.

ایامتان قرین آرامش

منبع: سایت یزد فردا