دولتهای بعد از انقلاب برای « استقلال» چه کردهاند؟
به گزارش یزد رسا، در قسمت اول این مقاله، به فلسفهی استقلال در جمهوری اسلامی ایران و سابقهی روحیهی استقلالطلبی در مردم ایران پرداخته شد، در ادامه، رویکردهای ششگانهی ایران نسبت به مسئلهی استقلال مورد توجه قرار گرفته است.
سیاستگذاریهای استقلال
برای اینکه ایران مستقل از شرق و غرب باشد و مبانی فلسفی و دکترین استقلال اجرایی گرد،د تاکنون سیاستهای مختلفی در عرصهی خارجی دنبال گردیده است. ایران دارای مبانی انقلابی، اسلامی و ایرانی است که مجموعهای از نگرههای آرمانی و اخلاقی را نسبت به فضای بینالملل ایجاد کرده است.
با توجه به همین مبانی و دکترین است که ایران رویهای نافیانه نسبت به اسرائیل دارد، از وحدت کشورهای اسلامی حمایت میکند، نسبت به بازیگرانی که سلطه و تهاجم را در متن بینالملل دنبال میکنند رویهای انتقادی دارد. در دولتهایی که از ابتدای انقلاب تاکنون روی کار آمدهاند، سیاستهای مختلفی جهت عملیاتی کردن استقلال طراحی و اجرا شده است:
1. جنگ: در ابتدای انقلاب، با توجه به هجوم ناگهانی عراق و حمایت کشورهای عربی و سیستم بینالملل از اشغالگری صدام، ایران برای استقلال همه توان خود را جهت بازپسگیری سرزمینهای اشغالشده، حفظ تمامیت ارضی و تنبیه مهاجم به کار گرفت. جنگ به شکل دفاع از مرزها و سرکوب متجاوز جزء سیاستگذاری اصلی استقلال در ایران محسوب میشود که تجربهای ارزشمند و گرانبها ایجاد نمود.
2. تبلیغ: یکی از موارد رسیدن به استقلال تکیه بر وجوه فرهنگی و تبلیغ ایدئولوژی انقلاب اسلامی ایران در منطقه است. بهعنوان مثال، سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و همینطور جامعه المصطفی تلاش میکنند استقلال ایران در مورد گسترش مؤلفههای فرهنگی اسلام و ایران را دستور کار قرار دهند و گونههایی از قدرت نرم را تولید کنند.
3. منطقهگرایی: سیاستگذاری برخی از نهادها در ایران براساس حمایت از وحدت جهان اسلام و تشکیل امت واحدهی اسلامی است. بهعنوان مثال، سازمان حج و زیارت و همینطور سازمان همکاری کشورهای اسلامی نهادهایی هستند که استقلال ایران را در پرتو منطقهگرایی ترسیم میکنند. اکنون نیز مجمع جهانی تقریب مذاهب و برخی از نهادهای مذهبی در ایران برای استقلال ایران منطقهگرایی اسلامی را ضروری میدانند. البته اکو و اوپک نیز براساس قرائتهای ملیگرا و اقتصادی منطقهگرایی بهصورت نهادی استقلال ایران را شکل میدهند.
4. توسعهی اقتصادی: در دورهی سازندگی، سیاستگذاری برای استقلال وجهی بروکراتیک و نهادی پیدا کرد. در این معنا، کشور در صورتی به استقلال دست پیدا میکند که شاخصهای توسعهی اقتصادی آن بالا باشد. با بیکاری، فقر و معیشت ضعیف، شهروندان کشور به سمت وابستگی حرکت میکند. سیاستگذاران این جریان به گرفتن وام، سرمایه و تکنولوژی خارجی روی آوردند تا بتوانند استقلال ایران را حفظ کنند. استقلال در این سیاستگذاری وجهی اقتصادی و معیشتی پیدا کرد.
