خون هنرمندان رنگینتر از رانندگان تاکسی است؟!
به گزارش یزدرسا، عمر یکساله کرونا در ایران، با شایعات و مباحث حاشیهای فراوانی همراه بود که گاه آبشخور خارجی داشت و گاه منشأ داخلی؛ شبهات و حاشیههایی که مقابله با این ویروس هزارچهره را با سختی و پیچیدگی مضاعفی همراه کرد. با آغاز واکسیناسیون کرونا در کشورهای مختلف، موج جدیدی از این حاشیهها و شبهات به جامعه ایران پمپاژ شد. اما هرچقدر صحنهگردانی رسانههای آن طرف آبی در این زمینه قابل پیشبینی بود، حاشیهسازی یک نهاد رسمی و تخصصی داخلی، غیرمنتظره و غیرقابلقبول بود. ماجرا از وقتی شروع شد که سازمان نظام پزشکی از جایگاه یک سازمان تخصصی صنفی به جزیی از یک کارزار رسانهای مخرب تبدیل و پیشتاز راهاندازی هشتگها در قضیه واکسن کرونا شد؛ یک روز با #واکسن بخرید و روز دیگر با #واکسن روسی نمیزنیم.
نامه مدیر کل روابط عمومی سازمان نظام پزشکی به وزارت بهداشت درباره واکسیناسیون هنرمندان
اما عجیبترین اتفاق چند روز قبل رقم خورد، وقتی که مدیرکل روابط عمومی این سازمان برخلاف اولویت علمی و اصولی موجود در دنیا، با انتشار نامهای به وزارت بهداشت پیشنهاد کرد «در واکسیناسیون کرونا، به هنرمندان و برنامهسازان هنری همپای کادر درمان نگریسته و ترتیبی اتخاذ شود سهمیه لازم برای آنان در نظر گرفته شود»! همین حرکت دور از ذهن کافی بود تا سیل انتقادات به سمت این سازمان روانه شود و فضای مجازی و حقیقی تحتتاثیر این نامه عجیب قرار گیرد و حتی برخی هنرمندان علیه آن موضعگیری کنند. گرچه این واکنشهای تند باعث شد آقای مدیرکل در صفحه شخصیاش بابت انتشار این نامه عذرخواهی کند، اما ماجراهای این نامه و تقابل مجازی موافقان و مخالفانش همچنان ادامه دارد. ما هم به بهانه انتشار این نامه، به میان مردم رفتیم و در گفتوگو با اقشار مختلف، نظر آنها را نسبت به شیرینکاری جدید سازمان نظام پزشکی جویا شدیم.
یادتان نرود؛ ۸۶راننده تاکسی قربانی کرونا شدند
دو مسافر که در صندلی عقب جاگیر میشوند، راننده تاکسی با احترام به پروتکلها منتظر نفر سوم نمیشود و حرکت میکند. میخواهم سر صحبت را باز کنم. گوشی تلفن همراهم را از کیفم بیرون میآورم؛ پیام حاوی نامه سازمان نظام پزشکی را باز میکنم و میگویم: «چه عجیب!» شاخکهای آقای راننده حساس میشود و میپرسد: «چی شده خانم؟» میگویم: «سازمان نظام پزشکی پیشنهاد کرده هنرمندان در کنار کادر درمان در اولویت تزریق واکسن کرونا قرار بگیرند...» راننده که تعجب کرده، لحظهای مکث میکند و بهجایش پسر جوانی که عقب نشسته، میگوید: «هنرمندان هم باید واکسن بزنند دیگه...» آقای راننده در جوابش میگوید: «چرا؟ مگر هنرمندان چه گُلی به سر مردم زدهاند؟ دکترها و پرستارها بیشتر از همه در معرض خطر کرونا هستند، پس باید در اولویت تزریق واکسن کرونا قرار بگیرند. همین چند روز قبل دیدیم آن خانم پرستار باردار به خاطر کرونا فوت کرد و بچهاش را ندید. اما هنرمندان چه کاری انجام دادهاند؟ حرف این نیست که هنرمندان نباید واکسن بزنند. مسئله این است که چه دلیلی دارد آنها در اولویت قرار بگیرند. پزشکان و پرستاران واقعاً فداکاری میکنند و همه باید به فکر آنها باشیم؛ هم مسئولان با فراهم کردن واکسن برای این عزیزان و هم مردم با رعایت دستورالعملهای بهداشتی. اما متاسفانه تعداد زیادی از مردم جامعه رعایت نمیکنند...»
