ID : 40217631
در میزگرد یزدرسا مطرح شد؛

خشم پس از طلاق و آسیب‌های آن برای فرزندان/۳۰ تا ۳۹ ساله‌ها بیشتر در معرض خطر طلاق هستند


طلاق و مرگ دو آسیب جدی برای افراد به شمار می‌روند زیرا در هر دو پدیده، جدایی اتفاق می‌افتد اما واقعیت این است که پذیرش مرگ برای افراد آسان‌تر و کنار آمدن با طلاق دشوار است و آسیب‌های جدی به دنبال دارد.

به گزارش یزدرسا بر اساس مقالات موجود در زمینه طلاق و آسیب های آن بر خانواده و اجتماع، می توان گفت طلاق یکی از مهمترین عوامل ازهم‌گسیختگی بنیادی‌ترین بخش جامعه یعنی، خانواده است. بررسی شرایط علمی طلاق نشان می‌دهد که تبعات طلاق منحصر به خانواده و اعضای خانواده نیست بلکه این پدیده باعث متزلزل شدن اجتماع نیز می‌شود همچنین طلاق، پس‌لرزه‌هایی دارد که ویرانگرتر از زلزله اصلی است.

به همین مناسبت، مسئولان فعال در این زمینه در میزگرد یزدرسا، ابعاد مختلف مسئله طلاق و آسیب های آن  را مورد بررسی قرار دادند. مشروح این نشست که با حضور دکتر قاسم فتاحی دکترای تخصصی مشاوره، سحر مهدوی مدرس دانشگاه و مشاور در امور کودک و نوجوان و محدثه امیریان معاون روانشناسی خانواده و فعال در زمینه خانواده برگزار شد، در ادامه می‌آید:

 

با توجه به تعریف های ارائه شده از طلاق، چند نوع طلاق در یک زندگی وجود دارد؟

فتاحی: دو دیدگاه در این زمینه وجود دارد که در یکی انواع طلاق را طلاق عاطفی، قانونی، اجتماعی، اقتصادی، طلاق والدینی و طلاق روانی دسته بندی میکنند. طلاق عاطفی به بی تفاوتی زوجین به یکدیگر گفته می شود که حتی ممکن است در زیر یک سقف با هم زندگی کنند و دید و تصور خوبی نسبت به هم ندارند و از سوی یکدیگر دچار سرخوردگی شده اند. گفتنی است طلاق عاطفی چند سال قبل از طلاق قانونی رخ می دهد. طلاق قانونی همان طلاق رسمی است که طرفین با مراجعه به دادگاه از یکدیگر جدا می شوند.

در دیدگاه دوم انواع طلاق به سه دسته تقسیم می شود گروه اول طلاق های کارشناسی نشده و پیش از موعد است که این مورد در زوجین جوان بیشتر دیده می شود، گروه دوم طلاق های کارشناسی شده و به موقع و درست است و گروه آخر طلاق های با تاخیر زیاد است که بیشتر در زوجینی دیده می شود که از زندگی مشترک آنها چند دهه گذشته و معمولا یکی از طرفین نقش یک فرشته ناجی را بازی می کند که در بیشتر موارد سرانجام، خود دچار سرخوردگی و ناکامی می شود.

امیریان: طبق نظر پل بوهانون (۲۰۰۶) چون طلاق مسئله پیچیده ای است که همزمان شش جنبه را در زندگی افراد متاثر می کند، شش نوع طلاق در نظر گرفته شده است:

طلاق عاطفی

زن و شوهر عواطف خود را از یکدیگر دریغ می دارند و روی از هم بر میتابند، زیرا اعتماد و جذابیتی برای هم ندارند یا آن را از دست داده اند.

طلاق اقتصادی

وقتی خانواده ای از هم می پاشد، تصفیه اقتصادی یعنی تقسیم اموال و دارایی آن ها ضرورت پیدا می کند.

طلاق قانونی

در دادگاه، پایان رسمی ازدواج و همراه آن شرایط اجازه ازدواج مجدد برای طرفین اعلام می گردد.

طلاق توافقی والدین

تصمیماتی که درباره حضانت فرزند، دیدار بعدی آنان ، مسئولیت های هریک از والدین از نظر مالی و تربیت کودکان و غیره اتخاذ میگردد.

طلاق اجتماعی

در مرحله ای از فرآیند طلاق دوستان و آشنایان از وقوع طلاق اطلاع پیدا میکنند و تغییراتی در رابطه آن ها با هریک از زوجین نمایان میشود و هر یک به گونه ای خاص واکنش نشان میدهند. واکنش های اطرافیان به طلاق بر احساس پشیمانی یا رضایت از طلاق تاثیرگذار است.

طلاق روانی

وقتی ازدواجی گسسته شد، احساس همدلی از بین می رود و مفهوم خود تغییر میکند. در اینجا طرفین باید درک کنند که دیگر یک پیوند را تشکیل نمی دهند، زیرا هر یک خود را تنها می بیند و این تنهایی برای هریک از آنها یک ضربه است.

