ID : 6271880
بازخوانی فرمایشات رهبر انقلاب در دیدار با جمعی از مسئولان؛

مسئولین توجه کنید، بارتان سنگين و كارتان دشوار است


برادران عزيز و خواهران عزيز! بارتان سنگين و كارتان دشوار است ! اگر خوب عمل كنيد، اجرتان دو برابر است ؛ اما اگر خداى نكرده بد عمل كنيد، مؤاخذه‏تان هم دو برابر است.

یزد رسا؛ برادران و خواهران عزيز ! اين صراط براى من و شما خيلى حساس است. ما مسئوليم . ما با آدم هاى معمولىِ كوچه و بازار فرق داريم. ما چه نماينده‏ى مجلس باشيم، چه عضو دولت باشيم، چه مدير فلان بخش نظامى باشيم، چه بخش قضايى باشيم، همين كه شما آقايان و خانم ها مسؤولان بخش هاى مختلف هستيد، كار من و شما سخت است.

ما اگر تخطى و لغزش پيدا كنيم و اشكالى در كارمان پيدا شود، ضررش فقط به خود ما نمى‏رسد؛ ضررش به جمع وسيعى مى‏رسد. ما اگر كم‏كارى و كوتاهى كنيم، كشور ضرر مى‏كند. ما اگر خداى نكرده از هواى نفس خود در تصميم‏گيرى‏ها پيروى كنيم، از رفيق‏بازى و خط بازى و عدم ملاحظه‏ى ارزش هاى حقيقى تبعيت كنيم، كشور صدمه مى‏بيند. كار ما سخت است. ما بيشتر از ديگران بايد به فكر جهنم و عبور از اين صراط دشوار باشيم. اين چند سال مسؤوليت، ابدى نيست. نماينده‏ى مجلس هستيد، عضو دولت هستيد، وزيريد، مديريد؛ اين سه سال، چهار سال، پنج سال، ده سال مى‏گذرد. اگر اين چند سال را دندان روى جگر بگذاريد و دنبال كسب پول، دنبال درآمدهاى نامشروع، دنبال رانت‏خوارى، دنبال استفاده‏ى از امكانات دولتى و دنبال تعرض به بيت‏المال نباشيد - اين‏كه خيلى دشوار نيست - آن وقت «انّ الّذين سبقت لهم منّا الحسنى اولئك عنها مبعدون». «هذا يومكم الّذى كنتم توعدون»؛ فرشتگان الهى پيش متقين و مؤمنين مى‏آيند و مى‏گويند اين همان روز شماست؛ همان روزى است كه وعده و مژده‏ى آن را انبيا در طول تاريخ به مؤمنين داده‏اند. لذت ببريد؛ «ادخلوا الجنّة». ما بيشتر از ديگران بايد مراقب باشيم و بيشتر از ديگران از جهنم بترسيم.  

آتش دوزخ كسانى را كه مسؤوليت مضاعف دارند، بيشتر تهديد مى‏كند تا آدم هاى معمولى كه خودشان هستند و بار مسؤوليت خودشان در دايره‏ى خيلى محدود و كوچكى. وضع ما سخت ‏تر است.
       نكته‏ بعد، توجه به ساده‏زيستى است. يكى از شعارهاى خوب آقاى رئیس جمهور مسأله‏ى ساده‏زيستى است. اين شعار، شعار بسيار مهمى است؛ اين را نبايد دست‏كم گرفت. يك وقت هست كه ما در زندگى شخصى خود مثلاً حركت اشراف‏گونه‏يى داريم بين خودمان و خدا؛ كه اگر حرام باشد، حرام است؛ اگر مكروه باشد، مكروه است؛ اگر مباح باشد، مباح است؛ اما يك وقت هست كه ما جلوى چشم مردم يك مانور اشرافى‏گرى مى‏دهيم؛ اين ديگر مباح و مكروه ندارد؛ همه‏اش حرام است؛ به‏خاطر اين‏كه تعليم‏دهنده‏ى اشرافى‏گرى است به: اولاً زيردست‏هاى خودمان، ثانياً آحاد مردم به اين كار تشويق مى‏شوند.   ما نبايد مردم را به اين كار تشويق كنيم./ ممكن است در داخل جامعه كسانى پولدار باشند و ريخت و پاش كنند - البته اين كار بدى است، ولى به خودشان مربوط است /  اما ريخت و پاش ما اولاً از جيبمان نيست، از بيت‏المال است؛ ثانياً ريخت و پاش ما مشوق ريخت و پاش ديگران است.  واقعاً « النّاس على دين ملوكهم ». ملوك در اين‏جا به معنى پادشاهان نيست كه بگوييم ما پادشاه نداريم؛ نه، ملوك شماها هستيد؛ النّاس على دين ماها.

در يكى از تاريخ‏ها خواندم زمانى كه وليدبن‏عبدالملك خليفه شده بود، چون خيلى اهل جمع‏كردن ثروت و جواهرات و اشياء قيمتى بود، مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر مى‏رسيدند، مكالماتشان از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همه‏اش راجع به خريد و فروش وسايل و اشياء زينتى و امثال اينها حرف مى‏زدند. بعد از وليد، سليمان‏بن‏عبدالملك خليفه شد. او اهل ساختمان‏سازى بود و به كاخ‏سازى و ساختمان‏سازى خيلى عشق مى‏ورزيد.

اين مورخ مى‏گويد مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد مى‏آمدند، يكى مى‏گفت: آقا! شما كار ساختمانىِ منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى مى‏گفت: آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى مى‏گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود. بعد از اين دو نفر، عمربن‏عبدالعزيز آمد. او اهل عبادت بود. مورخ مى‏گويد مردمِ كوچه و بازار وقتى به هم مى‏رسيدند، يكى مى‏گفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟ ديگرى مى‏گفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟ بنابراين رفتار ماها يك تأثير قهرى در رفتار مردم دارد. ساده‏زيستى بسيار چيز خوبى است.

برادران عزيز و خواهران عزيز! بارتان سنگين و كارتان دشوار است ! اگر خوب عمل كنيد، اجرتان دو برابر است ؛ اما اگر خداى نكرده بد عمل كنيد، مؤاخذه‏تان هم دو برابر است. 

(بخشی از سخنرانی مقام معظم رهبری در جمع مسوولان نظام  8 /6 / 1384)

شهدا شرمنده ایم؛ همسر بزرگوار سردار شهید عبد الحسين برونسي  می گوید ::  پسرم از روی پله ها افتاد، دستش شکست . بیشتر از من عبدالحسین هول کرد.  بچه را که داشت به شدت گریه می کرد ، بغل گرفت. از خانه دوید بیرون. چادر سرم کردم و دنبالش رفتم. ماتم برد وقتی دیدم دارد می رود طرف خیابان. تا من رسیدم بهش، یک تاکسی گرفت. درآن لحظه ها، ماشین سپاه جلوی خانه پارک بود .امّا .....             والعاقبة اللمتقین




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.