قیم مابی و لابی؛ عامل اختلاف، شکست و حذف/خودزنی به سبک اصلاح طلبان
به گزارش یزدرسا به نقل از ائل پرس طیف سیاسی اصلاح طلب پس از آنکه اکثریت متعلقانش با افراط و قانون شکنی در انتخابات سال 88 از میدان بازی سیاست به کنار رفتند و سودای براندازی آنان را از ادامه حیات سیاسی نیز باز داشت، پس از 4 سال و با انتخاب روحانی بعنوان رئیس جمهور، امید تازه ای در میان افراطی ها و برخی میانه روهای این طیف برای بازگشت به میدان سیاست ایجاد شد، بر اساس قانون نیز هر آن کس که چارچوب قانون را برای حضور در میدان سیاست رعایت کند، می تواند در این میدان حاضر شود، اما آنکه افراط کرده و پرده قانون را دریده است در بهترین حالت می تواند تماشاگر این میدان باشد و نه چیزی بیش از این.
شورای هماهنگی اصلاح طلبان آذربایجان شرقی، اسفند ماه سال گذشته برای اولین بار انتخابات هیات رئیسه خود را برگزار کردند تا شاید مشروعیتی برای دوستان و هم قطاران خود داشته باشند، مدت زمان اعتبار هیات رئیسه سه ماه بود و پس از سه ماه مجددا در 13 خردادماه امسال انتخابات هیات رئیسه برگزار شد و این بار چهره های خاصی نیز به این هیات رئیسه راه یافتند، بر همین اساس پوراظهری بعنوان رئیس ابقا و صادق زاده دبیر شد و پرویزی رفع حصر طلب و حاشیه ساز جلسه رئیس جمهور با برگزیدگان طی روندی امتیاز گونه، نائب رئیس این شورا شد، این انتخابات داخلی تفاوت دیگری نیز داشت و آن انتخاب کمیته انتخابات این شورا بود که از اهمیتی صدچندان برای این طیف برخوردار است.
در اصل این شورای هماهنگی تشکیل شده است تا شاید وحدت و همگرایی گروهها و افراد منتسب به این طیف را برای بازگشت به میدان قدرت سیاسی تضمین کند و فلسفه ای جز انتخابات نمی توان برای این شورا متصور بود، آنچه این روزها سر بیرون آورد خبر و تحلیلی از اختلاف ابتدایی و حال حاضر در این شورا بود که یک نسل سومی از فعالان اصلاح طلب با انتشار نگاشته ای در صفحه شخصی خود پرده از آن برداشته است.
او ابتدا درباره دلیل تشکیل شورا چنین می نویسد: گروهی از نیروهای اصلاح طلب با مشورت و همفکری رهبر اصلاحات(بخوانید خاتمی) تصمیم می گیرند برای ایجاد انسجام و حضور قدرتمند در انتخابات مجلس دهم(بخوانید نیاز به بازگشت به عرصه سیاسی) به مکانیسمی برسند که با حضور چهار گروه مرجع اصلاح طلبان یعنی احزاب،شخصیتهای غیر حزبی،مدیران و نمایندگار ادوار مجلس شورایی تشکیل شود و در هر استان نسبت به تهیه ی لیست واحد( بخوانید نیاز به وحدت و همگرایی و ترس از خود زنی سیاسی) اصلاح طلبان اقدام کنند.تبریز ما هم که به لطف دوستان عزیز و برادران غیور از حیث داشتن یک شورای هماهنگی منسجم و قوی در اردوگاه اصلاحاتش بی نصیب بود( بخوانیدانتقادی عطف به گذشته با کنایات) بهترین زمینه را برای این طرح داشت که بی دغدغه و تنش برای رسیدن به لیست واحد تلاش کند اما…
در ادامه متن نگارنده به اختلاف میان دو طیف براساس پیروی از خاتمی و یا پیروی از شورای هماهنگی پایتخت اشاره می کند و در آخر به هر نحو شورا تشکیل می شود و به زعم نگارنده متن انتقادی همانان که منتقد تهران مداری بودند، تهران مدار می شوند و خاتمی را به کنار می زنند.