راننده تاکسی انگار تازه متوجه یک نکته مهم شدهباشد، از آینه نگاهی به پسر جوان و مادرش میاندازد و میگوید: «الان شما دو نفر هیچکدامتان ماسک نزدهاید. من اصلاً حواسم نبود وگرنه سوارتان نمیکردم. شما این حداقل کار را هم برای محافظت از خودتان و دیگران انجام ندادهاید. این ویروس چه جوری از جامعه بیرون برود؟» از حرف آقای راننده استفاده میکنم و خطاب به پسر جوان میگویم: «به نظر شما، امثال این آقای راننده که هر روز با صدها نفر در تماس مستقیم و نزدیک است، بیشتر در معرض خطر ابتلا به کرونا هستند یا هنرمندان؟ کدامشان برای تزریق واکسن، اولویت دارند؟ الان، خود شما ماسک نزدهاید و ممکن است ناقل باشید. آقای راننده به همین راحتی میتواند آسیب ببیند...» جوان که سکوت میکند، سرِ درد دل راننده باز میشود و با یاد کردن از ۸۶نفر از همکارانش که بر اثر کرونا جان خود را از دست دادند، میگوید: «ما در تمام این روزهای کرونایی مجبور بودیم بیرون بیاییم و مسافر جابهجا کنیم. رانندگان تاکسی و اتوبوس، یک جورهایی شبیه کادر درمان هستند. خودمان را با آنها مقایسه نمیکنیم اما ما هم واقعاً در خطر هستیم. هر مسافری که سوار ماشین ما میشود، میتواند ناقل باشد. پول را به ما میدهد و میرود. باور کنید بارها اتفاق افتاده مسافر سوار شده و گفته مبتلا به کرونا بوده. حالا اینها میگویند، خدا میداند چند نفر از مسافران مبتلا بودند و نگفتند. خب، من چه کاری میتوانم بکنم؟ جز اینکه ماسک بزنم و بعد از پیاده شدن مسافران، دستانم و ماشینم را ضدعفونی کنم، کاری از دستم برنمیآید. کم نبودند همکاران ما که کرونا گرفتند و از دنیا رفتند. پس، خیلیها جلوتر از هنرمندان هستند که باید واکسن بزنند.»
امتیاز و اولویت؟! هنرمندان میگفتند از جنس مردم هستند...
در راسته کتابفروشان میدان انقلاب، چند دقیقهای مغازهها و فروشندهها را زیر نظر میگیرم. در یکی از مغازهها، فروشنده جوان تا کتاب را تحویل خریدار میدهد، اسپری کوچکی را به طرفش میگیرد و با اینکه خریدار ضضمن تشکر میگوید نیاز نیست، او با اصرار به دستان مشتریاش الکل میزند. جلو میروم و میگویم: «معلوم است حسابی به رعایت دستورالعملهای بهداشتی و ماجرای کرونا حساس هستید.» در پاسخ که به نشانه تأیید لبخند میزند، ادامه میدهم: «پس حتماً خبر جدید کرونایی را هم شنیدهاید. اینکه سازمان نظام پزشکی در واکسیناسیون کرونا، پیشنهاد اختصاص اولویت و سهمیه برای هنرمندان داده...» سری به تأسف تکان میدهد و میگوید: «اتفاقاً خیلی دلم پر است. کادر درمان باید در اولویت تزریق واکسن کرونا باشند که هستند. اما دلیل اینکه چرا باید هنرمندان از بقیه مردم، جدا و استثنا شوند را متوجه نمیشوم! برخی از همین هنرمندان صفر تا صد درآمدشان از ایران است اما بچهشان را آن طرف آب به دنیا میآورند و آنجا خانه دارند و... آن وقت در چنین مواقع بحرانی و حساسی، باید به سایر مردم ترجیح داده شوند!»