5. توسعهی سیاسی: دولت اصلاحات برای سیاستگذاری استقلال به سمت سیاست حرکت کرد. پیشفرض بر اساس این امر استوار گردید که اصلاحات سیاسی و ایجاد احزاب و نهادهای مدنی میتواند کشور را در برابر بحرانهای بزرگ بیمه کند. اگر توزیع قدرت در جامعه متناسب صورت گیرد و شفافیت و پاسخگویی وجود داشته باشد، کشور به استقلال خواهد رسید. لازمهی استقلال اعتماد به نفس مردم، نظمدهی به جامعهی مدنی و مشارکت سیاسی است.
رویکردهای استقلال
به طور کلی، از شش رویکرد در ایران نسبت به مسئلهی استقلال میتوان سخن گفت که البته برخی از رویکردها را چندان هم نمیتوان در قالب مفهوم استقلال درک کرد. در مورد سه رویکرد اول، این سؤال نیاز به تبیین دارد که اساساً آیا این رویکردها مغایر استقلال نیست؟
1. گفتوگوی تمدنها: برخی از سیاستگذاریها در جمهوری اسلامی ایران به خصوص در زمان اصلاحات استقلال ایران را در مدارا، تساهل و گفتوگو با جهان ترسیم کردند. بر اساس این روایت، سیاستگذاری ایران زمانی به استقلال خواهد رسید که بتواند با تمدنها و فرهنگهای مختلف وارد گفتوگو شود. گفتوگو یعنی به رسمیت شناخته شدن که مبتنی بر احترام متقابل است.
2. رویکرد غربمحور: سیاستگذاری در ایران وجود دارد که تمام تکنولوژی و پیشرفت را از آن غرب میداند. علم و فرهنگ در دورهی جدید با محوریت قرار رویهی مبتنی بر ریاضی کردن جهان توانستهاند تبدیل به هژمون گردند. بنابراین هر کشوری که بخواهد به استقلال دست پیدا کند، چارهای ندارد جر آنکه در این پارادایم حرکت کند. این سیاستگذاری تاریخ جهان را کاملاً خطی مینگرد و اعتقاد دارد برای رسیدن به استقلال چارهای جز وابستگی به غرب و تنیده شدن در اقتصاد جهانی نیست. عدهای بر این باورند در عصر اطلاعات، مفهوم استقلال از اساس با شالودهشکنی مواجه شده است.
3. رویکرد شرقمحور: برخی برعکس اعتقاد دارند که استقلال ایران در گروه نزدیکی به شرق به خصوص اتحاد برقرار کردن با روسیه، چین و کشورهای اسلامی است. روسیه و چین دارای حق وتو در شورای امنیت هستند؛ به نحوی که در اغلب مواقع نسبت به رویکردهای آمریکا انتقادی برخورد میکنند. ایران برای استقلال و ایستادگی در محیط آنارشیک روابط بینالملل چارهای جز اتحاد استراتژیک برقرار کردن با روسیه و چین ندارد. کشورهای شرقی با ایران اشتراکات زیادی دارند که باعث حفظ هویت بومی و اسلامی ایران میگردد. ایران به تنهایی قادر نیست در عصر اطلاعات مستقل باقی بماند.
بر این اساس، رویکرد مقاومتی، هویت جوهری انقلاب اسلامی مبارزه و جهاد و تلاش مداوم جهت پیروزی جبههی حق است و اگر در این زمینه عقبنشینی صورت گیرد، دشمنان استقلال ایران را که بهسختی به دست آمده است، نابود میکنند و کشور را به اوضاع قبل از انقلاب گرفتار میسازند.
4. رویکرد مقاومتی: برخی نیز تنها راه چاره را در استفاده از نیروهای جوان انقلابی و مبارزان خستگیناپذیری میدانند که چون دوران جنگ و انقلاب میتوانند کشور را از بحرانها نجات و ایدئولوژی اسلامی را به منطقه صادر نمایند. بر این اساس، راه استقلال در مقاومت و انتقاد رادیکال به غرب است. هویت جوهری انقلاب اسلامی مبارزه و جهاد و تلاش مداوم جهت پیروزی جبههی حق است و اگر در این زمینه عقبنشینی صورت گیرد، دشمنان استقلال ایران را که بهسختی به دست آمده است، نابود میکنند و کشور را به اوضاع قبل از انقلاب گرفتار میسازند.
