۱- فرعون، خود را مالک مرگ و زندگی بنیاسرائیل مینامید و آنها را به بردگی گرفته بود. پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را برای بیگاری، زنده نگاه میداشت. و برای اینکه مسلط شود، آنها را دسته دسته کرده بود. «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَهًًْ مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ». بنی اسرائیل به ستوه آمده بودند که برای نجات از سیطره فرعون، با حضرت موسی(ع) همراه شدند. آنها بارها معجزات الهی را دیده بودند. اما وقتی در مسیر فرار، با امواج خروشان نیل مواجه شدند و در پشتسر هم سپاه خونآشام فرعون را دیدند که از پشتسر به تاخت میآیند، چنان مدهوش شدند که گفتند «إِنّا لَمُدرَکونَ. یقینا گرفتار شدیم». احتمالا حتی بیان باورمندانه موسی(ع) هم آرامشان نکرد، وقتی فرمود «کَلّا إِنَّ مَعِیَ رَبّی سَیَهدینِ. هرگز چنین نیست. یقیناً پروردگارم با من است، بهزودی مرا هدایت خواهد کرد».
۲- یک طرف دریای خروشان بود و طرف دیگر، دیوان خونآشام. بنیاسرائیل فقط هنگامی آرامش یافتند که شکافته شدن دریا به اذن الهی را دیدند و به سلامت گذشتند؛ چنانکه دیدند سپاه فرعون چگونه طعمه امواج خروشان شد. نابودی طاغوت مستکبری مثل فرعون، عظمت پروردگار متعال را نشان میداد. اما جماعتِ از بلا رسته، لباسشان هنوز خیس بود، که قوم بتپرستی را دیدند و گفتند «یا موسی برای ما هم مانند آنها بتی بتراش تا او را بپرستیم!». موسی چه قدر شرمنده شد که این سخن را شنید و فرمود «عجب قوم نادانی هستید!». او با نادانی عوام دست به گریبان بود و زیادهخواهی و عهدشکنی خواص؛ اشرافیگری و خودکامگی امثال قارون که ظاهرا ایمان آورده بودند؛ و خیانت و فریبکاری عالمانی مانند سامری که امت را به انحراف میکشاندند. و این چنین، قوم برگزیده بنیاسرائیل، پس از رسیدن به عزت و سیادت، دوباره به ذلت افتادند و خواری و آوارگی ابدی، سرنوشتشان شد.
۳- معجزه، برای اطمینان قلب مومنان است تا با وجود انبوه موانع و تهدیدها به حرکت درآیند. قرار نیست معجزه، جایگزین همت و تدبیر و مجاهدت شود. بلکه سنت الهی این است که حرکت برآمده از ایمان و اخلاص، معجزه کند. بشر حق دارد در مسیر پویش دشوار حق، معجزه طلب کند. اصلا وقتی حضرت ابراهیم(ع) با همه عظمتش، از خداوند معجزه طلب میکند، تکلیف دیگران روشن است. حضرت ابراهیم(ع) برای اطمینان قلب، از درگاه خداوند درخواست معجزه کرد و باورش قویتر شد؛ «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی کَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَی قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَی وَلَکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبِی. و (یاد کن) آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگارا به من نشان بده چگونه مردگان را زنده میکنی؟ خداوند فرمود: مگر ایمان نیاوردهای؟ گفت: آری، برای اینکه دلم آرامش یابد...». مهم اما، رفتار پس از معجزه است. «ناقه» را همان قوم ثمودی کشتند و به عذاب الهی دچار شدند که از حضرت صالح(ع) خواسته بودند معجزه کند و ناقهای از دل کوه بیرون آورد تا ایمان بیاورند.
۴- حواریون حضرت عیسی(ع) وقتی درخواست معجزه (مائده آسمانی) کردند، همان سخن حضرت ابراهیم را گفتند: «نُرِیدُ أَنْ نَأْکُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَکُونَ عَلَیْهَا مِنَ الشَّاهِدِینَ. میخواهیم از آن مائده آسمانی تناول کنیم و دلهای ما مطمئن شود و بهراستی تو پی بریم و برای آن، از گواهان باشیم». خداوند درخواست آنها را اجابت کرد، اما هشداری بزرگ داد: «قَالَ اللهُ إِنِّی مُنَزِّلُهَا عَلَیْکُمْ فَمَنْ یَکْفُرْ بَعْدُ مِنْکُمْ فَإِنِّی أُعَذِّبُهُ عَذَابًا لَا أُعَذِّبُهُ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ. خدا گفت من آن مائده را برای شما فرو میفرستم، ولی هرکس بعد از آن کافر شود، او را چنان عذابی کنم که هیچ یک از جهانیان را آنگونه عذاب نکنم». با این همه، یهودای اسخریوطی از میان حواریون به حضرت عیسی(ع) خیانت کرد.