آقای فروشنده مکثی میکند و دست روی نکته مهمی میگذارد: «به نظر من، اتفاقاتی مثل این نامه که برای هنرمندان یک امتیاز ویژه درخواست کرده، باعث میشود در جامعه چنددستگی ایجاد شود. باعث میشود به مردم بربخورد و احساس کنند مورد تبعیض و بیتوجهی قرار گرفتهاند. از من بپرسید، این اتفاق نباید بیفتد. هنرمندان مثل مردم عادی هستند. مگر آنها در ایام کرونا چه کاری انجام میدهند که مردم انجام نمیدهند؟ بعضی از مشاغل همین مردم عادی که به مراتب با خطرات بیشتری همراه است. اصلاً مگر خود هنرمندان همیشه حرف و ادعایشان این نبوده که ما از جنس مردم هستیم؟ بنابراین اختصاص چنین امتیازی برای هنرمندان، قابلقبول نیست. بهترین کار این است که در کشور ما هم طبق استاندارد سازمان بهداشت جهانی، ابتدا کادر درمان و بعد، سالمندان و بیماران واکسن تزریق کنند.»
چرا معلمان و کسبه در اولویت نباشند؟
در مغازه کناری هم، آقای فروشنده انگار منتظر این سئوال بوده که تا میپرسم، میگوید: «کسانی که این پیشنهاد را دادهاند، چرا اول سراغ کسبه و فعالان اقتصادی نمیروند که در این یک سال کرونایی با تمام خطرات کارشان را تعطیل نکردند و اجازه ندادند اقتصاد کشور آسیب ببیند؟ به نظرتان اگر آنها واکسن بزنند، باعث نمیشود خیالمان از اقتصاد کشور راحتتر باشد، با کمبود اجناس مواجه نشویم و مردم تحت فشار قرار نگیرند؟ بنابراین چنین درخواستی اصلاً اصولی نیست. مگر خون هنرمندان از خون منِ فروشنده یا بقیه مردم رنگینتر است؟ اگر هم قرار باشد بعد از کادر درمان و سالمندان و بیماران به بعضی اقشار اولویت بدهیم، به نظرم باید به معلمان این امتیاز را بدهیم که از اول دیماه در بعضی مناطق سر کلاس رفتهاند. یکی از آنها، همسر خودم است که در این شرایط باید هر روز به مدرسه برود و به دانشآموزان درس بدهد.»
به رفتگری که زبالههای بهداشتی جمعآوری میکند، فکر کردهاید؟
در مغازه لباسفروشی، دو آقای موسپید نظرم را جلب میکنند؛ از آن دسته از عزیزانی که بعد از کادر درمان، در صدر فهرست واجدان دریافت واکسن کرونا هستند. داخل میروم و سئوالم را مطرح میکنم. صورت آقای کمسنوسالتر هیچ تغییری نمیکند و در همان حال میگوید: «این خبر را نشنیده بودم و هیچ نظری هم ندارم!» از پشت ماسک نفس عمیقی میکشم و با لبخندی که نمیبیند، سعی میکنم قبل از خداحافظی محترمانه! منظورم را توضیح دهم. میگویم: سئوالی که از اقشار مختلف میپرسم این است که در شرایطی که واکسن به تعداد محدود وارد کشور میشود و هنوز تمام کادر درمان که در خط مقدم مبارزه با کرونا هستند، واکسن دریافت نکردهاند، آیا درست است بخواهیم چنین امتیازی برای هنرمندان قائل شویم؟... منتظر عکسالعملش هستم که یک صدای دیگر از پشت سر جواب میدهد: «نه خانم! بهشان بگویید قابلقبول نیست.» سر برمیگردانم. آقایی که معلوم میشود دیگر فروشنده مغازه است، از پستویی سرش را بیرون آورده و به جای همکارش پاسخ سئوالم را داده. به طرفش برمیگردم و او در ادامه میگوید: «چرا باید برای هنرمندان چنین امتیازی قائل شویم؟ همین هنرمندان اینجا پول درمیآورند و بعد میروند در خارج از کشور لذتش را میبرند. آن وقت این مردم بیچاره میمانند و مشکلات... باز هم میگویم: نخیر! لازم نیست هنرمندان قبل از دیگران واکسن بزنند. بگویید در ایران هم طبق پروتکلها و اولویتبندی سازمان بهداشت جهانی واکسن کرونا را تزریق کنند.»