علائم و علل بروز طلاق در یک زندگی چیست؟

فتاحی: اگر خواسته شود که علل بروز طلاق را بررسی کنیم باید به مواردی همچون انتخاب نادرست و عدم شناخت درست نسبت به یکدیگر در قبل از ازدواج اشاره کرد. عدم آگاهی و توانایی حل مسئله و فقدان مهارت های لازم برای زندگی مشترک، دخالت های اطرافیان، خیانت، اعتیاد، بیکاری و مشکلات اقتصادی، ضعف باورهای مذهبی، ازدواج زودهنگام، ازدواج های اجباری، خشونت های فیزیکی و کلامی، مشکلات روحی و روانی زوجین، نارضایتی از رابطه زناشویی، بی احترامی، بی توجهی، بی مسئولیتی زوجین، اعتیاد و استفاده بیش از حد و مخرب از شبکه های مجازی و ایجاد سوءظن در طرفین از جمله مهمترین دلایل و علل بروز طلاق در خانواده ها هستند. توهین، تحقیر، بهانه گیری، خشونت و بی احترامی زوجین نسبت به یکدیگر، عدم حل و فصل اختلافات، انزوای عاطفی و بی تفاوتی زوجین نسبت به یکدیگر، سرد شدن رابطه و نارضایتی از یکدیگر، افزایش توجه زوجین به موضوعاتی خارج از ازدواج مانند اینکه یکی از طرفین یا هردو اکثر وقت خود را به کار کردن، توجه بیش از حد به فرزندان و یا ارتباط فرازناشویی اختصاص دهند از جمله علائم و نشانه هایی است که می تواند بیانگر بروز قریب الوقوع طلاق در یک زندگی باشد.

امیریان: عوامل متعددی زمینه بروز تعارض بین همسران را فراهم می‌کنند. ناآگاهی همسران از زندگی مشترک و وظایف و نقش‌های خود، رشد نیافتگی آن‌ها، کارآمد نبودن رابطه تضاد و ناهماهنگی رفتاری همسران برخی از این عوامل هستند. باکوم، اپشتاین و لیتهلد (2002) عوامل خطرساز رابطه زوجی و به عبارتی عوامل تعارض و طلاق را به شرح زیر فهرست کرده‌اند:

ارتباطات ضعیف

که از شیوه تعامل زوج ها در قبل یا مدت کمی پس از ازدواج میتوان آینده رابطه آن ها را پیش بینی نمود.

تفاوت های شخصیتی

 در بسیاری از موارد با وجود این که دو فرد نسبتا سالم و متعادل با همدیگر زندگی می‌کنند، اما رابطه آن ها سعادتمندی لازم را ندارد. این افراد ممکن است از نظر نیازها و ویژگی های شخصیتی و اخلاقی با هم متفاوت باشند. یعنی تفاوت در عوامل تجربه ای، شخصیتی و تاریخچه پایداری که هرکدام از زوج ها با خود به رابطه می آورند.

بعضی از شباهت ها

هرچند شباهت کلی زوج ها عامل مناسبی برای تداوم رابطه است، بعضی از شباهت ها میتوانند زمینه اشکالاتی را در زندگی زناشویی فراهم آورند. مثلا زوجی که هردو خوش گذران و اهل تفریح باشند و به وظایف و جزییات زندگی بی اهمیت باشند، به احتمال زیاد با صورت حساب های پرداخت نشده و بی برنامه بودن مواجه می‌شوند. البته این در صورتی است که راه حل های سازگارانه ای برای این خصوصیات پیدا نکنند.

آسیب روانی یا مسائل حل نشده

علاوه بر تفاوتهای مورد انتظار و نسبتا طبیعی ما بین زوج ها، در صورتی که یک یا هر دو زوج دچار آسیب مهم روانی یا مسائل حل نشده و طولانی مدت باشند، این منبع آشفتگی می‌تواند تنش هایی را به رابطه وارد نماید. یک مثال در این زمینه اختلال اضطراب اجتماعی است که به شدت فرصت های زوج را برای تعاملات اجتماعی و مسافرت ها کاهش میدهد و احتمالا منجر به توزیع نابرابر وظایف و مسئولیت ها گشته و در دراز مدت به اختلاف می انجامد. همچنین ثابت شده است که اختلالاتی چون افسردگی، مصرف الکل، اختلالات شخصیت و برخی از اختلالات اضطراب خصوصا حملات وحشت و اضطراب فراگیر با میزان بالاتری از مشکلات زناشویی مرتبطند.

فرایند های تعاملی دوجانبه

گاهی همسران در ارتباط ناکارآمد هستند و احتیاج به یادگیری مهارت هایی در جهت ابراز عواطف یا حل مؤثر مشکلات دارند. اگرچه تعاملات ناسازگارانه ممکن است ناشی از کمبود مهارت باشد، اما در بسیاری از موارد اتفاق می افتد که همسران از ارضای نیازهای خود نا امید شده اند. مثلا زن و شوهری که میل به صمیمیت دارند و این میل آنها ارضا نمی‌گردد، در طول زمان ممکن است به گونه ای تعقیب گر و تهاجمی رفتار کنند. این رفتار مشکل ساز ارتباط و کمبود مهارت نیست، بلکه پاسخ ناسازگارانه ای به نیازهای شخصیتی برآورد نشده می باشند.

عوامل محیطی

گاهی بحران های مهم محیطی یا خواسته های مداوم و فراوان اطرافیان شرایط خاصی هستند که حتی همسران متعادل را مجبور به پاسخ نامناسب می نمایند. مثلا کار و ملزومات آن با مدت زمانی که همسران به یکدیگر اختصاص می دهند، ناسازگار است. گاهی دوستان حمایت و فعالیت های مشترکی تدارک می بینند که فرصت بودن با همسر را کاهش می دهد. وظایف والدینی، ورزش، تفریحات و فعالیت های خدماتی-اجتماعی هر کدام توانایی تقویت یا تضعیف رابطه زناشویی را دارند.