۵- رویداد شگفتی است که امیر مومنان(ع) در خطبه قاصعه روایت میکند: «من با پیامبر(ص) بودم، هنگامی که بزرگان قریش آمدند و گفتند تو دعوی کاری بزرگ میکنی... ما چیزی را از تو میخواهیم، اگر پذیرفتی و به ما نمایاندی، میدانیم تو پیامبری؛ وگرنه میدانیم جادوگری دروغگو هستی. گفت چه میخواهید؟ گفتند این درخت را بخوان تا با ریشه برآید و پیش روی تو درآید. گفت خدا بر هر چیز تواناست؛ اگر برای شما چنین کرد، میگروید و به حق گواهی میدهید؟ گفتند: آری. گفت: من آنچه را میخواهید به شما نشان خواهم داد، و من میدانم به راه خیر باز نمیگردید. و در میان شما کسی است که در چاه افکنده شود [اشاره به جنازه ابوجهل، عتبه، شیبه و امیهًْ بنخلف که در جنگ بدر به چاه افکنده شدند] و نیز کسی است [ابوسفیان] که احزاب را به هم پیوندد و لشکر فراهم آورد. پیامبر سپس گفت: ای درخت اگر به خدا و روز رستاخیز گرویدهای و میدانی من فرستاده خدایم، با رگ و ریشه از جا برآی، و پیش روی من درآی به فرمان خدای. پس به خدایی که او را بهراستی برانگیخت، رگ و ریشه درخت از هم گسیخت و از جای برآمد، بانگی سخت کنان و چون پرندگان پرزنان، تا پیش روی رسول خدا(ص) بیامد، و شاخه فرازین خود را بر رسول خدا گسترد... چون این معجزه را دیدند، از روی برتریجویی و گردنکشی گفتند بگو تا نیم آن نزد تو آید و نیم دیگر بر جای ماند. پس درخت را چنین فرمان داد و نیم آن رو سوی او نهاد، پیش آمدنی بس شگفتآور، و با بانگی هرچه سختتر، چنانکه میخواست خود را به رسول خدا بپیچد. پس، آنان از روی ناسپاسی و سرکشی گفتند این نیم را بفرما تا نزد نیم خود باز رود، چنان که بود. و او درخت را چنان فرمود. پس درخت بازگشت و من گفتم لاالهالاالله، ای فرستاده خدا! من نخستین فردم که به تو گروید، و نخستین کس که اقرار کرد. درخت، آنچه را فرمودی به فرمان خدا، بهجا آورد تا پیامبری تو را گواهی دهد و گفته تو را بزرگ دارد. پس، آنان گفتند ساحری است دروغگو، شگفت جادوگری و در جادوگری چه سبک دست! چه کسی تو را در کارت تصدیق کند، جز او!؟ و منظورشان من بودم».
۶- مگر کسی به ابوجهل و امیه و ابوسفیان اقتدا کرده باشد که عمدا بخواهد عظمت معجزه انقلاب اسلامی را انکار کند. معجزه، از این بالاتر که آمریکای ابرقدرت، رژیم پهلوی را ژاندارم خود در منطقه، و ایران را جزیره ثبات مینامید، اما انقلاب اسلامی از دل همین قرارگاه حکومتی آمریکا فوران کرد و توانست نظام سیاسی تشکیل دهد، ۴۳ سال با وجود همه دشمنیهای بنیانبرافکن پایدار بماند و در منطقه شاخ و برگ بگستراند؟ انجام کارهای خارق العاده و معجزهآسا به شکل پیاپی، حاکی از این حقیقت است که ملت به ضعف کشانده شده ایران، به نقطه توانمندی رسیده و به کلید دانایی و توانایی دست یافته است. این، نقطه آغاز پویش تمدنسازی است که با انقلاب به دست آمد و با دست و پنجه نرم کردن در مقابل چالشهای بنیانبرافکنی مثل جنگ و کودتا و آشوب و ترور و تحریم حداکثری، به بلوغ رسید. از ژاپن و آلمان و اتحاد جماهیر شوروی، تا نیکاراگوئه و لیبی و مصر، در برابر قدرت و نقشههای پیچیده آمریکا سپر انداختند. تنها انقلاب اسلامی بود که بر پروژههای تهاجم و تخریب و تحریم و نفوذ و براندازی چیره شد، بلکه از این معارضهها پادتن ساخت و تهدیدها را فرصت پیشرفت قرار داد. مردمی که حاکمان دستنشانده به او میگفتند عُرضه ساختن لولهنگ (آفتابه گُلی) را هم ندارند، کجا؛ و تولید ماهواره و موشک نقطهزن و پهپادهای پیشرفته و تاسیسات غنیسازی و سوخت ۲۰ درصد و فناوری نانو و سلولهای بنیادی و واکسن کرونا و... کجا؟
