ID : 35440254
حاشیه‌نگاری از همایش حماسی بسیجیان در ورزشگاه آزادی؛

رزم 1365 تا رزم 1397


به سال 1365 فکر می کنم. به روزهایی که پیشانی بند یا حسین(ع) و یا زهرا(س) بستند و از ورزشگاه آزادی راهی جبهه شدند.

به گزارش یزدرسا، نعیمه جاویدی نوشت: همایش خدمت بسیجیان گویی بهانه و فرصتی است برای 2 هدف. اول نمایش حضور و اقتدار بسیج. دوم فرصتی برای تجلیل از روحیه خدمت گزاری بی مزد و منت گروه های مختلف جهادی فعال. گروه های جهادی که در این مراسم اعضای برخی از این گروه ها پرچم سبزرنگ بزرگی بالای سرگرفته اند که روی آن جمله قابل تامّلی نوشته شده است: «بسیج ملت برای خدمت» دور تا دور زمین چمن هم در صندلی های جایگاه بسیجیان نشسته اند.بنرها و استندهای مختلفی هم قرار داده شده است. استند نام 14 معصوم(ع) و نام سپاه سیدالشهدا(ع)، امام حسن مجتبی(ع) و ... قابل تامّل تر از همه اما بنرهای تلفیقی است. بنرهایی که در روایت تصویری آنها شهدای انرژی هسته ای، مدافع حرم، دفاع مقدس و موشکی سربند بسیجیان نسل امروز را می بندند. این یعنی رشادت، بسیج و مفهوم شهادت همواره ممزوج اند. 

امنیّت اتّفاقی نیست

روبه روی  تمام ورودی های استادیوم آزادی مامورانی ایستاده اند که نظم و امنیت همایش را کنترل کنند. هیچ کس بدون کارت، حق ورود به برنامه ندارد. با توجه به حادثه تروریستی اهواز دقت ها و حساسیت ها بیشتر هم شده است. وارد استادیوم شده ام. این کنترل ها و دقت ها آنجا هم در مواردی که ضرورت بررسی بیشتر حس شود، برقرار است. زن میانسالی می گوید: «خدا خیرشان بدهد، اگر این هوشیاری ها نباشد، روزی نیست که شاهد اتفاقات ناخوشایند نباشیم. الحق و الانصاف که امنیّت اتّفاقی نیست.» زن دیگری که پیش او نشسته می گوید: «کاملا درست است. در مترو یا هر جای دیگری هم ببینم ماموران انتظامی یا امنیت ایستاده اند، جلو می روم و خداقوت می گویم. شوخی نیست جان بر کف و بی ادعا امنیت برقرار می کنند. بی انصافی است اگر کسی همراهی نکنیم.»

ماجرای آن کفش‌ها

مقام معظم رهبری در جایگاه سخنرانی می ایستند. شعار ای رهبر آزاده، آماده ایم، آماده... از دهان حاضران نمی افتد. دختر جوان کفش هایش را در می آورد. جایش را از جایگاه نسبتا خوبی که سایه دارد، تغییر می دهد. می رود به سمت سکوهای آفتاب گیر جلویی. به گمانم می رسد، دلش خواسته جایگاه جایگاه سخنرانی را از نزدیک تر ببیند. دوستانش انگار به این کار او عادت دارند. یکی آرام می گوید: «باز این فاطمه، فاخلع نعلیک... کرد.» حرفش اشاره به آن آیه قرآن و ماجرای دستور خداوند به حضرت موسی(ع) مبنی بر به حرمت خاک مقدس سرزمین «طوی»  کفش از پا بیرون درآوردن، دارد. تعجب من را دیده است و می گوید: «این رفیق ما به حرمت حضور رزمندگانی که سال 1365 از استادیوم آزادی به جبهه اعزام و چه بسا تعدادی از آنها شهید شده اند، کفش از پا بیرون آورده است.» خودش اهل حرف زدن نیست اما با اصرار ما به زحمت می گوید:  «رزمنده ها زیر تیغ آفتاب و چه بسا تشنه جنگیدند. سایه نشین و عافیت طلب چطور می تواند دَم از جهاد و آمادگی بزند؟»

کلید واژه به خاطر بسپار

حاضران وسایلی همراه خود ندارند. اگر هم بوده تحویل داده­اند و وارد شده اند. 7، 8 نفری با هم قرار گذاشته اند صحبت های رهبر را خوب به یاد بسپارند. یکی که نامش زینب است، می گوید: «حتما بعدا واو به واو این سخنرانی توسط رسانه های مختلف پوشش داده می شود اما لطفش به این است که ببینیم خودمان چه درکی از این سخنرانی داریم.» آن یکی آرام و طوری که همهمه نشود، می گوید: «به کلید واژه هایی که ایشان تاکید می کنند، دقت کنیم. » پس از پایان سخنرانی و همخوانی یک شعر، نوبت برگشت به خانه می رسد. در طول مسیر تا رسیدن به اتوبوس آنچه از نظر هرکدامشان مهم بوده را با هم مرور می کند. «زهرا اول تو بگو!» و می گوید: «رهبر فرمودند: عظمت ایران یک امر واضحی است که هر منصفی ناچار است آن را تصدیق بکند. این جمله حس غرور به من داد و افتخار کردم به ایرانی بودم. اما این بخش دیگر از صحبت هایشان هم تلنگر خوبی بود که: هم اگر مغرور بشویم، اگر به بی‌عملی و بی‌ابتکاری دچار بشویم، ناکام خواهیم ماند.» هرکدام بخشی از صحبت ها را مرور می کنند اما دختری که مریم صدایش می کنند دقیق­ تر کدبرداری کرده است: «من کلید واژه ها را به یادم سپردم رفقا. ایشان به جهاد سازندگی اوایل دهه 60 در برابر خائنان و منافقان، دفاع مقدّس تا سال 1367، جهاد فرهنگی  در برابر تهاجم فرهنگی دهه 70 جهاد علمی از حدود آغاز دهه‌ ۸۰  برای مطالبه‌ پیشرفت علمی و بازکردن راه علم و فنّاوری کشور به‌صورت جهشی اشاره کردند. درباره دهه 90 هم به جهاد با با تروریسم تکفیری. درباره امروز هم به جهاد فکری و جهاد عملی برای باز کردن گره‌ های اقتصادی به نیروی ما جوان ها تاکید کردند.»

