دلیل اصلی شکست اصلاحطلبان عمکلرد ضعیفشان در دولت و مجلس بود
به گزارش یزدرسا، سعید رضوی فقیه عنصر تندروی اصلاح طلب، از اعضای حزب منحله مشارکت و چهره فعال در فتنههای 78 و 88 که سابقه محکومیتهای قضایی هم در کارنامه خود ثبت کرده است، در تشریح وضعیت کنونی جریان مدعی اصلاحات که با «نه» بزرگ و قاطع مردم تهران و اغلب استانها از مجلس یازدهم کنار گذاشته شدند، اظهارات قابل توجهی را علیه رهبران جریان اصلاحات و شخص خاتمی به میان آورده که در نوع خود با صحبت این روزهای بسیاری از چهره های اصلاح طلبان تفاوت جدی دارد و به نوعی صادقانهتر است. برای مثال رضوی فقیه گفته است: «به گمان بنده مهمترین عامل شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخیر عملکرد بد خودشان در مجلس، دولت و حتی در عرصه سیاسی خارج از قدرت بوده است.» و یا در بخش دیگری گفته است: «واقعیت این است که مردم مقلد محض سیاسی ایشان یا دیگران نیستند به گونهای که هر رهبر سیاسی حتی اگر آقای خاتمی، یا بالاتر از او باشد، به مردم دستور نشستن و برخاستن بدهد آنان هم بی چون و چرا تبعیت کنند و بنشینند یا برخیزند».
بخشهای مهم اظهارات رضوی فقیه در گفتگو با پایگاه خبری اصلاح طلب انصاف نیوز را در ادامه خواهید خواند:
*گمان میکنم اصلاح طلبان بعد از انتخابات اخیر و اختلافات و ناکامیهایی که تجربه کردند دچار انشعاب خواهند شد، آنهم نه به صورت دو دستگی بلکه به صورت چند دستگی.
*اگر بر فرض در آستانهی انتخابات اخیر اصلاح طلبان با توافق جمعی تصمیم به شرکت در انتخابات میگرفتند و در تهیه و معرفی یک فهرست واحد انتخاباتی هم به اجماع میرسیدند و آقای خاتمی هم تمام قد از آن فهرست حمایت و مردم را برای رأی دادن به آن ترغیب میکردند؛ بازهم با توجه به عملکرد ضعیف اصلاح طلبان و موتلفان اعتدالگرایشان در دولت و مجلس طی چند سال گذشته، اساساً در شرایطی نبودیم که حتی با حمایت آقای خاتمی امیدی به پیروزی انتخاباتی فهرست اصلاح طلبان وجود داشته باشد.
*واقعیت این است که در انتخابات سال ۹۴، مثل انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و سپس ۹۶، شرایط سیاسی و اجتماعی به گونهای بود که زمینههای لازم برای مشارکت گستردهی انتخاباتی هم در کلیت جامعه و هم در اقشار خواهان تغییر وجود داشت و در چنین وضعیتی پیام آقای خاتمی به عنوان چهرهای کلیدی و قابل اعتماد در میان مردم، به مثابه یک کاتالیزور تاثیرگذار عمل کرد که با ترغیب و بسیج گستردهی مردم به سوی صندوقهای رأی یک پیروزی قاطع انتخاباتی برای فهرست معرفی شده از سوی اصلاح طلبان به بار آورد.
*فراموش نکنیم که آقای خاتمی در سالهای ۸۵ و ۸۶ هم از برخی فهرستهای انتخاباتی برای شورای شهر و مجلس حمایت کردند اما چون فضای کلی جامعه مستعد اقبال به انتخابات نبود، این فهرستها موفقیتی کسب نکردند.
*واقعیت این است که مردم مقلد محض سیاسی ایشان یا دیگران نیستند به گونهای که هر رهبر سیاسی حتی اگر آقای خاتمی، یا بالاتر از او باشد، به مردم دستور نشستن و برخاستن بدهد آنان هم بی چون و چرا تبعیت کنند و بنشینند یا برخیزند. مردم به طور کلی و اقشار و طبقات مختلف مردم به طور خاص، هم آگاهی دارند و هم اراده. در هر انتخابات یا هر موقعیت سیاسی دیگر محاسبات خاص خودشان را دارند و بر اساس آن محاسبات تصمیم میگیرند و عمل میکنند. بنابراین گاهی در شرایطی خاص و براساس محاسباتی خاص به یک پیام ساده مثل «تکرار میکنم» آقای خاتمی در سال ۹۴ پاسخ مثبت میدهند و حتی به ریشهری و دری نجف آبادی هم رأی میدهند و گاهی انبوهی از پیامها را هم نادیده میگیرند و بی پاسخ میگذارند.
*نه صرف حمایت آقای خاتمی از لیست امید در سال ۹۴ تنها عامل پیروزی آن بود و نه عدم حمایت ایشان از نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات اخیر سبب شکست این نامزدها شد.
*به گمان بنده مهمترین عامل شکست اصلاح طلبان در انتخابات اخیر عملکرد بد خودشان در مجلس، دولت و حتی در عرصه سیاسی خارج از قدرت بوده است.
