سرنوشت یکسانی که برجام بر چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم تحمیل کرد
به گزارش یزدرسا، 20 فروردین سال 1385 بود که خبر دستیابی ایران به فناوری صلحآمیز هستهای و راهاندازی زنجیره کامل غنیسازی اورانیوم اعلام شد، بر همین اساس روز بیستم فرورین «روز ملی فناوری هستهای» نام گرفته است.
دستیابی ایران به قدرت تولید سوخت هستهای که بهت و حیرت قدرتهای سلطهگر را موجب شده بود، دستاوردی بود که به پاس تلاشها و حتی شهادت دانشمندان هستهای به وجود آمده بود.
برجام و توقف دستاورد بزرگ مردم ایران
دشمنان مردم ایران، از اینکه جمهوریاسلامی با وجود تحریمهای ظالمانه توانسته بود به چنین قدرتی دست یابد به شدت عصبانی بودند و دست به هر اقدامی برای توقف آن کردند؛ در نهایت اما «میوه تلخ برجام» همان چیزی بود که آنها توانستند به واسطه آن این دستاورد بزرگ ایرانیان را متوقف کنند.
جملهی «هم چرخ سانتریفیوژ باید بچرخد و هم چرخ زندگی مردم» جمله معروف حسن روحانی در جریان مبارزات انتخاباتی سال 92 بود، جملهای که تبلیغات و وعدههای روحانی به نوعی بر پایه آن شکل گرفت و او بدینگونه موفق شد به صندلی ریاست جمهوری برسد.
اما آنچه در عمل و با روی کار آمدن حسن روحانی به وقوع پیوست دقیقا برخلاف وعده او بود و این واقعیتی است که این روزها به وضوح در جامعه دیده میشود و مردم آشکارا آن را در زندگی خود لمس میکنند.
حسن روحانی خیلی زود تأسیسات هستهای کشور که ماحصل سالها زحمت و تلاش جهادی دانشمندان هستهای بود، را پلمپ و بهترین دانشمندان کشور را خانهنشین کرد.
سرنوشت یکسان برجام برای چرخ سانتریفیوژها و چرخ زندگی مردم
اما ارمغان روحانی برای مردم ایران به توقف چرخ سانتریفیوژها ختم نشد، چرا که ایدهای که ماحصل آن توقف چرخ سانتریفیوژها بود، برای چرخ زندگی مردم هم آورده بهتری نداشت و عملکرد حسن روحانی و جواد ظریف شرایط سختی را از نظر اقتصادی بر مردم ایران تحمیل کرد.
اگر در زمان دولت قبل، تغییرات مدام قیمتها را صرفا در سال پایانی دولت شاهد بودیم، این اتفاق در زمان روحانی تنها چندماه بعد از آغاز به کار دور دوم دولت آن هم با شدت بسیار بیشتری از قبل به وقوع پیوست و اگر مثلا در سال پایانی دولت قبل قیمت دلار ساعتی تغییر میکرد، روحانی و ظریف شرایطی را بر کشور تحمیل کردند که نه تنها قیمت دلار ساعتی تغییر کرد بلکه حتی تغییر قیمت پراید هم ساعتی شد.
شکست ایده دولت در اداره کشور و غیرقابل اعتماد بودن غرب، واقعیتی بود که روحانی و ظریف و رسانههای دولت -که کأنه «بزک کردن غرب» را به عنوان وظیفه اصلی خود تعریف کرده بودند- هم مجبور شدند به آن اذعان کنند.
اذعان به شکست ایده دولت
آذرماه سال 95، جواد ظریف در جلسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته بود: «من اعتراف میکنم که اشتباه کردم و به حرف جان کری اعتماد کردم، اگر استراتژی خودم را دنبال میکردم، اکنون با مشکل مواجه نمیشدم، میپذیرم که اشتباه کردم و مسئولیت آن را قبول میکنم».
وی همچنین در جایی دیگر گفته بود: «من اشتباه کردم، براساس یک توافقی که (با آقای کری) کردیم، ما استراتژی خودمان را کنار گذاشتیم و بر مبنای آن توافق آمدیم آن را اعلام کردیم که تبدیل شد به موضع جمهوری اسلامی. من این را میپذیرم من اشتباه کردم... ما نباید براساس حرف این بابا (عمل) میکردیم... ولی اینکار را کردیم.»
ظریف همچنین در مردادماه سال 97 در مصاحبه اختصاصی با شبکه سیانان گفت: «احساس میکردیم آمریکا حداقل این مسئله را یاد گرفته است که تحریمها تنها موجب فشار اقتصادی بر ایران میشود و هیچگونه دستاورد و نتیجه سیاسی مورد انتظار واشنگتن را بههمراه ندارد. من تصور میکردم آمریکاییها این درس را گرفتهاند، ولی متاسفانه مناشتباه میکردم.»
حسن روحانی نیز نتوانست عهدشکنیهای مکرر آمریکاییها را نادیده بگیرد و در واکنش به آن مذاکره با آمریکا را نوعی دیوانگی خواند و اظهار داشت: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ میگویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا قرص و محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل میگوید که اهل مذاکره و تعهد نیست اما به برخی کشورهای شرق آسیا (کره شمالی) میگوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانهاند كه با شما مذاكره كنند؟ شما به مذاكرهاي كه به تاييد سازمان ملل رسيده، پايبند نيستيد.»
افزون بر این دیگر دولتمردان و اعضای تیم مذاکره کننده نیز به عهدشکنی طرف غربی اذعان کرده بودند از جمله عباس عراقچی نفر دوم تیم مذاکرهکننده و ولیالله سیف رئیس سابق بانک مرکزی که از واقعیت سخن گفته بودند.
علیایحال اینکه دولت مردان تا چه در عمل به واقعیتهایی که خودشان نیز به آن اذعان کردهاند، پایبند باشند و بر مبنای این واقعیتها اقدام کنند، موضوعی است که هنوز نشانه امیدوارکنندهای از آن مشاهده نشده است.
انتهای پیام/