این گفتوشنود انگار یخ فروشنده اول را باز کرده. او که حالا در راستای پیشخوان اِلمانند مغازه حرکت کرده و نزدیکتر آمده، میگوید: «نظر من این است که هنرمندان هم مثل سایر مردم هستند. اگر در میان آنها سالمند یا فرد دارای بیماری زمینهای وجود دارد، آنها هم بعد از کادر درمان در اولویت تزریق واکسن کرونا قرار خواهند گرفت. بنابراین نیازی نیست آنها را از بقیه مردم جدا کنند. یادمان نرود ما عضوی از جامعه جهانی هستیم و در این مورد هم باید طبق اصولی که در تمام کشورها اجرا میشود، عمل کنیم. هیچ قشری در این زمینه مثل کادر درمان نیست. پزشکان و پرستاران در اولویت واکسیناسیون هستند چون در معرض مستقیم ویروس کرونا هستند. آنها باید ایمن و سلامت باشند چون اگر آنها نباشند، سلامت جامعه هم تأمین نمیشوند. اما برای اولویت دادن به هنرمندان هیچ دلیلی وجود ندارد. آنهایی که این پیشنهاد را دادند، نمی دانند با این کار، وجهه هنرمندان را پیش مردم خراب می کنند؟ اگر قرار به اولویت باشد، آن رفتگر عزیزی که از صبح تا شب با حقوق ناچیز، صدها ماسک آلودهای که روی زمین افتاده را جمعآوری میکند و هر لحظه ممکن است خودش هم آلوده شود، چه چیزی کمتر از آن هنرمند دارد؟ به نظر من آن رفتگر برای تزریق واکسن کرونا، اولویت بیشتری دارد.»
وقتی بیش از ۱۰۰کارمند بانک، حریف کرونا نشدند...
یکی از فضاهای بیتعطیل در ایام کرونا، بانکها بوده و کارکنان بانک حتی در اوج همهگیری این ویروس، مکلف به ارائه خدمت به شهروندان بودهاند. همین امر باعث شده این خانواده بزرگ، به دفعات داغدار اعضای خود شود. تعداد فراوانی از کارمندان بانک در یک سال گذشته به ویروس کرونا مبتلا شدند که متاسفانه بیش از ۱۰۰نفر از آنها جان خود را از دست دادند. با مرور این مقدمه، وارد بانک میشوم و در کنار مشتریان منتظر مینشینم. کمی که میگذرد، در فاصله میان پاسخگویی به مشتریان، سراغ یکی از کارمندان بانک میروم و سئوالم را مطرح میکنم. خانم کارمند که اولین بار است خبر را میشنود، آرام اما با تعجب تکرار میکند: «گفتهاند هنرمندان در اولویت تزریق واکسن کرونا قرار بگیرند؟» تأیید که میکنم، میگوید: «نمیدانم چه بگویم؟... به نظرم اقشار مهمتری وجود دارند که بهدلیل مخاطرات حرفهشان، برای تزریق واکسن کرونا میتوانند در اولویت قرار بگیرند. من هنرمندان را دارای این اولویت نمیدانم؛ حداقل به اعتقاد من آنها نمیتوانند در این زمینه در کنار کادر درمان قرار بگیرند.»