5. رویکرد ملی: برخی از سیاستگذاران بر این باورند تنها راه استقلال ایران استفاده از ظرفیتهای ملی و بومی است که از دورهی باستان تا کنون به ارث رسیده است. استقلال ایران اگر از منظر ملیگرایی صورت نگیرد، از داخل و خارج مورد هجوم فرسایشی قرار میگیرد و مدام دشمنتراشی مینماید. رویکرد ملی همهی عناصر اندیشه و عقیدهای را ابزاری جهت تأمین منافع ملی میداند و اعتقاد دارد راه استقلال از منابع بومی ایران عبور میکند.
6. رویکرد امالقری: برخی نیز میگویند ایران بعد از انقلاب اسلامی تبدیل به امالقری جهان اسلام شده است و همهی مسلمانان جهان به موفقیت ایران چشم دوختهاند. اکنون عربستان، قطر، امارات، افغانستان، پاکستان، ترکیه، مصر و بسیاری از کشورهای اسلامی زیر سلطهی آمریکا قرار دارند و نمیتوانند اندیشهها و کنشهای مستقلی در منطقه انجام دهند. اغلب این کشورها دارای رژیمهای سیاسی مستند و وابستهای هستند که منافع غرب را تأمین میکنند. تنها امام خمینی توانسته است موفق شود و ایران را امالقری جهان اسلام گرداند. استقلال ایران یعنی استقلال جهان اسلام و این مورد جز در پرتو سیاستگذاریهایی که از منظر اسلامگرایی صورت میپذیرد، امکانپذیر نیست.
نتیجهگیری:
استقلال هنوز جز بنیادهای اساسی جمهوری اسلامی ایران است. با گذشت سه دهه از انقلاب، برخی از امواج و گرایشهای سیاستگذاری بیش از اندازه بر محیط بینالملل و نابودی استقلال تأکید دارند. بسیاری بر این اعتقادند که در عصر جدید استقلال بیمعناست. به نظر میرسد استقلال نتیجهی انقلاب اسلامی است که بهراحتی میتواند بهعنوان کنشگری فعال در محیط منطقه و بینالملل عمل کند. تا کنون سیاستگذاریهای زیادی در مورد استقلال صورت گرفته است؛ اما در هر صورت، با توجه به استقلالخواهی ایرانیان، نباید بهگونهای عمل کرد که مبانی آن را زیر سؤال برد.
ایران کشوری مستقل است که دارای ریشههای باستانی استقلالخواهی است و در دورهی جدید، از معدود کشورهایی است که با رویکردهای آرمانی و اخلاقی به سیاستگذاری مشغول است؛ البته برای موفقیت نیاز به استخراج فلسفه، دکترین و سیاستگذاریهایی است که امکان عملیاتی شدن دارند.
متأسفانه، در ایران پژوهشهای سیاستگذاری چندان این عرصه را بررسی نکردهاند و مجموعهی نوشتههای آکادمیک این عرصه اندک است. آنچه وجود دارد برنامههای موازی و اغلب نیمهرهاشدهای است که بر اساس رویدادهای سیاسی و اجتماعی در کشور بهمثابهی آمدورفت دولتها طراحی و اجرا میگردد.
استقلال یکی از اصلیترین دستاوردهای انقلاب اسلامی و هویت اصلی جمهوری اسلامی است که جا دارد به صورت روشی و علمی مورد واکاوی قرار گیرد. تلاش این پژوهش آن بود که در نوشتهای کوتاه برخی از ادبیات مفهومی این عرصه را تحلیل نماید.(*)
* روحاله اسلامی؛ استادیار علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد