منکرین آزادی باید اختناق دیکتاتوری شاه را می دیدند/جواب بداحترام گذاشتن به رژیم شاه سیلی بود اما امروز علنی به نظام توهین می کنند!/ماجرای تصرف کلانتری«میدان بعثت یزد»
به گزارش یزد رسا، با آغاز ایام الله دهه فجر کاظم مشهدی بافان از راویان دفاع مقدس و انقلاب اسلامی که در دوران پیروزی انقلاب نوجوانی 15 ساله بود در گفتگو با خبرنگار یزد آوا با بیان اینکه حرکت انقلاب اسلامی در یزد را باید مدیون شهید آیت الله صدوقی(ره) و شهید پاکنژاد بدانیم اینگونه اظهار داشت:: قبل از انقلاب محله شیخداد زندگی میکردیم، تعدای از افراد متدین محله شبها مینشستند و پیام و سخنرانی امام(ره) را از رادیو لندن گوش میکردند.
این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به خفقان، ترس و دلهره در آن دوران گفت: پدر من نیز نوار سخنان امام(ره) را در رادیو ضبط گذاشته بود و در زیرمین و در زیرپتو گوش میکرد و بعد از گوش کردن نوار آن را در داخل پلاستیک قرار میداد و آن را با ایجاد گودالی در زیرزمین که خاکی بود، پنهان میکرد.
وی ادامه داد: هفتهخوانی در محله شیخداد با محوریت شیخ جلال آیتاللهی در منازل برگزار میشود و لابهلای سخنان احکام شرعی از امام(ه) بیان میکردند ولی آنقدر خفقان وجود داشت که امام(ره) را آقا صدا میکردند و وقتی من از پدرم سوال میکردم که منظورشان از آقا چیست به من جواب نمیدادند.
مشهدی بافان افزود: شروع انقلاب نیز که با شهات سید مصطفی خمینی بود مراسم ختمی در مسجدی در خیابان قیام برگزار شد، آن زمان هم میگفتند این مراسم برای پسر آقا برگزار شده ولی اسمی از امام و این که آقا چه کسی است، نمیبردند.
این روای انقلاب تصریح کرد: من خیلی کنجکاو بودم بدانم این آقا کیست، بعد از قیام مردم قم و کشتاری که شد، پدرم من را کنار خود نشاند، گفت باید مرجع تقلید انتخاب کنی و آن کسی که ما به آن آقا میگفتیم امام خمینی(ره) هستند، هرکسی را که امام(ره) را دوست دارد زندانی می کنند و نباید در مورد ایشان جایی صحبت کنی.
وی ادامه داد: بعد از کشتار مردم قم مجالس ختم برگزار شد و مجلس ختم شهدای قیام قم که آن موقع به آنها کشته های قم میگفتند در یزد برگزار شد و با قیام مردم تبریز در چهلم شهدای قم مجالس علنی شد و در یزد شهید آیت الله صدوقی در چند جا سخنرانی کردند و نهایتا به قیام مردم یزد در دهم فروردین 57 انجامید.
این رزمنده دفاع مقدس گفت: می دانستیم در دهم فرودین در حظیره تجمع است، پدرم قصد داشت به مسجد حظیره برود و لی با آمدن من به آنجا مخالفت کرد؛ به دلیل کنجکاوی که داشتم از کوچه پس کوچههای محله شیخداد تا نزدیکی مسجد حظیره آمدم، چون پدرم هم از آمدن من به مسجد مخالف بود ترس برم داشت، که ناگهان دیدم مردم از مسجد بیرون آمدند و صدای تیر بلند شد و من که با تیر و تیراندازی آشنایی نداشتم از پشت خیابانهای مسجد حظیره تا خانه فرار کردم و به پشت بام خانه رفتم که از آنجا نیز صدای شلیک تیر به گوش میرسید و بعدا پدرم گفت که تعدای از بچه ها شهید شدند و به این ترتیب کم کم در جریان انقلاب افتادیم.
مشهدی بافان با بیان اینکه باید جوانان قدر این انقلاب و این نظام را بدانند اذعان داشت: کسانی که میگویند آزادی در کشور وجود ندارد باید اختناق دوران دیکتاتوری شاه را ببینند، در زمان شاه در میدان مصطفی خمینی یا همان میدان بعثت که آن زمان میدان شاه نام داشت، کلانتری شماره 2 وجود داشت، ما حتی درآن زمان از عبور از آن میدان ترس داشتیم.
وی ادامه داد: یک روز به یکی از نیروهای شهربانی که هم محله نیز بودیم بدون کلاه احترام گذاشتم البته از این که این حرکت توهین به حساب میآید اطلاعی نداشتم که همان موقع این نیروی شهربانی که سوار موتور بود، برگشت و میخواست من را به کلانتری ببرد که با پا در میانی پدرم و دوستان پدرم و با التماس و خواهش از این کار منصرف شد ولی سیلی به گوش من زد و گفت آخرین دفعه باشد، این چیزها را باید جوانان بدانند، اکنون علنا پشت تریبونها هم به نیروهای نظامی و اطلاعاتی و هم به بچههای حزب الله بد میگویند، بعد میگویند که آزادی نیست.
این جانباز دفاع مقدس ادامه داد: با این اختناق در زمان دیکتاتوری مردم ما ریختند به خیابان، شهید دادند، به خاطر یاری اسلام از همه چیزشان دست کشیدند و اکنون این انقلاب دست ماست.