مقابله به مثل

همسرانی که تمایل دارند به یک رفتار منفی از طریق رفتار منفی و به همین شکل به رفتار مثبت پاسخ دهند، در این طبقه قرار میگیرند. بدون توجه به عوامل خاصی که در مشکل یا تعارض اولیه سهیم اند، وقتی که یک یا هر دو همسر از رابطه نا خرسند می شوند، یک فرایند خود تداومی ایجاد میشود که تمایل به ادامه مشکل دارد. این مسئله در جنبه های رفتاری ، شناختی، احساسی رخ می دهد. از لحاظ رفتاری این موضوع را میتوان در مکالماتی مشاهده کرد که شوهر یک حرف منفی به همسرش می زند و همسرش نیز به گونه ای منفی پاسخ میدهد. از نظر شناختی، هنگامی که زن احساس می کند شوهرش سرحال نیست، تازه تلاش بیشتری بر رفتار منفی، اسنادهای منفی شوهرش و پیشگویی و انتظارات منفی در مورد احتمال رفتار منفی شوهر در آینده می نماید. از لحاظ احساسی وقتی همسران با همدیگر به صورت منفی رفتار میکنند و به تفکری منفی در مورد هم می رسند، هر کدام ممکن است یک برجستگی احساسی یا عواطف و احساسات منفی کلی نسبت به همسرش به وجود آورد. آن گاه این احساس منفی احتمال رفتار و شناخت منفی بعدی را زیاد می کند.

همچنین از دیگر علل و علائم طلاق میتوان به مواردی همچون باورها و انتظارات غیر منطقی در هنگام ازدواج، تاریخچه زندگی هر یک از زوج ها و طلاق والدین آنها ، خشونت در خانواده اصلی، و در روابط زوجین تعارضات زناشویی مانند مشکل در رابطه جنسی، رابطه خویشاوندی، دوستان، فرزندان، مصرف ماده مخدر، نحوه صرف اوقات فراغت، اختلافات مذهبی، خیانت جنسی، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، مشکلات مادی، سوء استفاده بدنی (مانند کتک زدن)، مشکلات ارتباطی، ازدواج در سنین پایین  و درگیری های شغلی اشاره کرد. 

مهدوی: من فکر می‌کنم که عمده‌ترین علل بروز طلاق در زندگی‌های زناشویی و ازهم‌پاشیده شدن آشیانه خانواده‌ها عدم آموزش مهارت و اطلاع‌رسانی‌های کافی باشد، تا زمانی‌که برخی از آموزش‌ها و بر روی افراد پیش‌از ازدواج اجباری نشود و مشاوره‌ها صورت رسمی‌تری به خود نگیرد ما با خطا و شکست در عشق در ازدواج‌ها مواجه خواهیم بود یکی از راه‌های کاهش این آسیب به ویژه در دانشگاه‌ها و مکان‌هایی که قشر جوان ما به فعالیت مشغول هستند برگزاری کارگاه‌هایی در قالب آموزش‌های پیش‌از ازدواج و حتی خودشناسی و خودآگاهی است که فرد هم بتواند خود را به‌خوبی بشناسد، از نیازها، نقاط ضعف و نقاط قوت خود آگاه باشد و همچنین بداند که از زندگی مشترک چه می‌خواهد و چه هدفی دارد.

بیشتر در چه سنی از زندگی مشترک و در چه گروه سنی طلاق اتفاق می افتد؟

فتاحی: بیشتر طلاق ها در چهار یا پنج سال اول زندگی رخ می دهد، التبه در هر سنی طلاق می تواند اتفاق بیفتد. در مورد بیشترین سنی که طلاق رخ می دهد آمارها متفاوت است؛ در برخی از مطالعات سن ۳۰ تا ۳۹ سالگی بیان شده است و متاسفانه از هر سه ازدواج انجام شده، یکی از آنها به طلاق ختم می شود.

امیریان: آمارها نشان می دهد که از هر سه ازدواج در سال ۱۴۰۰ یک مورد به طلاق منجر شده است. مجموع ازدواج کشور در تابستان ۱۴۰۰، ۱۳۴ هزار و ۲۰۸ مورد بوده است.محاسبات نشان می‌دهد که ازدواج در ایران در فاصله ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹، بیش از ۳۶ درصد کاهش یافته است. بر این اساس، میزان طلاق در ایران از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ حدود ۲۸ درصد افزایش داشته است.

قبل از طلاق برای حفظ زندگی مشترک چه اقداماتی می توان انجام داد؟

فتاحی: انجام مشاوره های پیش از ازدواج در انتخاب درست شخص مناسب بسیار موثر است، کوشا بودن در زمینه یادگیری مهارت های زندگی، یادگیری شیوه گفتگو کردن و نحوه تعامل صحیح با یکدیگر، یادگیری مهارت گوش دادن فعال، تعاملات مثبتی همچون محبت، شوخی، اعتماد، پذیرش و احترام به نظرات یکدیگر، یادگیری مباحثه با یکدیگر به شیوه مناسب، تلاش برای داشتن اوقات خوش مشترک بسیار با یکدیگر، تقویت رابطه زناشویی، احترام به طرف مقابل و خانواده همسر، پرهیز از توهین و تحقیر و برجسته نمودن نقاط ضعف یکدیگر از جمله مواردی است که برای داشتن یک زندگی مشترک باید رعایت شود.

