شهید ابرکوهی که عجیب آرزوی شهادت داشت
به گزارش یزدرسا به نقل از سرو ابرکوه، کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان ابرکوه است، که به قلم «محمدرضا بابایی ابرقویی» به رشته تحریر درآمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان یزد منتشر شده است.
دعای پدربزگ در حق نوه اش برآورده شد
خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات رزمنده «سرهنگ محمد رجبی» از استان یزد است.
در آذرماه سال 1364 علی، مسلم، مجتبی و الیاس به جبهه اعزام شدند. مرحوم پدرم «حاج حسین رجبی» هنگامی که این چهار نفر در جبهه بودند از خدا درخواست کرد «من 5 پسر دارم و اگر قرار است اتفاقی بیفتد، یکی از فرزندانم به شهادت برسند و برای نوهام الیاس اتفاقی رخ ندهد». اتفاقاً همینطور هم شد مسلم به شهادت رسید و الیاس جانباز شد.
هر چهار نفر آنها در عملیات والفجر 8 شرکت کردند. در آن عملیات علی تولایی، مسلم رجبی و مجتبی حیدری به شهادت رسیدند و الیاس فلاحی به درجه جانبازی نائل آمد.
موضوع دیگر که لازم میدانم اشاره کنم اینکه «شهید محمدحسین تولایی» پسردایی بنده دوبار به جبهه اعزام شده بود، بعد از شهادت پسرعمویش علی تولایی، پسرعمهاش مسلم رجبی و دوستش مجتبی حیدری، برای سومین بار اصرار داشت به جبهه برود و عجیب آرزوی شهادت داشت.
در نهایت موفق شد سال 1365 به جبهه شلمچه اعزام شود. در عملیات کربلای 5 شرکت کرد و در همان منطقه به شهادت رسید و جنازه مطهر او به مدت هشت سال مفقود بود. بعداً شناسایی و در کنار همرزمانش در روستای نصرتآباد شهرستان ابرکوه به خاک سپرده شد.
اینگونه یاران عاشورایی در رکاب امام زمان (عج) خود تا پای جان از انقلاب اسلامی دفاع کردند، اگر روحیه داوطلبانه و سلاح ایمان نبود این همه پیروزی به دست نمیآمد.
خاطرهای هم از برادرم مسلم عرض کنم؛ یک روز مسلم به من مراجعه کرد و مسئله خمس را پرسید. تعجب کردم در این سن و سال چه کار به مسئله خمس دارد. ولی او اصرار کرد که توضیح دهم. هنگامی که جواب مسئله را شنید به من گفت: مگر ما پنج نفر برادر نیستیم؟ پس من باید به عنوان خمس در راه اسلام به شهادت برسم.
این موضوع برای من ساده به نظر میرسید ولی او راه خود را انتخاب کرده بود و بعد که به شهادت رسید، متوجه شدم.
انتهای پیام / ک