وی با اشاره به شهادت سردار الله دادی گفت: فرماندهای از روستایی از استان کرمان میرود در کنار نوار مرزی وصهیونیستها که از شجاعتش دلهره داشته باشند او را شناسایی و با موشک به شهادت رسانند؛ شهید الله دادی میگفت محور مقاومت، دشمن به ما می گوید محور شرارت؛ ما محور مقاومت را شکل میدهیم و در مقابل حرف دشمن ماه مقاومت و ماه اسلام را در منطقه داریم.
مشهدی بافان با اشاره به ضرورت گرامیداشت ایام الله دهه فجر گفت: گرامی داشتن دهه فجر به معنای زنده شدن اسلام است و انقلاب ما همانگونه که امام گفت انفجار نور خدایی و الهی بود و در 22 بهمن این انفجار صورت گرفت و باید این ایام را جشن بگیریم و در راهپیمایی 22 بهمن شرکت کنیم و بگوییم که ما نظاممان با تمام مشکلاتی که وجود دارد، دوست داریم و مسئولین نیز اختلافات را کنار بگذارند و مصداق آیه «واعتصمو بحبل الله جمیعا» دست به دست هم در مقابل جبهه کفر و باطل بایستیم و جبهه حق و اتحاد خود را تقویت کنیم.
وی ادامه داد: باید جوانان بدانند که اگر این ایام را گرامی نداریم و نظام و انقلابمان را حفظ نکنیم نمی توانیم زمینه ساز ظهور امام زمان(عج) باشیم و باید این ایام دهه فجر را برای جوانان تبیین کنیم.
سفر به تهران در 12 بهمن برای دیدار با امام(ره) اولین سفر من به خارج از استان بود
وی در بیان خاطره ای از 12 بهمن سال 57 گفت: در سال 57 من 15 سال داشتم، شب 12 بهمن به همراه پسر خاله ام به گاراژ اتوبوس رفتیم و با اصرار بسیار از یک راننده اتوبوس خواستیم ما در در وسط اتوبوس جا دهد که موافقت کرد و صبح به تهران رسیدیم؛ این اولین مسافرت من به خارج از استان بود.
مشهدی بافان گفت: بعد از صرف صبحانه در خانه یکی از اقوام به خیابان آمدیم، از مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا مملو از جمعیت بود، وقتی کاروان ماشین امام(ره) از جلوی مردم رد شد من بالای درخت بودم، صورت نورانی امام(ره) را که دیدم شیفته ایشان شدم و این شیفتگی تاکنون در وجود من باقی مانده است و همچنین این شیفتگی نسبت به رهبری برای من وجود دارد.
در روز 13 بهمن با امام(ره) دست بیعت دادم
این جانباز دفاع مقدس افزود: در روز 13 بهمن که مردم در مدرسه علوی به ملاقات امام(ره) میرفتند، ما هم رفتیم و در پنجرهای که امام برای مردم دست تکان میهند، این افتخار شامل حال من شد که امام دستشان را به پشت دست من زدند و من این دست را، دست بیعت با امام(ره) می دانم و افتخار می کنم که بیعتی که من با حضرت امام در 13 بهمن داشتم را حفظ کردم و این بیعت را نشکستم و از خدا میخواهم که مانند مردم کوفه نباشیم و تا آخر عمر این بیعت را حفظ کنیم.
خاطرهای از شب 22 بهمن 57 در یزد
وی خاطرنشان کرد: زمانی که بحث حکومت نظامی در تهران شد و امام دستور دادند به خیابان بریزیم، به خیابان آمدیم و مردم روبروی کلانتری در میدان شاه (میدان بعثت کنونی) جمع شدند و میگفتند باید بریزیم توی کلانتری، البته با سن و سالی که من داشتم زیاد در بحثها من را شرکت نمیدادند و لی چون پدرم از محله ما محوریت این کار را دشتند از جریان باخبر بودم.
مشهدی بافان گفت: نفربری هم در جلوی کلانتری وجود داشت که فرد مسلحی با در دست داشتن اسلحه ژ3 بالای آن بود، مردم با شعار الله اکبر به سمت کلانتری رفتند که همان زمان فردی که بالای نفربر بود پایین پرید و اسلحه خود را به دست مردم داد، مردم به داخل کلانتری ریختند و تمام افرادی که در کلانتری بودند به مردم پیوستند.
این روای انقلاب افزود: ما هم بالای نفربر زرهای رفتیم و به راننده اش که ارتشی بود گفتیم روشن کن و از میدان شاه آن زمان تا امیرچخماق سوار این نفربر بودیم و جر افتخاراتمان بود که سوار تانک ارتش هستیم؛ مردم هم دنبال این تانک، شعار «الله اکبر» و « ارتش برادر ماست» میدادند.
وی در پایان تصریح کرد: دوباره از امیرچخماق به جلوی کالانتری برگشتیم و همان شب (شب 22 بهمن) بدون سلاح تو کلانتری بالای پشت بام نگهبانی دادیم و این اولین نگهبانی ما در راه انقلاب بود و اکنون نیز با اقدامات فرهنگی نگهبان انقلاب هستیم.
Related Assets:
- ناگفته های مراسم خاکسپاری سردار شهید الله دادی در روستای پاریز
- کمرنگ کردن ارزش های انقلاب برای خارج کردن زن از صحنه انقلاب است
- بیماری چند روزه امام(ره) در پی به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی شاه
- اقدامات شجاعانه شهدای ابرکوه/ از بیرون آوردن چشمان شاه تا آتش زدن عکس شاه
- سرود خاطره انگیز «بوی گل سوسن و یاسمن آمد» +دانلود
- زنگ انقلاب در مدارس مهریز نواخته شد