امیریان: تجارب کلینیکی و پژوهشی نشان می دهد که بسیاری از زوج ها به دلیل نداشتن مهارت های زندگی(از جمله مدیریت خشم و استرس، تصمیم گیری و حل تعارض)  احساسی و عجولانه تصمیم به طلاق می گیرند؛ همچنین باید به این نکته توجه داشت انباشت تعارضات حل نشده میان زوجین در زندگی زناشویی که در روند عادی خود منجر به بی علاقگی‌های عاطفگی و سپس مقابله علنی زوجین شده، منجر به افزایش گرایش به طلاق می‌گردد. ضعف مهارت‌های ارتباطی از جمله دلایل اصلی بروز تعارضات خانوادگی و میل به جدایی است. داشتن مهارت حل مسئله زنان می‌تواند به عنوان یکی از عوامل تعدیل کننده اثرات رویدادهای منفی زندگی عمل نموده و احتمال طلاق را کاهش دهد. در واقع شرایط گویای این امر است که وقتی افراد مجهز به مهارت زندگی می‌گردند، در موقعیتها و شرایط ناگوار اجتماعی ارزیابی مثبتی از موقعیت‌ها، توانایی‌ها و عملکردهای خود دارند و به کارآمدترین شکل ممکن عمل می‌کنند. از دیگر علل مهم ناسازگاری های زناشویی نبودن شایستگی کافی در مدیریت و تنظیم روابط هیجانی، وجود تفکرات ناکارآمد و غیر واقع بینانه و ناآگاهی نسبت به مهارتهای اساسی زندگی به ویژه برخوردار بودن زوج ها از مهارت های ارتباطی مناسب در رابطه زناشویی است، لذا لازم است مهارت های زندگی از طریق یک نظام هماهنگ به زوج های جوان آموزش داده شود. مهارت های زندگی به زوج ها کمک می‌کند تا فنون ارتباطی صحیح و درک متقابل خود را افزایش دهند. همچنین این مهارت‌ها راهبردی برای ارتقای سازگاری فرد با خود، با دیگران و با محیطی است که در آن زندگی می‌کند و به افراد می‌آموزد که در طول زندگی به ویژه در موقعیت‌های پرخطر چگونه عاقلانه و صحیح رفتار کنند.

آسیب های ناشی از وقوع طلاق در یک خانواده و در جامعه از منظر علم شما چیست؟

فتاحی: تجربه ی پس از طلاق به نوعی تجربه سوگ است و با مواردی چون انکار، خشم و افسردگی همراه است و  ترس از تنهایی، متزلزل شدن هویت، ترس از قضاوت دیگران و ارزیابی اجتماعی، احساس گناه، تردید و پشیمانی به خصوص در زوجی که نقش اصلی را در خاتمه دادن به رابطه داشته، مشکلات عاطفی و اقتصادی، بروز دوگانگی نقش به گونه ای که فرد مجبور است نقش زوج دیگر را برای فرزند خود ایفا کند، انزوای اجتماعی و آسیب های شغلی را از دیگر موارد آسیب های طلاق می توان نام برد.

امیریان: با وجود تفاوت های فردی ، سازگاری پس از طلاق معمولا فرآیند دشواری است که با بروز افسردگی، خشم، اضطراب و استرس در فرد مطلقه همراه می‌شود. درد و رنج شدیدی که معمولا پس از جدایی به فرد وارد می‌شود، می تواند به طور قابل توجهی عملکرد های فردی او را تحت تاثیر قرار دهد. دوره پس از طلاق می تواند پیامدهای آنی و بلندمدت فراوانی را بر فرد تحمیل نماید که از این میان می توان به تغییر در شبکه های اجتماعی فرد مطلقه، ایجاد خلل در زندگی روزمره او، پیامدهای جسمی و روانی ناشی از طلاق اشاره نمود. همچنین پژوهش های متعددی نشان از آن دارد که انحلال رابطه زناشویی می تواند شبکه حمایتی، سبک های دلبستگی و وضعیت اقتصادی افراد را تحت تاثیر قرار دهد.

مهدوی: هنگامی که در خانواده‌ای طلاق صورت می‌گیرد و یک آشیانه و خانه متلاشی می‌شود آسیب‌های بسیار زیادی متوجه افراد آن خانواده است و تاثیرات مخربی بر جامعه خواهد گذاشت، به‌این‌ترتیب که هم فردی که شکست عاطفی را تجربه کرده و هم فرزندان این افراد در معرض خطر و آسیب‌پذیری بیشتری نسبت ‌به بیماری‌های روانی قرار خواهند گرفت و بیماری‌های روانی خواه‌ ناخواه بر جو حاکم بر جامعه و روابط بین فردی این افراد نیز تاثیر گذار خواهد بود.

بعد از طلاق خانواده و جامعه چه کمکی می توان به فرد جدا شده و همچنین فرزندان آن خانواده داشته باشند تا آسیب کمتری را متحمل شوند؟

فتاحی: بیشترین کمک را در زمان قبل از بروز طلاق می توان داشت اما بعد از طلاق خانواده و جامعه می توانند نقش بزرگی را در کاهش بروز آسیب های پس از طلاق ایفا کنند به صورتی که در گام اول خانواده به پذیرش برسند و کمک کنند که زوجی که جدا شده است هم به پذیرش این اتفاق برسد، از انگ زدن، سرزنش کردن و مقصر جلوه دادن یک شخص در بروز این اتفاق خودداری کنند و بدانند که جدایی دو نفر به معنای مشکل دار بودن آنها نیست بلکه هر دو نفر به صورت مجزا می توانند انسان های فرهیخته و تحصیلکرده ای هم باشند اما با یکدیگر به سازش و سازگاری نرسیده اند بنابراین باید به این افراد کمک شود تا با کمترین آسیب و عارضه این دوره را سپری کنند. زوجین طلاق گرفته هم می توانند بدون سرزنش خود و مقصر جلوه دادن دیگری، با تعیین کردن سهم خود از بروز طلاق به یک پذیرش برسند و با داشتن هدف و برنامه ریزی جهت کار و ادامه زندگی، شروع جدیدی را برای خود رقم بزنند.

