ترک عادت موجب مرض است!
به گزارش یزدرسا، اگر جنایتی که در گلستان هفتم توسط «دعاویش» اتفاق افتاد و ظلمی که به سربازان نیروی انتظامی وارد شد، به عنوان مثال یک صدم آن توسط حامیان نظام و در قبال گروههای مخالف اتفاق میافتاد؛ رسانههای اصلاحطلب تا ماهها برای آن تحلیل و تفسیر مینوشتند. و چه بسا در مناظرات انتخابات آینده دستاویزی بود برای حمله کاندیدای آنها به نظام و انقلاب. اما نوع مواجهه اصلاحطلبان و حامیان دولت با این مسئله، بار دیگر نسبت واقعی این جریان با خشونت را نشان داد.
البته برخیها با توجه به ادعاها و شعارهای گذشته جریان اصلاحطلب از نوع برخورد آنها با مسئله گلستان هفتم ابراز تعجب کردهاند و میگویند چطور میشود کسانی که سالها شعار ضدخشونت سر دادهاند، در قبال خشونتی در این حد بیتفاوت باشند!
اما به راستی آیا باید از این نوع برخورد اصلاحطلبان و رسانههای آنها با این موضوع تعجب کرد؟ اگر مبنای قضاوت در رابطه با نوع برخورد جریان مذکور با جنایت خیابان پاسداران ادعاها و شعارهای آنها در قبال خشونتگرایی باشد، باید هم از مواجههشان با این مسئله تعجب کرد. اما وقتی واقعیتهای حاکم بر آنها و سابقه عملی جریان اصلاحات در مواجهه با رخدادهای مختلف را بررسی کنیم، نیک در مییابیم که برخورد آنها با خشونتورزی دروایش اتفاقا جای تعجب ندارد.
در واقع این نوع موضعگیری اصلاحطلبان نسبت به ظالم و مظلوم مسبوق به سابقه است. آنها در بزنگاههای مختلف نشان دادهاند که آزادی و نفی خشونت تنها تیترهای خوبی هستند برای پوسترهای تبلیغاتیشان و نه رویکردی برای عملکردشان!
اصلاحطلبان تنها جریانی هستند که حکم به مرگ یک نهاد انتخاباتی دادند. آنها بودند که در دوره حاکمیتشان بر دولت و مجلس و شوراها، یک نهاد منتخب مردم را که از طریق آرای عمومی برگزیده شده بود را باطل کردند. اصلاحطلبان نهاد مدنی و منتخب شورای شهر تهران را که برای اولین بار در جمهوری اسلامی پا گرفته بود را با حکم دولت خاتمی قبل از پایان دورهاش ساقط کردند؛ این در حالی است که در تمام دوران جمهوری اسلامی ما چنین پدیدهای را نداریم.
اصلاحطلبان شعار آزادی و تحمل مخالف میدادند، اما زمانی که بعد از انتخابات شورای شهر دوم، شهردار منتخب از نظر سیاسی و فکری با آنها تفاوت دیدگاه داشت، برخلاف روال گذشته، مانع حضور او در جلسات هیئت دولت شدند.
رئیس دولت اصلاحات شعار آزادی و «زنده باد مخالف من» سر داد اما وقتی در دانشگاه تهران با اعتراض دانشجویان مخالفش همراه شد آنها را تهدید به «آدم باش، میدم بیرونت کنند» کرد. البته قبل از آن وزیر علوم او دانشجویان معترض به عملکرد وزارت خانهاش را تهدید به «برخورد امینتی و قضایی» کرده بود. این در حالی است که در زمان حاکمیت جریان اصلاحات بر دولت و دانشگاهها، دانشجویان منتقد دولت نه تنها با اهرم کمیته انضباطی و محرومیت تحصیلی از میدان به در میشدند که حتی دستاندرکاران دانشگاه برای برخورد مضاف با دانشجویان منتقد از اینکه اسامیشان را از بلندگوی خوابگاهها برای حضور در کمیته انضباطی قرائت کنند هم ابایی نداشتند.
نوع برخورد دولت اصلاحات با رئیس وقت سازمان صدا وسیما نیز در نوع خود جالب توجه است. جایی که رئیس دولت اصلاحات بعد از پخش برنامه چراغ که طی آن به بررسی ماجرای قتلهای زنجیرهای پرداخته شده بود، مانع حضور لاریجانی رئیس وقت رسانه ملی در هیئت دولت شد به این دلیل که در آن برنامه این واقعیت گفته شده بود که عامل اصلی معترف به قتلهای زنجیرهای از اصلاحطلبان و منسوبان خاتمی در وزارت اطلاعات بعد از دوم خرداد است.
علاوه بر این، نوع برخورد چند سال قبل جریان اصلاحات با الهه راستگو عضو شورای شهر تهران که تصمیم گرفته بود در انتخاب شهردار به طور مستقل عمل کند و از انتخاب قبیلهای پرهیز کرده بود، نمونهی دیگری از نسبت واقعی این جریان با خشونتطلبی است.
اما اوج نمایش نسبت اصلاحطلبان با خشونت در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال 88 بود. جایی که آنها وقتی با «نه» مردم مواجهه شدند و دیدند که مردم دیدگاهی غیر از آنها را انتخاب کردند، بجای پذیرش رأی مردم و احترام به آن، تصمیم گرفتند بخاطر این انتخاب مردم از آنها انتقام بگیرند و دست به فتنه و اغتشاش زدند و ماهها کشور را درگیر آشوب کردند.
بدون شک رسانهای که رنگ لوگوی خود را با پرچم تکفیریها ست میکند و یا قبل از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ذوقزده تصویر «مادر داعش» را بعنوان پیروز انتخابات در صفحه اول خود قرار میدهد، انتظار نمیرود تا علیه جنایات «دعاویش» تیتر بزند.
یقینا برای جریانی که قبله آمالش آمریکایی است که حامی اصلی همه گروههای تروریستی محسوب میشود، جنایتهای دروایش هم نمیتواند مطلب مهمی باشد که بخواهند علیه آن موضع بگیرند. جریانی که در پشت جبهه علیه رزمندگان و مدافعان حرم قلم میزند و تئوریپردازی میکند، معلوم است که علیه جنایات داعشیهای وطنی را هم موضع نمیگیرد. کسانی که این روزها برای تروریستهای غوطه شرقی دل میسوزانند و در حمایت از آنها توئیت میزنند، معلوم است که در قبال جنایت گلستان هفتم هم جانب جنایتکار را میگیرند.
بر همین اساس اگر امروز رسانههای اصلاحطلب در قبال جنایت وحشیانه دروایش در به شهادت رساندن نیروی انتظامی سکوت کردند و یا سعی کردند آن را کوچک جلوه دهند و از کنار آن بیتفاوت بگذرند یا اینکه حتی برخی از چهرههای منتسب به این جریان به نوعی به حمایت از دعاویش پرداختند، این چیز عجیبی نیست. چرا که برای جریان یاد شده ترک عادت موجب مرض است!
انتهای پیام/