روزها می گذرد و ماجرا به انتخابات دوم هیات رئیسه و انتخاب کمیته انتخابات می رسد و اینجاست که نسل سوم از نسل اول شاکی می شود، نسل سومی اصلاح طلب اینچنین می نویسد: در این میان عده ای هم بودند که در ابتدا بر طبل هماهنگی با خاتمی و شورای مشورتی و اولویت خاتمی بر دیگران سخن می راندند و به ناگاه وقتی ردای عضویت در شورای هماهنگی را بر تن نمودند در چرخشی ظریف، از توانایی صرف شورا برای ورود به انتخابات دم زدند و انگار نه انگار که زمانی دیگران را با چوب انتقاد از طرح خاتمی می نواختند.این چرخشها تکرار هم می شد مثلا طبق آیین نامه در انتخابات هیات رئیسه کمیته انتخابات هر کسی که بیشترین رای را حائز شود باید مسئولیت ریاست کمیته را نیز عهده دار باشد اما با انجام انتخابات وقتی یکی از جوانان دانشجو (بخوانید دبیر انجمن اسلامی دانشگاه تبریز) موفق به کسب اکثریت آرا شد از در ناسازگاری درآمده( بخوانید شورش علیه قانون داخلی و مصوب خود) و ادعا نمودند که مسئولیت این کمیته ی حساس را نمی شود به جوانی کم تجربه و دانشجو( بخوانید شورش نسل اول علیه نسل جوان) سپرد. غافل از اینکه شاید صالح ترینشان اتفاقا همین جوان بی ادعایی بود که هم شور داشت و هم شعور و در عین حال با چنان ترکیبی در این شورا و آن لابی ها و پشت پرده خوانی های قبل از انتخابات، مگر می شد نتیجه ای بهتر از این انتظار داشت؟
در ادامه متن نگارنده اعتراف جالبی می کند که فارغ از اختلاف میان اصلاح طلبان، برآورد آنان از تاثیرگذاری خودشان را نیز نشانگر است: روی سخنم با اعضای محترم شورای هماهنگی است که دانسته و ندانسته گام در مسیری گذارده اند که در بهترین حالت منجر به انسجام قبل از انتخابات مجلس نخواهد شد( بخوانید اذعان به امکان تک روی و خود محوری کاندیداها) و در بدترین حالت هم که باید به خدا پناه برد(بخوانید پناه برخدا از شکست اساسی در انتخابات مجلس و مرگ دوم سیاسی سالهای اخیر البته به شرط تمکین به نتایج!).روی سخنم با کسانیست که نه می دانند که شورا باید هم جامعیت داشته باشد و هم مقبولیت و نه می خواهند بدانند که وزن همه این احزاب و گروهها در جامعه حتی به اندازه ی رای یکی از نمایندگان فعلی مجلس نیست( بخوانید عدم شناخت از قدرت و بدنه اجتماعی) و با این حال ادعای بلندشان گوش زمین و زمان را کر می کند.
و در این مرحله از سخن نسل سومی اصلاح طلبان از قیم مابی و لابی گری گلایه سر می دهد: اعضای محترم شورا ! آیا می دانید که جامعیت لازم برای تصمیم گیری را ندارید؟آیا می دانید صدایتان چند متر دورتر حتی به صندلی های کنار دستتان هم نمی رسد؟ آیا می دانید رسم و عادت تشکیلاتی تان حتی برای کوچکترین امور داخلی هم قیم مآبی،لابی گری و پشت پرده خوانی ست؟
در ادامه نگارنده از عدم امکان وحدت و هم گرایی بدین شکل می گوید و از شکست در انتخابات سخن می گوید: درک نگارنده از واقعیت های جامعه ی امروز استانمان این است که نه تنها این شورای هماهنگی که در اخلاص و صداقت بسیاری از اعضایش تردیدی نیست توان مدیریت اصلاح طلبان را در انتخابات پیش رو ندارد بلکه هر جمع دیگری نیزکه نخواهد و نتواند همه ی طیف های مرجع یعنی احزاب،شخصیت ها،مدیران و نمایندگان را گردهم آورد و با نظر همه ی اصلاح طلبان برای تهیه ی لیست انتخاباتی اقدام کند نتیجه ای جز انشقاق و شکست در انتخابات پیش رو نخواهد داشت.
نگارنده متن انتقادی معتقد است همه و همه باید جمع شوند تا وحدت برای پیروزی در انتخابات آتی که بسیاری ادامه حیات سیاسی اصلاح طلبان را منوط به پیروزی در آن می دانند، حاصل شود و این مسیر با قیم مابی و لابی گری به سرمنزل مقصود نمی رسد، این سخنان نشانگر آن است که اصلاح طلبان علی رغم جریان رسانه ای و ژست وحدتی که دارند، اختلافاتی عمیق در میان خود داشته و دارند و حال یک نسل سومی عدم ترمیم شکاف ها را در مسیر نابودی این طیف سیاسی تعبیر می کند، اصلاح طلبان که همواره سعی می کنند اصولگرایان را متفرق نشان دهند و با بازی با احمدی نژاد و دیگر مسائل این طیف را دچار تفرقه کنند، حال خود شکاف های عمیقی دارند که باید دیر یا زود چاره کنند، گرچه این طیف سیاسی با بازی رسانه ای سعی دارد شکاف ها را به صورت مصنوعی ترمیم کند لیکن ترمیم مصنوعی این چنین شورش های نسل سومی را نیز بهمراه دارد که باید این طیف هزینه آن را بپردازد.
نسل سومی اصلاح طلبان آذربایجان شرقی در انتها چنین می نگارد: انحصار طلبی اصولگرا و اصلاح طلب نمی شناسد( بخوانید اتهام به اصولگرایان و فرار از ورطه تنها بودن در عرصه قیم مابی سیاسی).بپرهیزیم از در افتادن به ورطه ی انحصار و قیم مآبی که آتشی است سوزان در خرمن اتحاد و انسجام.مگر ندیده اید نتیجه ی تفرق را که اینگونه مطلق انگارانه خود را تنها وکیل اصلاح طلبان می دانید ای اولوالابصار؟
او در ادامه باز زبان تهدید یا دلسوزانه می گوید: باز هم خواهم گفت …
امید که این گزارش و تحلیل این سخنان مانع از ادامه افشاگری و انتقاد یک نسل سومی از قیم مابان نشود، ائل در گزارش و یادداشت های آتی به بررسی ابعاد مختلف این موارد خواهد پرداخت.
تذکر: متن های داخل پرانتز که با عبارت "بخوانید" آغاز می شوند حاشیه نگارنده گزارش بر متن انتقادی نسل سومی اصلاح طلبان است.
انتهای پیام/ص