معلمین فداکار و نمونه یزدی را بهتر بشناسید
به گزارش یزدرسا، انیس شاهرحمانی به دلیل مراقبت از 11 کودک بدسرپرست و بیسرپرست با هزینه شخصی و تلاش برای جلب حمایت خیرین و 24 سال خدمت به دانشآموزان با نیازهای ویژه یکی از این معلمین بود.
معلمی که خود و خانواده اش را وقف خدمت به معلولین کرد
«انیس شاهرحمانی» با 26 سال سابقه کار فرهنگی، اکنون، معاون آموزشی مدرسه مشکیباف یزد است. او با ایجاد موسسه خیریه «مرهم آلام کویر» از 11 دختر بدسرپرست و بیسرپرست معلول ذهنی نگهداری میکند.
درباره انتخابش به عنوان معلم فداکار کشور باید گفت با توجه به سابقه 7 سال فعالیت اش به عنوان مشاور کودکان استثنایی در سال 90 با همراهی همسرش «داریوش لطیفی» که از مددکاران استان است، درخصوص راهاندازی مرکز خیریه برای نگهداری شبانهروزی از کودکان استثنایی بیسرپرست و بدسرپرست اقدام کرده است.
شاه رحمانی دانشجوی ترم آخر رشته مشاوره در مقطع کارشناسی ارشد هست و در دوران کارشناسی در رشته روانشناسی تحصیلکرده است.
انیس شاه رحمانی در خصوص کودکان معلول بد سرپرست و بیسرپرستی که تحت حمایت دارد گفت: با مجوز شعبه خانوادگی که از بهزیستی دریافت کردهام، 11 دختر کمتوان ذهنی را از سال 90 نگهداری میکنم.
وی هدف از این کار خود را رضای خداوند عنوان کرد و اظهار کرد: سالهای 81 تا 88 مشاور یکی از مدارس استثنایی بودم و یکی از بچههای کمتوان ذهنی از تفت به یزد میآمد و خیلی اذیت میشد و مزاحمتهایی به دلیل بیماریاش برای او در بین راه ایجاد میشد، من هر چه تلاش کردم مکانی برای این دانشآموز پیدا کنم که شبانهروزی باشد و نخواهد مرتب بین یزد و تفت رفتوآمد داشته باشد نتوانیستم مکانی را مهیا کنم.
جلوه معلمی کشور ادامه داد: همسرم که یک مددکار است از اوایل ازدواج به من میگفت که آرزو دارد یکی موسسه خیریه داشته باشد و من هم با توجه به شناختی که از همسرم داشتم موضوع را با او در میان گذاشتم و گفتم کاش میشد مرکز خیریه شبانهروزی برای کودکان معلول راهاندازی کنیم که مورد استقبال همسرم قرار گرفت و این شد که ما موسسه «مرهم آلام کویر» را تأسیس کردیم.
شاه رحمانی اذعان کرد: با دو تن از همکارانم مرکز را تأسیس کردیم اما آنها فقط بهصورت اسمی در تأسیس موسسه حضورداشتهاند و من، همسر و 3 فرزندم بهصورت خانوادگی کارهای مربوط به موسسه را انجام میدهیم.
بانوی فداکار یزدی گفت: من معاون مدرسه مشکی باف یزد هستم و در کنار این کار 3 جای دیگر هم کار میکنم، بهزیستی 10 تا 20 درصد هزینههای بچهها را پرداخت میکند و بقیه هزینهها را در اوایل از هزینه شخصی و خیرین تأمین میکردیم که با توجه به بازار کساد خیری در این روزها همه هزینهها را خودم تأمین میکنم.
وی گفت: خودم در خانه استیجاری زندگی میکنم و بچهها را نیز در یکخانه استیجاری نگهداری میکنم برای خودم هیچ دغدغه و نگاری ندارم اما خیلی دوست دارم 11 دختر معلولم در خانه خود زندگی کنند و احساس مالکیت و شادی داشته باشند و خرید یکخانه برای نگهداری بچه دغدغه این روزهای من است.
انیس شاه رحمانی افزود: همسر و فرزندانم خیلی در این راه به من کمک میکنند و خیلی از امورات جاری موسسه را فرزندانم انجام میدهد و حتی پسر 9 سالهام با بچهها سرود تمرین میکند و خود این همراهی عاملی برای به ثمر نشستن آرزوهای من بوده است.
طی 90 کیلومتر برای تدریس به 9 نفر!
ابوالفضل، دانشآموزی معلول و ساکن یکی از روستاهای محروم استان یزد بوده که برای رفتوآمد به مدرسه دارای مشکل است. پدر او به دلیل فقر مالی خانواده برای کاشت هندوانه مجبور است تا از روستایشان در استان یزد به جاسک در جنوب کشور برود و مادر نیز برای بُردن ابوالفضل به مدرسه ناچار است او را بر روی ویلچر قرار داده و با دشواری به مدرسه ببرد.
آقا معلم که سختیهای مادر را برای آوردن فرزند معلولش به مدرسه میبیند، تصمیم میگیرد تا رفت و برگشت ابوالفضل به مدرسه را عهدهدار شود و اینگونه میشود که سالهاست هر روز صبح ابتدا به خانه شاگردش مراجعه کرده، ابولفضل را در آغوش گرفته و به مدرسه میآورد و پس از اتمام ساعت کار مدرسه، او را به خانه بازمیگرداند.
علیرضا هادی نژاد، تنها معلم روستای دولاب استان یزد است که امسال، ششمین سال فعالیتش به عنوان معلم در این روستا را تجربه میکند.
هر روز صبح از یزد حرکت میکند تا پس از یک ساعت طی مسیر به روستا و نزد دانش آموزانش برسد، قبل از رسیدن به مدرسه باید ابوالفضل را نیز به کلاس درس بیاورد و در تمام ساعت حضور او در مدرسه، کارهای شخصی ابوالفضل از جمله رفتن به دستشویی بر عهده اوست.
علیرضا هادی نژاد، کلاس درس و شاگردانش را اینگونه توصیف میکند: «مدرسه ما تنها یک کلاس درس با 9 دانشآموز دارد، کلاس درس چندپایه با محدودترین امکانات.»
وی معتقد است: «مدارس روستایی از نظر امکانات و فضای فیزیکی وضعیت نامناسبی دارند، بخاری نفتی و اگر خوش شانس باشی بخاری برقی کلاس درس را در زمستان گرم میکند، پول نفت مدرسه نیز با هزار سختی تهیه میشود. ساختمان مدرسه فرسوده است و سازمان نوسازی میگوید خودتان هزینه کنید و بعد فاکتورها را به ما ارائه دهید.»
روایت آقا معلم از ابوالفضل نیز شنیدنی است: «ابوالفضل از کلاس اول تا هماکنون که کلاس ششم است، شاگردم است. او مادرزادی دچار معلولیت بوده و قادر به راه رفتن نیست به همین دلیل تمام کارهای شخصیاش را در ساعت حضورش در مدرسه انجام میدهم.
روزهای نخستی که ابوالفضل به مدرسه میآمد، سایر بچهها در حیاط بازی میکردند اما ابوالفضل در گوشهای نشسته و آنها را تماشا میکرد، برای مشارکت دادن او در جمع کودکانه همکلاسیهایش، فوتبال دستی خریده و به همراه بچهها و ابوالفضل فوتبال دستی بازی میکنیم.»