امیریان: زندگی پس از طلاق چالش های بسیاری را برای فرد به همراه دارد، حتی اگر جدایی توافقی بوده باشد. در قدم اول توصیه می شود با یک روانشناس در مورد سازگاری زندگی بعد از طلاق صحبت شود و همچنین راه حل های زیر نیز توصیه می شود:

احساسات خود را بشناسید، آن ها را ابراز کنید، با دیگران درد و دل کنید، از تجربه دیگران استفاده کنید، فعالیت جدید آغاز کنید و دوستان جدید پیدا کنید، برای آینده تان هدف تعیین کنید و آینده روشن را برای خود تصور کنید،  از  اشتباهاتی که در ازدواجتان داشته اید درس بگیرید و سهم خود را در بروز این جدایی قبول کنید.

مهدوی: اول از هر موضوعی ما باید بدانیم که چگونه مسئله طلاق را با فرزندانمان مطرح کنیم. خیلی از والدین و زوجین این تصمیم را می‌گیرند که بازگو کردن این مسئله را به روان‌شناس و مشاور بسپارند که خیلی این مسئله توصیه نمی‌شود و توصیه ما این است که والدینی که قصد جدایی دارند نزد روان‌شناس رفته و آموزش‌های لازم را در این زمینه فرا بگیرند که چگونه مسئله را با کودک خود بیان کنند که کمترین آسیب را برای کودک داشته باشد. همان‌طور که پیش‌تر اشاره کردیم خود طلاق به‌خودی ‌خود دارای آسیب فراوانی برای فرزندان خواهد بود بنابراین باید والدین سعی کنند که با کمترین میزان آسیب این موضوع را مطرح کرده و فرزندان خود را برای زندگی پس ‌از طلاق والدین آماده کند. در این ‌جا متوجه شدیم که بهترین و مناسب ‌ترین فردی که می ‌تواند موضوع طلاق را با فرزندان مطرح کند خود والدین هستند که در این راه می ‌توانند از راهنمایی‌های یک روان‌شناس خبره و باتجربه کمک بگیرند.

پس‌از طلاق والدین باید به این مسئله توجه داشته باشند که در تمام فعالیت‌های بعدی آن‌ها، فرزندان اولویت هستند و این‌که چگونه قرار است والدین کودک را به حضانت بگیرند و یا کودک را در کنار خود داشته باشند هم باید با کمترین میزان آسیب باشد، بنابراین توصیه بنده این است که سعی کنید فرزند را در محیط خانه بهم تحویل داده و از هم تحویل بگیرید خیلی از والدین در هنگام تحویل دادن و یا تحویل گرفتن فرزندان با یکدیگر دچار مشکل و مشاجره می ‌شوند و این منجر به این می ‌شود که ملاقات‌های بعدی بچه در دادگاه و یا در کلانتری برنامه‌ریزی شود، به‌جای این مسئله ما توصیه می‌ کنیم که افراد نزدیک کودک از این به بعد این «تحویل دادن و تحویل گرفتن» را انجام دهند به طور مثال خاله، دایی، مادربزرگ و پدربزرگ. از پدر و مادرهای عزیز خواهش می ‌کنم به این مسئله توجه داشته باشند که بعد از طلاق حق نگهداری فرزند یا با پدر است یا با مادر و والدین حق ندارند بنا به هر دلیلی شغلی، ازدواج مجدد و یا از این‌دست دلایل فرزند خود را به پدربزرگ و مادربزرگ واگذار کرده و نگهداری و پرورش آن‌ها را به افرادی بسپارند که در سنین بسیار بالا هستند و خیلی توانایی وقت گذاشتن برای فرزندان را ندارند؛ بنابراین کودک یا باید نزد پدر خود بزرگ شود و یا نزد مادر خود و تا حد ممکن یکی از والدین این مسئله را بر عهده بگیرد. مسئله بعدی این است که هیچ‌گاه فرزندان را با خود سر قرارهای خود نبرید، از روابط عاشقانه خود فرزندانتان را آگاه نکنید بلکه به‌صورت رسمی و ازپیش ‌تعیین ‌شده فرزندان خود را با این مسئله آشنا کنید و بسیار مهم است که فرد مقابل شما که قرار است با شما ازدواج کند فرزند شما را هم بپذیرد کسی که فرزند شما را دوست نداشته باشد و او را نپذیرد مسلماً انتخاب شایسته ‌ای برای شما نیست و در آینده با او به مشکل بر خواهید خورد. هدف از مطرح کردن این مسئله این نیست که شما دیگر حق ازدواج ندارید بلکه شما به‌عنوان یک فرد بالغ حق داشتن روابط عاطفی و یا ازدواج مجدد را دارا هستید اما این مسئله هم نباید آسیبی برای کودک شما به همراه داشته باشد پس توصیه من این است که والدین به‌صورت صحیح از هم جدا شوند، زیرا ما در زندگی‌های زناشویی با زوج‌هایی مواجه هستیم که زندگی‌ آنها پر از تنش، پر از دعوا و آسیب است و اختلافات را تجربه می‌کنند که خود این محیط به‌ خودی‌ خود می ‌تواند بدترین منبع تنش و آسیب برای کودک باشد. والدینی که به گونه صحیح از هم جدا شوند ممکن است آسیب کمتری به کودک خود وارد کنند نسبت به کودکی که در یک محیط پر از تنش و اختلاف رشد و پرورش پیدا می‌کند. جدا شدن برای کودک مثل یک‌زخم است که با رفتارهای درست و صحیح و تحت نظر و راهنمایی روان‌شناس و مشاور می‌توانیم این زخم‌ها را التیام داده و گرنه این زخم عفونت کرده، چرکی شده و به تمام بدن کودک سرایت می‌کند؛ هرچند که این زخم تا ابد ماندگار است اما ما می‌ توانیم هر چه سریع‌ تر با در پیش گرفتن رفتارهای صحیح در بهبود و التیام این زخم کوشش کنیم.