در بانک بعدی که بزرگتر و تعداد مراجعان هم بیشتر است، سراغ یک آقای کارمند میروم و سر صحبت را باز میکنم. موضوع برای او هم تازگی دارد. متعجب نگاهم میکند و میگوید: «به نظر من، سازمان نظام پزشکی حق مطرح کردن چنین درخواستی را ندارد. آخر، چرا باید چنین امتیازی را برای هنرمندان در نظر بگیرند؟ این یک خواسته نامعقول است. قاعدتاً بعد از کادر درمان و گروههای آسیبپذیر مثل سالمندان و بیماران، اقشاری که بیشترین ارتباط را با مردم دارند و به همین دلیل بیشتر در معرض ابتلا به کرونا هستند، باید در اولویت تزریق واکسن قرار بگیرند. از این زاویه هم نگاه کنیم، هنرمندان امتیاز و اولویتی ندارند. مگر آنها چقدر با مردم ارتباط دارند؟ البته هنرمندان، محترم هستند اما در مقایسه با اقشاری مانند رانندگان تاکسی و کارمندان بانک، آنها تماس و ارتباط خاصی با مردم جامعه ندارند که بخواهند در معرض خطر قرار بگیرند.»
خبر دارید کارکنان داروخانه بهنوبت کرونا گرفتند؟
ایستگاه پایانی این گزارش میدانی، یکی از داروخانههای شبانهروزی در مرکز پایتخت است. منتظر میمانم تا توضیحات دکتر داروساز برای یکی از مشتریان تمام شود و بعد جلو میروم. خانم دکتر در سکوت به سئوالم گوش میدهد، از صحبت در این زمینه استقبال میکند و میگوید: «به نظر من، مطرح کردن این پیشنهاد، اشتباه محض بود. من وقتی این خبر را خواندم، واقعاً عصبانی شدم. با خودم گفتم: یعنی ما چشممان را بر سلامت همه اقشار جامعه بستهایم و فقط میخواهیم هنرمندان را حفظ کنیم؟ یادمان رفته چند نفر از پزشکان و پرستاران را در یک سال گذشته بر اثر کرونا از دست دادیم؟... واقعاً چطور میتوان از اختصاص سهمیه واکسن کرونا برای هنرمندان گفت درحالیکه بهطور مثال کارکنان داروخانهها که ۲۴ ساعته در ارتباط مستمر با مردم و بیماران هستند، از چنین حقی محروم هستند؟ در همین داروخانه ما، تکتک کارکنان به کرونا مبتلا شدند. همین شرایط را در ماجرای آنفلوآنزا هم داشتیم. هرچه تلاش کردیم، نتوانستیم واکسن آنفلوآنزا را برای کارکنان داروخانه که در معرض خطر بودند، تهیه کنیم و آنها آنفلوآنزا را هم تجربه کردند.
در چنین شرایطی، صحبت از امتیاز برای هنرمندان، قابلقبول نیست. گروهی از این هنرمندان، دوتابعیتی هستند و دستشان هم بهلحاظ مالی باز است. بهراحتی میتوانند به آن کشور دوم بروند و آنجا واکسن کرونا تزریق کنند. ما تعداد زیادی بیمار با شرایط خاص داریم که تزریق واکسن کرونا برای آنها ضروری است. دلیلی ندارد فرصت حیاتی آنها را در اختیار هنرمندان قرار دهیم. پدر خودم مبتلا به سرطان است. هرچه سعی کردیم، نتوانستیم برای ایشان واکسن آنفلوآنزا تهیه کنیم. حالا در ماجرای واکسن کرونا هم، امثال او به انتهای صف بروند که حقشان به آقا یا خانمی برسد که زندگی لاکچری دارد و یک پایش ایران و یک پایش در آمریکا و اروپا و کاناداست و فرزندش را هم آن طرف به دنیا آورده؟ بنابراین این موضوع اصلاً پذیرفتنی نیست؛ نه بهلحاظ اولویتبندی اصولی که در دنیا وجود دارد و نه در شرایط خاصی که ما داریم و به میزان محدود میتوانیم واکسن تهیه کنیم و هنوز تعداد زیادی از کادر درمان واکسن تزریق نکردهاند.»