۷- محافل غربی میگویند: آیتالله خمینی وقتی از پاریس به تهران برمیگشت، پنج میلیون نفر در مراسم استقبال از او حضور داشتند؛ و وقتی درگذشت، با بدرقه ده میلیون نفر تشییع شد. ۳۰ سال بعد، در حالی که خباثتهای دشمن برای درمانده و دو دسته کردن ملت ایران به اوج رسیده بود، در تشییع یکی از سربازان مکتب امام خمینی(ره) - شهید سلیمانی - چنان حماسهای رقم خورد که رسانههای بزرگ غربی را به حیرت انداخت؛ «خبرنگار نیویورکتایمز: دریایی بیکران از مردم در مراسم تشییع قاسم سلیمانی حضور یافتهاند. سیل بیپایان و چند میلیونی مردم از ساعت ۶ صبح در خیابان هستند. در ٢۵ سالی که ایران را پوشش میدهم، هرگز چیزی شبیه به این را ندیدم». «خبرگزاری فرانسه: دریای سوگواران با ادای احترام به ژنرال سلیمانی، خواستار انتقام سخت شدند». «خبرنگار لوفیگارو: این تشییع، گستردهترین تجمع بعد از رحلت آیتالله خمینی در سال ۱۹۸۸ میلادی است»؛ و «رویترز؛ حجم جمعیت حاضران در این تشییع، شبیه جمعیتی بود که برای تشییع آیتالله خمینی به خیابانها آمدند». سلسله این رویدادها اگر معجزه نیست، پس معجزه چیست!؟ آیا اتمام حجتی بالاتر از این حماسه حضور ملت، آن هم به فاصله دو ماه بعد از آشوبافکنی دشمن در آبان ۹۸، برای مسئولان متصور است؟
۸- فلاسفه بهدرستی میگویند «اقوی دلیل بر امکان شیئی، وقوع آن است». انقلاب اسلامی به برکت ولایت فقیه و مجاهدان باورمند، بارها توانست بر مبنای «عقلانیت انقلابی»، پیروزیهای معجزهآسا را پدید آورد و باز هم میتواند؛ اما بشرطها و شروطها. جزو بدترین انواع ارتجاع و انحطاط این بود که کسانی خواستند نقشه راه آینده انقلاب اسلامی را از اضداد ماتریالیستی و لیبرالیستی آن وام بگیرند. و حال آنکه خداوند متعال، کفر به طاغوت را مقدم بر ایمان داشته و فرموده است «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهًْ الْوُثْقیَ لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ». همچنین فرمود «سست و غمگین نشوید در حالی که شما برترید، اگر ایمان داشته باشید. ولاتَهِنوا وَلاتَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ». مومنان حق ندارند در برابر دشمن احساس ضعف و دعوت به سازش کنند، اگر که حقیقتا مومنند: «فلا تَهِنوا وَتَدعوا إِلَی السَّلمِ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ وَاللهُ مَعَکُم وَلَن یَتِرَکُم أَعمالَکُم». خداوند متعال همچنین، شرط مومن بودن را نهراسیدن از شیاطین دانسته است: «إنَّما ذلِکُمُ الشَّیطانُ یُخَوِّفُ أَولِیائَهُ فَلاتَخافوهُم وَخافونِ إِن کُنتُم مُؤمِنینَ. شیطان همانا منحصرا پیروان خود را میترساند. از آنها نترسید و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید».
۹- با سرکشی و انکار مستکبران عالم کاری نداریم. آنها تا چند قُلُپ از جام مرگ نچشند، تسلیم حق نخواهند شد. اما برخی چهرهها که زمانی با انقلاب همراه شدند و حالا بازیگر «عملیات مرغ مقلّد» شدهاند و همان میگویند که ژنرالهای اتاق جنگ روانی دشمن دیکته میکنند، چه!؟ آیا کم دست اعجاز الهی را دیدهاند که از آستین فرزندان غیور ملت ما در عرصههای مختلف بیرون آمده و هیبت مستکبران را شکسته است؟ پس گرفتاریشان چیست؟ قارونزدگی؟ سامریزدگی؟ میل به احیای طاغوتیگری؟ تضییع حقوق مردم بر خلاف مطالبات امام و رهبری، و سپس طلبکار شدن از نظام با همان دستاویز؟ اشرافیگری و تبدیل شدن به طعمه سر قلاب دشمن!؟
۱۰- امیر مؤمنان(ع) در خطبه ۱۲۰ نهجالبلاغه درباره عواقب خسارتبار اعتماد به شیاطین فرمود «کجایند گروهی که به اسلام فرا خوانده شدند، پس پذیرفتند... و هیجوا الی الجهاد فَوَلَهوا وَلَهَ اللّقاح الی اولادها. و به جهاد برانگیخته شدند، پس همانند اشتیاق ماده شتر به فرزند جدا شدهاش، مشتاقی نشان دادند... همانا شیطان، راههای خود را برای شما هموار میکند و میخواهد گره به گره، دین شما را از هم بگشاید. وَ یُعطیکُم بِالجَماعهًًْ الفُرقَهِ، و بالفٌرقَهًًْ الفِتنَه. و جماعت و اتحاد شما را بگیرد و در ازای آن تفرقه بدهد و با تفرقه، فتنه را ارزانی شما دارد. پس، از وسوسهها و تبهکاریهای او رویگردان شوید و نصیحت را از کسی که به شما هدیه میکند، بپذیرید».