در خانواده ای که طلاق در آن صورت می گیرد، کدام فرد بیشترین آسیب را متحمل می شود؟

فتاحی: درست است که در طلاق زوجین دچار آسیب می شود اما بیشترین آسیب طلاق گریبانگیر فرزندان خانواده می شود و دچار رفتارها و مشکلاتی از قبیل پرخاشگری، تاب آوری پایین، مشکلات هیجانی، عدم تمرکز، افت تحصیلی، افسردگی و اضطراب می شوند.

امیریان: بعد از جدایی معمولا همه اعضا خانواده دچار تنش و اضطراب می گردند بیشتر تصورات بر این است که زنان و فرزندان به دلیل عدم حمایت مالی و فرهنگی، بیشترین آسیب را می بینند اما طبق پژوهشات اخیر مردان هم پس از جدایی دچار آسیب های بسیاری از جمله پیامدهای اجتماعی و بین فردی (مانند مقصر دانستن مردان، کمبود حمایت عاطفی، چالش مراقبت از فرزندان و بدبین شدن مردان نسبت به ازدواج ) ، پیامدهای اقتصادی (هزینه مهریه، نفقه و فرایندهای قضایی)و پیامدهای روانشناختی (احساس نا امیدی، احساس پوچی، بی معنایی، بی لذتی و در نهایت اختلالات خلقی مانند افسردگی) می شوند. بنظر بنده به سختی می توان مشخص کرد چه کسی بیشترین آسیب را میبیند و همه اعضا خانواده دچار آسیب می شوند.

مهدوی: بر اساس پژوهش های انجام شده و مطالعات کلینیکی، بیشترین آسیب را فرزندان آن خانواده متحمل می شوند و والدین عزیز و زوجینی که از یکدیگر جدا می‌شوند باید خیلی این مسئله را مورد نظر داشته و به آن تاکید کنند که از این به بعد موضوع اصلی آن‌ها کودک است.

آیا طلاق به معنای پایان زندگی و به سرآمدن مسیر یک فرد است و در نهایت توصیه و راهنمایی خود را بیان کنید؟

فتاحی: باید گفت خیر، بلکه طلاق به جا، به هنگام و کارشناسی شده میتواند پایان یک رابطه نافرجام و زجراور و شروع یک زندگی جدید براساس کوله باری از تجربه باشد، خواه این زندگی جدید زندگی مجردی باشد خواه زندگی متاهلی با یک فرد مناسب و در انتها باید گفت درست است طلاق اثرات مخربی بر زوجین، خانواده دو نفر، فرزندان و حتی جامعه دارد و به همین دلیل تمام سعی و تلاش ها در این راستا است که تا حد امکان از بروز این واقعه نامطلوب گرفته شود و بنیان خانواده حفظ گردد اما اگر سلامت روان زوجین در این زندگی در معرض مخاطره شدید باشد و چاره ای جز طلاق نباشد، گریزی از آن نیست که البته در این شرایط زوجین می توانند با مراجعه به مشاور و یا روانشناس همچون دو انسان بالغ، فرهیخته و متمدن، بدون شکنجه یکدیگر از یکدیگر جدا شده و در این شرایط برای پذیرش بهتر موضوع در فرزندان و به حداقل رساندن آسیب های احتمالی می توان از مشاوران با تجربه بهره گرفت؛ بنابراین توصیه می شود که در زمان انتخاب همسر، زندگی مشترک و یا ترک رابطه نافرجام توسط یکی از طرفین آن رابطه، از خدمات مشاوره ای و کارشناسی متخصصین این حوزه بهره بگیرند. این دید وجود دارد که حتما باید مشکل یا تعارضی به وجود بیاید تا دلیل کافی برای مراجعه به مشاور وجود داشته باشد در حالیکه قبل از وقوع رخداد به خصوص زمانی که زندگی در یک ورطه یکنواختی، تکرار و روزمرگی قرار گرفته باید مراجعه به مشاور صورت گیرد، به عبارت دیگر برای داشتن یک زندگی بهتر باید به متخصصین این عرصه مراجعه نمود.

امیریان: نمی توان انکار کرد که جدایی دردناک است. اما خوشبختانه مراحل جدایی غالبا از الگویی مشخص پیروی میکنند و تقریبا قابل پیش بینی هستند، ضمن اینکه متخصصان سلامت روان تعدادی استراتژی مفید و کار آمد برای کمک به شما در کنار آمدن با مراحل مختلف این واقعه دردناک طراحی کرده اند که سبب میشود فرد به آرامی به روال زندگی بازگردد. باید توجه داشته باشید که ممکن است یک فرد بین مراحل مختلف، رفتاری رفت و برگشتی داشته باشد یا اینکه برای مدت طولانی در یکی از این مراحل گیر کند اما مابقی را با سرعت بیشتری پشت سر بگذارد یا اینکه حتی آن ها را با ترتیب متفاوتی از ترتیب زیر طی کند. برای قابل تحمل تر کردن جدایی و طلاق میتوان به این نکته توجه کرد که بعد از طلاق فرد از مراحل مختلفی می گذرد تا بتواند به زندگی عادی بازگردد:

احساس دوگانگی

 در این مرحله فرد فراز و فرودهای مثبت و منفی زیادی را در رابطه اش پشت سر گذاشته است، اما مطمئن نیست بر مبنای کدام یک تصمیمی قطعی بگیرد. اغلب در این مرحله شریک زندگی فرد از احساس دوگانگی او آگاه نیست، که این مسئله می تواند این مرحله را دردناک تر هم بکند. توصیه میشود در این مرحله با دوستان و خانواده خود صحبت کنید تا نقاط قوت و ضعف رابطه خود را بهتر بتوانید بررسی کنید. همچنین با بررسی الگوهای رفتاری خود در این رابطه و روابط قبلی خود می توانید ببینید که آیا در دیگر روابط عاطفی خود هم این علائم دوگانگی را بروز داده اید یا خیر. از آنجایی که افراد ذاتا نسبت به دیگران بیشتر دچار این احساس دوگانگی هستند، مرور سوابق مربوط به روابط گذشته تان میتواند به شما کمک کند تا متوجه شوید که مشکل مربوط به همسر یا شریک عشقی فعلی شما نیست. در این صورت ممکن است لازم باشد برای حل این مشکل سعی کنید روی شخصیت و ادراک حسی خود کار کنید تا بتوانید یک رابطه طولانی مدت و موفق داشته باشید.

خاطرات دلنشین

  در این مرحله هنگامی که شما بر جنبه های خوب رابطه قبلی خود تمرکز می کنید باید حواستان باشد که ممکن است مسائلی را که منجر به جدایی شما شده باشند را نادیده بگیرید. گاهی اوقات این مرحله حتی میتواند منجر به بروز احساس گناه یا پشیمانی شود. اشکالی ندارد که درباره عناصر مثبت رابطه گذشته خود فکر کنید زیرا انجام این کار می تواند به کاهش احساس عصبانیت یا ناراحتی شما کمک کند. اما قسمت های منفی رابطه خود را هم در نظر داشته باشید. مواردی مانند اینکه آیا در رابطه خود به شما بی احترامی میشد؟ آیا شریک زندگی شما افراد دیگر را به شما ترجیح می داد؟ مدام دعوا می کردید؟  در واقع در این مرحله یادآوری دلیل جدایی تان برای شما مفید است.

تلاش برای درک همه چیز

 این حالت مربوط به زمانی است که احساس می کنید سلول های مغزی شما با تمام توان خود سعی می کنند که با تمام شدن رابطه کنار بیایید. در این وضعیت افراد تمایل دارند که دریابند چرا رابطه خاتمه یافته و با دقت و وسواس جزییات ریز را هزاران بار وارسی میکنند. شخص در تلاش برای درک وقوع علت جدایی اگر به نتیجه ای نرسید یا دچار سردرگمی بشود، بارها و بارها رفتار خودش و همسرش را از جنبه های مختلف بازبینی و بررسی می کند. تا زمانی که احساس نکنید به درک کاملی از علت خاتمه یافتن رابطه و جدایی رسیده اید، در این مرحله دردناک به دام خواهید افتاد. به همین دلیل است که هنگام جدایی از همسر سابقتان ، حفظ یک مجرای ارتباطی هر چند کوچک، بسیار مهم است. اگر با این مرحله از جدایی دست و پنجه نرم می کنید، توصیه می شود که درباره سوالات حل نشده خود با همسر سابقتان صحبت کنید. با این پیش فرض با آنها صحبت کنید که آنها نمی توانند پاسخ های خود را به گونه ای بیان کنند که برای شما رضایت بخش باشد. اگر از صحبت کردن با همسر سابق خود احساس راحتی نمی کنید، ممکن است برایتان بهتر باشد که نامه ای برای او بنویسید که شامل موارد بالا باشد ولی آن را ارسال نکنید . گاهی اوقات نوشتن می تواند در پیشبرد امور مفید باشد حتی اگر کلمات خود را با گیرنده به اشتراک نگذارید.

بی حسی

 همه افراد این مرحله را تجربه نمی کنند، اما علائم آن شامل علائم آن شامل جدا شدن از واقعیت و انکار کردن وضعیت فعلی توسط فرد است. این مرحله از چند ساعت بیحسی از چند ساعت پس از جدایی تا چند هفته میتواند ادامه داشته باشد. برای بهبودی از این حالت نه چندان خوشایند، به عواطف و احساساتتان اجازه بروز دهید نه اینکه جلوی آن ها را بگیرید. فریاد بزنید، درد و دل هایتان را بنویسید، گریه کنید، با یکی از عزیزانتان درد و دل کنید. اجازه دهید این احساسات مجال بروز یابند، حتی اگر شما را می ترسانند. هرچه بیشتر می توانید آن ها را درک کنید و بپذیرید ، احتمال بهبود و گذر از این تجربه دردناک بیشتر است.

اندوه و سوگواری

 درد و رد و غم خود را دست کم نگیرید. پایان یک رابطه می تواند به از دست دادن یکی از عزیزان شباهت داشته باشد. جدایی بسیار دردناک است  و میتواند بر همه ی جنبه های زندگی شما تاثیر مخربی بگذارد. پایان یک رابطه نه تنها به معنای از دست دادن یک شخص است، بلکه به معنای به باد رفتن امیدها و رویاهای آینده شما با آن شخص هم هست. برای پشت سر گذاشتن و عبور از این مرحله، مهم است که از نشخوار فکری خودداری کنید، زیرا مقدار قابل توجهی از انرژی ذهنی شما را مصرف میکند که می توانند مصرف بهتر شدن شما شوند. در این مرحله می توانید یک حمام طولانی و آرامش بخش بگیرید یا به یک اسپای مجلل بروید و سعی کنید آرامش خود را در آنجا دوباره بازیابید. به جای هدر دادن زمان با فکر کردن درباره گذشته  و پیش بینی بدترین اتفاقات برای آینده سعی کنید روی زمان حال متمرکز بمانید. تمرین ذهن آگاهی می تواند به شما کمک کند که از اینگونه افکار مزاحم فاصله بگیرید. ذهن آگاهی به شما این امکان را میدهد که جریان زندگی را همانگونه که هست بپذیرید، بدون اینکه افکار منفی را خیلی جدی بگیرید. تکیه بر شبکه ارتباطات تان هم مهم است؛ کنترل غم و احساس عصبانیت به تنهایی دشوار تر است. با عزیزان خود درباره آنچه در حال گذراندن آن هستید صحبت کنید یا از خدمات روانشناسی استفاده کنید. گذراندن وقت با افرادی که از شما حمایت و مراقبت میکنند، به شما یادآوری میکند که شما هنوز هم ارزشمند هستید.