خانم دکتر گریزی هم میزند به چهره عوض کردن دائمی ویروس کرونا و اینطور ادامه میدهد: «الان در شکل جهشیافته ویروس کرونا، کودکان و جوانان در معرض خطر قرار گرفتهاند. در چنین شرایطی، خود من که دائماً در ارتباط با مردم و بیماران هستم، حاضرم واکسن تزریق نکنم و به جای من، یک کودک واکسن تزریق کند چون او آیندهساز این کشور است. بنابراین ما باید اولویت اصولی موردنیاز جامعهمان را اجرا کنیم. البته جایگاه هنرمندان محفوظ است اما اینطور مستثنی کردن آنها، قابلقبول نیست. بله، گروههای خاص آنها مثل سالمندان و افراد دارای بیماریهای زمینهای، در اولویت خواهند بود؛ درست همان قاعدهای که درباره همه مردم اجرا میشود.»
چطور سربازان جانبرکف جبهه سلامت را با هنرمندان مقایسه میکنید؟
اما این گزارش، هنوز یک چیز کم دارد. نمیشود از نامه عجیب سازمان نظام پزشکی گفت و نظر کادر درمان را جویا نشد. برای حسن ختام گزارش، شماره «حبیب قادری»، پرستار بخش آیسییو و کارشناس کنترل عفونت بیمارستان قائم (عج) مشهد را میگیرم تا از زاویه نگاه او هم ماجرای این نامه را بررسی کنم. آقای پرستار که ۸ ماه سابقه فعالیت در بخش آیسییو کرونا را در کارنامه دارد و یک بار هم در مبارزهای سخت و نفسگیر با کرونا موفق شده به لطف خدا آن حریف منحوس را شکست دهد، دل پر دردی دارد و انگار دنبال گوش شنوایی میگشته تا گلایههای خود و همکارانش را روایت کند. تا موضوع نامه سازمان نظام مهندسی را مطرح میکنم، میگوید: «اتفاقاً بحث داغ امروز من و همکارانم در بیمارستان قائم (عج) مشهد، بحث همین نامه عجیب بود. درحالیکه همه میدانند خرید واکسن و رسیدن محمولههای آن به کشور، زمانبر خواهد بود و واکسیناسیون تمام کادر درمان تا اواسط بهار سال آینده ادامه خواهد داشت، یکدفعه مواجه میشویم با این نامه که در آن از وزارت بهداشت درخواست شده در موضوع واکسیناسیون کرونا، هنرمندان را در کنار کادر درمان قرار دهند و سهمیهای برای آنها در نظر بگیرند!
ما احترام ویژهای برای هنرمندان قائل هستیم اما هیچ توجیه علمی و منطقی برای این پیشنهاد پیدا نمیکنیم. واقعیت این است که در ایام کرونا، جشنوارهها، دورهمیها و جشنهای هنرمندان برقرار بود و میدیدیم رعایت پروتکلهای بهداشتی توسط این افراد ضعیف است. حالا چرا باید برای حفظ سلامتی این قشر، امتیاز ویژه در نظر گرفته شود؟ از هر طرف به این ماجرا نگاه کنیم، غیرمنطقی است مگر اینکه مقاصد دیگری پشت آن وجود داشته باشد. مثلاً اینکه انتخاباتی در پیش است و خدمت امروز به هنرمندان، میتواند همراهی و حمایت آنها را برای آن انتخابات به همراه داشتهباشد.