زیلو هست؟

زن جوانی نزدیک به من نشسته است. جابه جایی های متعددم برای دیدن حال و هوای حاضران  در برنامه برایش کنجکاوی برانگیز بوده است. به او می گویم کارم خبرنگاری است. مشغول تماشای احوال حاضران هستم. کار بانوانی که روی صندلی هایشان ننشسته اند و سرِ پا و روبه جایگاه سخنرانی  ایستاده اند تا چهره رهبر را بهتر ببینند نظرم را جلب کرده است. صجبت های مقام معظم رهبری به قدرت رسانه می رسد و بیان اینکه رسانه مهم است اما اگر به دست دشمن بیفتد، خطرناک است. زن جوان محکم دستش را روی شانه ام می گذارد و می گوید: «خوب گوش کن روی سخن این بخش از صحبت­های رهبری با شما اهل رسانه است.» یکی دیگر از خانم ها می گوید: «خانم خبرنگار به نظرتان ایشان اینجا هم زیلوی ساده را برای مذمت تجمّل گرایی زیرپایشان انداخته اند؟» بعد می گوید: «فکر کنم رسانه های مخالف به حضور خانم ها در ورزشگاه دامن بزنند به جای اینکه اصل ماجرا را پوشش دهند.»

کی خسته است؟!

حاضران در این مراسم که در ورزشگاه آزادی تهران برگزار می شود از گروه ‌های جهادی بسیجی استان های تهران و البرز هستند که شهریور سال جاری از نهم  تا بیست و نهم این ماه در رزمایش خدمت بسیجیان شرکت کرده اند. ارائه‌ خدمات مختلف به قشرهای محروم جامعه در عرصه‌ های عمرانی، بهداشتی، فرهنگی و آموزشی از اقدامات آنهاست. نکته جالب درباره اهمیت برپایی این همایش ده­ها هزار نفری اما با توجه به بخشی از بیانات مقام معظم رهبری بهتر پیداست: «این جلسه‌ بزرگ در موقعیّت بسیار حساسی تشکیل شده است؛ موقعیّت کشور، موقعیّت منطقه، موقعیّت جهان، موقعیّت های حساسی است. بخصوص برای ما ملت ایران.» ایشان اما با اشاره به  کنش ها و واکنش هایی که با توجه به این موقعیّت حساس انجام شده است نیمه پر لیوان را در برهه گرفتاری کشور به مشکلات اقتصادی این چنین بیان کردند: «کشور به‌خاطر وجود مشکل از بی عملی و خمودگی خارج درآمده است.» سه مرد جوان که پوشه هایی که در دست دارند را سای ه­بان چشمهایشان کرده اند و مسیر برگشت را طی می کنند، مشغول صحبت درباره این جملات هستند. مرد جوانی که رفقایش او را «رضا» صدا می کنند، می پرسد: «رفقا کی خسته و خموده است؟» آنها هم پاسخ می دهند: «دشمن!»

آروزی آنها تا توفیق ما

همایش خدمت بسیجیان تهران در استادیوم آزادی همزمان با ایام شهادت امام سجاد(ع) برگزار می شود. رهبر معظم انقلاب با تاکید بر شخصیت حضرت زینب (س)، امام سجاد (ع) و دیگر اسرای دشت کربلا درماندگار کردن واقعه عاشورا و بیان اهمیت ایام اربعین حسینی(ع) شعری از اشعار اقبال لاهوری برای حاضران خواندند که کم حکایت از دلتنگی ندارد: «ای صبا ای پیک دور افتادگان/ اشک ما بر خاک پاکشان رسان.» گویی این شعر بهانه خوبی است تا دوباره چهره رزمنده­ هایی در ذهنمان مجسم شود که سال 1365 به امید پیروزی ایران در جنگ و بازگشایی راه کربلا در همایشی مشابه این شرکت کردند. جوانان انقلابی که توفیق زیارت امام حسین(ع) به بهای خون پاکشان به ما رسیده است.

موقع برگشت، چند نوجوان با هم گعده گرفته‌اند و درباره همین موضوع حرف می زنند. یکی‌شان می گوید: «رزمنده ها شبیه هم هستند. چه سال 1365 چه حالا؛ برای نبرد آماده اند. هر نبردی می خواهد باشد.» 

انتهای پیام/




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.