*در عالم سیاست نیز معمولاً عرف همین است که اگر حزبی در یک انتخابات شکست بخورد اول از همه خود را نقد میکند و رهبران حزبی برای اینکه صداقت خود را در پذیرش مسئولیت به نمایش بگذارند خود را نقد میکنند، از هواداران پوزش میخواهند و در بسیاری موارد استعفا میدهند و کنارهگیری میکنند. اینکه گناه ناکامی را به گردن شورای نگهبان و نظارت استصوابی بیندازیم و ردصلاحیتهای البته غیرقانونی را بهانه کنیم پاک کردن صورت مسئله است نه حل آن.
*اگر اصلاح طلبان صادقانه نپذیرند که عملکرد ضعیفشان در مجلس و دولت سبب ناامیدی و انفعال بدنهی اجتماعی و مخاطبان همیشگیشان شده یا خود را میفریبند یا میخواهند مردم را فریب دهند.
*یک بار برای همیشه باید مشخص شود که عملکرد اصلاح طلبان مهمترین تأثیر مستقیم و ذاتی را در اقبال و ادبار مردم به سوی آنها دارد.
*لیست امید بدترین عملکرد را در مجلس نسبت به همهی مجالس بعد از انقلاب داشته است و این را نباید نادیده گرفت. عملکرد شخص آقای عارف نیز به عنوان رئیس فراکسیون امید در مجلس، یکی از اصلیترین عوامل ناکامی لیست امید در چهارسال گذشته بوده. او هم بدترین عملکرد را به عنوان رهبر فراکسیون نسبت به تمامی مجالس بعد از انقلاب داشته است.
*عملکرد اکثریت اعضای لیست سکوت امید و در رأس همه آقای عارف از دلایل ادبار مردم نسبت به اصلاح طلبان در چهار سال گذشته بوده و متاسفانه عدهای به جهت ملاحظات شخصی خاصی که با آقای عارف داشتند آبروی اصلاحات را با تمایلات ریاست طلبانهی ایشان معامله کردند.
*از جمله افرادی که در این زمینه باید پاسخگو باشند شخص آقای خاتمی است. با همه احترامی که برای ایشان قائل هستیم باید بگوییم آقای خاتمی علاوه براینکه انفعالهای فرصت سوزی در چند سال اخیر داشتند، در مورد آقای عارف و جایگاه ایشان نیز ملاحظاتی را اعمال کردند که به ضرر اصلاحات تمام شد. رودربایستیهای شخصی ایشان با آقای دکتر عارف، در نهایت ضربههای جدی به پیکرهی اصلاحات در سالهای گذشته وارد کرد و مجلس دهم را پس از یک پیروزی قاطع و امیدآفرین به یک ناکامی مأیوس کننده بدل کرد.
*حزب کارگزاران از اول تصمیم خودش را گرفته بود. آنها محاسبات و ملاحظات خاص خودشان را دارند و ظاهراً از ابتدا تصمیم گرفته بودند در هر شرایطی در انتخابات حضور پیدا کنند. اما بقیهی احزاب مانند حزب اعتماد ملی ظاهراً مردد بودند و حتی تا روزهای آخر هم تردید داشتند که اصلاً لیستی منتشر بکنند یا نه.
*این انتخابات از نظر تأیید و رد صلاحیت نامزدهای غیر همسو با بخش انتصابی حاکمیت، تفاوت زیادی با دیگر انتخابات قبل از خودش نداشت. یعنی این انتخابات به جز ردصلاحیت چهرههایی مانند علی مطهری یا محمود صادقی که قابل پیش بینی هم بود تفاوت معناداری با انتخابات قبل نداشت.
*اساساً از ابتدا اصلاح طلبها پیشبینی کرده بودند که میزان مشارکت در انتخابات و نیز اقبال مردمی نسبت به آنها کم است و اگر هم نامزدهایشان تأیید صلاحیت شوند بخت کمی برای پیروزی در انتخابات دارند، بنابراین شاید بتوان گفت قلبا از رد صلاحیتها استقبال کردند و این عملکرد غیرقانونی و همیشگی شورای نگهبان را محمل و بهانهای قرار دادند برای اینکه عدم حضورشان در انتخابات را توجیه کنند.
*قطعاً انتظار موفقیت اصلاح طلبها در این شرایط عاقلانه نیست. با تداوم این وضعیت، اصلاحطلبان نه تنها برای سال ۱۴۰۰ بلکه برای ۱۴۰۴ هم نخواهند توانست خودشان را بازسازی کنند. حتی اگر واقعاً بتوانند خود را بازسازی کنند و البته اگر شرایط سیاسی و اجتماعی کشور پایدار باشد و اتفاقات غیرمترقبه رخ ندهد و توازن قوا به یکباره بر هم نخورد، باید از انتخابات ۱۴۰۰ چشم پوشی کنند و با برنامهای بلندمدت برای انتخابات بعد از آن برنامهریزی کنند.
*آقای خاتمی نه تنها رهبر جنبش اصلاحات نیست و خودش هم این را نپذیرفته، رهبر جبههی «اصلاح طلبها» هم نیست و حتی رهبر طیف اصلاح طلبان اطراف خودش هم نیست. رهبری حتی در معانی امروزینش اقتضائات خاص خود را دارد. آقای خاتمی بیشتر نماد و سخنگوی این جریان بوده است.
انتهای پیام/