میدانید، اگر این درخواست از طرف نهاد صنفی هنرمندان مثلاً خانه سینما ارائه شدهبود، قابلقبول بود چون متولیان هر صنف بهطور طبیعی، نگران سلامتی اعضای صنف خود و پیگیر منافع آنها هستند. اما آنچه برای ما ناراحتکننده است، این است که این درخواست از طرف یک نهاد تخصصی در حوزه پزشکی ارائه شده. هضم این مسئله برای ما سنگین است که سازمان نظام پزشکی درحالیکه میداند بخش قابلتوجهی از کادر درمان هنوز واکسن تزریق نکردهاند، اما نگران واکسیناسیون هنرمندان است. و با اینکه شاهد بوده کادر درمان در یک سال گذشته برای مقابله با بحران کرونا، جان خود را کف دست گرفتهاند و بیش از ۲۵۰نفر از آنها در این راه به شهادت رسیدهاند، چشم بر همه این فداکاریها و ایثارگریها بسته و پیشنهاد کرده به هنرمندان همپای کادر درمان نگریسته شود! شما این اتفاق عجیب را در هیچ صنف دیگری و در هیچ کجای دنیا نخواهید دید.»
وقتی چاقو دسته خود را میبرد...
«یک نکته عجیب وجود دارد؛ سازمان نظام پزشکی، درواقع یک نهاد صنفی است و فلسفه شکلگیریاش این است که از حقوق ذینفعانش یعنی پزشکان دفاع کند و اگر حقی از آنها ضایع شد، برای استیفای آن حق تلاش کند. اما در ماجرای این نامه، سازمان نظام پزشکی، کاملاً برخلاف این رویه عمل کرده. آمده بهصورت علنی اعلام کرده اعضای یک صنف دیگر را همپای اعضای صنف من قرار دهید و از حق ذینفعان من به آنها بدهید! یعنی کاملاً در تناقض با ماهیت خودش عمل کرده، اساسنامه خودش را نقض کرده و خودش درخواست تضییع حق ذینفعانش را ارائه دادهاست! عجیبتر از این سراغ دارید؟! اگر ماجرا شکل طبیعی داشت، چنانچه در میانههای اجرای واکسیناسیون کادر درمان، یک گروه میآمد درخواست میکرد اعضایش خارج از اولویتبندی موجود از حق واکسیناسیون بهرهمند شوند، جا داشت سازمان نظام پزشکی با همراهی سازمان نظام پرستاری وارد عمل شده و در دفاع از حقوق ذینفعانشان بگویند: نه! اولویت با کادر درمان است و تا پایان واکسیناسیون تمام اعضای کادر درمان، نوبت تزریق واکسن به گروه دیگری نمیرسد. اما در ماجرای این نامه، دیدیم سازمان نظام پزشکی برخلاف این رویه صنفی منطقی عمل کرد.»
حبیب قادری در ادامه، دست روی موضوع مهم دیگری میگذارد که قبل از این هم در انتقادات دغدغهمندان و دلسوزان نسبت به سازمان نظام پزشکی به آن اشاره شدهبود: «عملکرد سازمان نظام پزشکی در ایام کرونا، عملکرد عجیبی است. یک روز هشتگ میزند؛ #واکسن بخرید. روز بعد با هشتگ #واکسن روسی نخرید و #واکسن روسی نمیزنیم، هیاهو درست میکند و روز بعدش نامه مینویسد در تزریق همین واکسن روسی، برای هنرمندان سهمیه ویژه قائل شوید! انگار این سازمان تبدیل به یک ستاد کرونای مستقل شدهاست که خودش قانون تصویب میکند و نظر میدهد؛ آن هم نظرات مغایر با نظرات ستاد ملی کرونا. درحالیکه انتظار منطقی این است که این سازمان، حامی و پشتیبان ستاد ملی کرونا باشد و به تقویت آن در مقابله با بحران کرونا کمک کند.»