انکار یا چانه زنی

 زمانی است که به سختی می توانید تصدیق کنید که رابطه شما به پایان رسیده است. انکار یک مکانیسم دفاعی متداول است که برای کم کردن شدت وخامت اوضاع استفاده می شود. فردی که در حال انکار است با این امید کاذب زندگی میکند که اوضاع به حالت قبل برمیگردد. چنین شخصی تمایل حرکت به سمت جلو و کسب تجربه های تازه ندارد. این افراد ممکن است در تلاش برای احیای رابطه خود به تاکتیک های چانه زنی روی بیاورند، که به ندرت نتیجه ای در بر دارد. بسیاری از مردم وقتی احساس میکنند که هویت خود را بدون وجود دیگری از دست داده اند به انکار کردن روی می آورند. به یاد داشته باشید که شما متعلق به خودتان هستید و دارای استقلال کامل. تمام آینده شما هم در پیش رویتان است با هزاران حق انتخاب مختلف. این مسئله را هم در نظر داشته باشید که جاه طلبی ها، اهداف و رویاهای جدید زندگی جایگزین آرزوهای قدیمی شما میشود. در این مرحله هیچ وقت برای مقابله با درد و غم از مواد مخدر و الکل استفاده نکنید. تمرکز خود را روی فعالیت های مفید مثل ورزش کردن، کتاب خواندن جدید یا یادگیری یک مهارت تازه بگذارید.

تغییرات رسانه های اجتماعی

 رسانه های اجتماعی باعث میشوند که به سختی احساس کنید که رابطه قبلی تان خاتمه یافته و از آن عبور کرده اید. در وهله اول این موضوع را مدنظر داشته باشید که اشکالی ندارد پس از جدایی مدتی زمان را صرف کنید تا تصاویر مشترکتان را در رسانه های اجتماعی حذف کنید یا وضعیت رابطه خود را به روز رسانی کنید و مواردی از این قبیل. تا زمانی که از نظر احساسی آماده ایجاد تغییرات در حساب های کاربری خود نیستید، نیازی نیست که به شبکه های اجتماعی بروید. در واقع نیازی نیست با احساسات خود با عجله برخورد کنید.

عود یا بازگشت

 دلشکستگی می تواند شما را دوباره بهم نزدیک کند و در برخی موارد به شما کمک می کند تا بر مشکلاتی که قبلا شما را از هم دور نگه داشته بود غلبه کنید. گاهی اوقات این مسئله می تواند به یک رابطه طولانی مدت و پایدار منجر شود. در واقع اندوه می تواند به عنوان زنگ خطری برای بیداری عمل کرده و زوجین را به تمرکز روی نقاط مثبت ترغیب کند. اما گاهی اوقات این برگشت یک برگشت لحظه ای هست. ممکن است در پس آن لحظه ای تسکین بخش وجود داشته باشد، اما پس از مدت کوتاهی وجوه منفی روابط برجسته تر می شود و شما دوباره جدا می شوید. اگر تصمیم گرفتید که اختلافات خود را حل و فصل کنید و با هم کنار بیایید حتما وقت بگذارید تا روی مسائل مختلفی که در وهله اول باعث جدایی شما شده بود فکر کنید و آنها را به طور بنیادی حل کنید وگرنه قبل از اینکه متوجه شوید دوباره در مرحله جدایی قرار خواهید گرفت.

دوستیابی و مقایسه

 این مرحله در سفرتان پس از جدایی نشان می دهد که شما پیشرفت کافی را برای شروع دوباره یک رابطه عاشقانه داشته اید که اتفاق بسیار خوبی است. اما هنوز هم در حال فراموشی عشق سابق خود هستید. شما ممکن است با افراد دیگری بیرون بروید اما متوجه می شوید دارید آن ها را با همسر سابق خود مقایسه می کنید. در نتیجه همچنان احساس نا امیدی و اندوه میکنید. عشق سابق شما بخشی جدایی ناپذیر از زندگی شما بود. منطقی است که از او به عنوان معیاری برای سنجش رابطه بعدی خود استفاده کنید. اما اگر این کار مانع ارتباط شما با عشق بعدی تان میشود، با یک متخصص صحبت کنید.

حرکت رو به جلو

 این مرحله زمانی است که شما با موفقیت مسئله جدایی را پشت سر گذاشته اید و از صمیم قلب آماده ادامه دادن زندگی هستید البته این بدان معنا نیست که لحظات، روزها یا هفته های سختی در پیش رو ندارید تا با زندگی پس از جدایی سازگار شوید. احساسات و خاطرات دردناک هنوز ممکن است گاهی اوقات به سراغ شما بیایند و این مسئله هم کاملا طبیعی است که بخواهید دوباره با فرد جدیدی ملاقات کنید. حتی اگر این دیدار با احساسات مختلف و متفاوتی همراه باشد. با نوشتن احساسات و خاطراتتان، تلاش برای افزایش آگاهی و انجام تکنیک های خود مراقبتی و ذهن آگاهی ، اثر دردناک جدایی هرچند به آرامی اما مطمئنا از بین میرود.

انتهای پیام/




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.