رفتار حضرت علی با خلفا چگونه بود؟
یزد رسا به نقل از عصر فرهنگ، با اینکه اختلاف امیرالمؤمنین با خلفا بر سر مسئلهای بنیادین و اساسی بود، در شرایطی که آنها بر مسند خلافت مسلمین نشسته بودند و دشمن مقتدر خارجی، اصل اسلام و کیان مسلمین را تهدید میکرد، حضرت امیر علیه السّلام نه تنها جبهه جدیدی از ستیز و رویارویی با دستگاه خلافت باز نکرد، بلکه در امور مهم و تعیین کننده به آنها مشورت نیز میداد.
به عنوان مثال، یک سال پس از واقعه یرموک که مسلمانان موفّق شدند بیت المقدّس را به محاصره خویش درآورند، اهالی نصرانی شهر حاضر به مصالحه و پرداخت جزیه شدند؛ به شرط آنکه شخص خلیفه به قدس آمده و عهدنامهای را با آنها به امضاء برساند.
عمر در اینکه به قدس برود، مردّد بود. در اینباره با برخی اصحاب مشورت کرد. برخی مانند عثمان، مخالف رفتن عمر بودند و اینکار را با توجّه به موضع ضعف مسیحیان قدس که در محاصره بودند، بیدلیل میدانستند و بلکه منافی عزّت مسلمین میدیدند. عمر پرسید آیا کسی نظر دیگری دارد؟ و علی علیهالسلام فرمود: «آری، نظر من غیر از این است. آنها چیزی خواستهاند که شامل موضع ضعف و ذلّ است و عزّت مسلمین را خدشهدار نمیسازد. آنها فتح عزّتمندانه همراه با صلح و عافیت را الان به تو پیشنهاد دادهاند و معلوم نیست که بعدها هم بر همین نظر استوار بمانند. ضمن اینکه از این ایمن نیستی که اگر آنها از صلح با تو ناامید شوند، دست به دامن دشمنان ما گردند و بر ستیز و نبرد، پایمردی نمایند. ...» خلاصه حضرت در فرمایشی نسبتاً طولانی، عمر را بر رفتن تشویق کرد و اینکار را به صلاح مسلمین دانست. عمر نیز رأی امام را پذیرفت و راهی قدس شد. (الانس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، ج 1، صص 374 و 373)
در صلحنامهای که عمر با اهالی نصرانی قُدس منعقد کرد، تعهدات حکومت شامل موارد مرسوم (تأمین امنیت و آزادی مناسک دینی برای مسیحیان و ...) بود و تعهدات مسیحیان علاوه بر موارد مرسوم (پرداخت جزیه و رعایت محرمات مسلمین و ...)، این شرط مهم بود که نباید اجازه اسکان یهودیان در قدس را بدهند و رومیها را نیز از قدس برانند. (همان، ص 377)
همچنین در مرحله نهایی جنگ مسلمین با امپراطوری ایران که یزدگرد نیز با دیدن وخامت اوضاع، از شهرهای مختلف ایران، نیروهای فراوانی را به جبهه گسیل کرد، عمر بر فراز منبر از مردم خواست تا در جبهه حضور یابند. در آنجا برخی صحابه از عمر خواستند تا سپاه مسلمین در مرز با روم را به جبهه ایران بفرستد و خودش نیز همراه سپاه مسلمین در این جبهه حاضر شود. عمر از امام نظر خواست و حضرت با پیشنهاد مذکور مخالفت کرده و فرمود: خالی کردن مرز با روم، سبب حمله آنان به سرزمینهای اسلامی میشود و رفتن تو نیز باعث میشود تا سپاه ایرانیها با شنیدن حضورت بگویند این پادشاه تمامی اعراب است که روبهروی ماست. در نتیجه بر انگیزه و شدّت عملشان افزوده گردد و پر شور تر در میدان نبرد حاضر شوند. (اخبار الطوال، ص 135) عمر نظر علی علیهالسلام را اجرا کرد و در نهایت به پیروزی سپاه مسلمین هم انجامید.
در همین دوران، جناب عمار بن یاسر، استاندار خلیفه دوّم در کوفه بود (که مرکزیتی مهم در عراق داشت) و سلمان فارسی نیز استاندار خلیفه دوّم در مدائن بود. (تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 156 / مروج الذهب، ج 2، ص 306)
انتهای پیام/ع