نسبت دولت یازدهم با اعتدال علوی
یزد رسا؛ اعتدال واژه ای است که بار معنایی متفاوتی را در طول تاریخ به خود گرفته است. در ادوار مختلف در برابر اصالت اعتدال، بدلیات فراوانی نیز به وجود آمده تا معنای اصلی آن در سیطره معنایی آنها مسطور بماند. یکی از این تحریف های بزرگ که از طریق ایجاد بدل در صدد منزوی کردن اصل اعتدال بود، ایجاد اعتدال اشعری در برابر اعتدال علوی در زمان امیرالمومنین(ع) میباشد. این اعتدال تقلبی پس از جنگ جمل و صفین به وجود آمد و زمانی بود که هم امیرالمونین(ع) و هم سه گروه مقابل حکومت علوی(ناکثین، قاسطین و مارقین) تمام برنامهها و سیاست های خود را آشکار کرده و انجام داده بودند. آنگاه جریان چهارمی به وجود آمد که خود را میان آن سه گروه و امیرالمومنین(ع) می دید و میانه روی بین حق و باطل را اعتدال معنا کرد. مهمترین شعار و تز این گروه نیز پشت کردن به حضرت علی(ع) و معاویه بود.
در حالی که اعتدال علوی در راستای هدایت جامعه و حمایت از جبهه حق قدم بر میداشت و اعتقاد شدید به الویتبندی موضوعات و اقدامات در شعاع شریعت و دین داشت عدهای اعتدال اشعریای را علم کرده و علویون را متهم به جنگ افروزی و تندروی و اقتدارطلبی میکردند و به بهانههای مختلف و با دلایل گوناگون سعی در پیش بردن جامعه با خواست مردم بودند به این گونه که حتی اگر جامعه با فقدان بصیرت و تحلیل، مطالبات بیضابطه را از حکومت طلب کند حکومت میبایست بر آن اعتنا کند و خواسته های آنها را به مرحله اجرایی رساند. به همین خاطر در منظر این گروه برخی از اقدامات علی(ع) چون به خواست جامعه نبود بلکه هدایت جامعه در ورای آن نهفته بود، تندروی تلقی می گردید و همینطور منش حضرت زهرا(س) نیز به این شیوه مورد خدشه واقع میشد. در مورد امام حسین (ع) نیز که قیامشان بر اساس هدایت جامعهی مفتون و نجات بشیرت و هدایت از گمراهی بود را نیز چون به جنگ و خونریزی منتهی گشته است، به زعم این گروه اعتدالطلب، اقتدارطلبی و تندروی به حساب می آِید.
اگر بخواهیم به نمونه تاریخی از رفتار این اعتدالیون اشعری در زمان امیرالمومنین بپردازیم می توان به گفته سعدبن ابی وقاص اشاره داشت که در مقابل مبارزاتی که امیرالمومنین با دشمنان داشتند خطاب به ایشان می گفت: اگر شما یک شمشیر به من بدهید که آن شمشیر مومن و کافر ر ا تشخیص دهد آنگاه من خواهم جنگید. یعنی وی به یک امر محال برای نرفتن به جنگ متوسل شده بود. این گونه صحبتها و ادله از برای این بوده که ما نباید با دیگران سر جنگ داشته باشیم و همهی کینهها و دشمنیها را حتی با اهالی کفر نیز باید کنار گذارده و با صلح زندگی کرد و از طرفی حکومت باید مطیع تمام عیار جامعه خود باشد در حالی که شاید خواست جامعه به صلاح حکومت و اعضای جامعه نباشد.
امروز شاید تاریخ در حال تکرار عجاب انگیز است. دولت یازدهم نیز با شعار اعتدال در حالی روی کار آمده است که هم اصلاح طلبان و هم اصول گرایان معتقد به اصل انقلاب و استمرار آن، سیاست های خود را آشکار ساخته و انجام داده اند.
شعاری که تا به امروز از آن تنها تعریفی که می توان احصا کرد این است که بین دو گروه حق و باطل قرار دارد. بین عده ای که انقلاب اسلامی را فراموش کرده و در فکر تئوریزه و غربی کردن نظام اسلامی هستند و عده ای که بر اصول اولیه انقلاب پایبندند و نظام ولایت فقیه را تنها نظامی برای رهایی بشر از ظلمات تلقی میکنند و استکبار جهانی را همچنان دشمن درجه یک نظام تلقی می کنند. این تعریف شبیه ترین تعریف به اعتدال اشعری است.
علاوه بر این تعریف، گذاره های زیادی را نیز می توان از دل رفتارهای دولتمردان بیرون کشید که کاملاً در تضاد با اعتدال علوی می باشد.
اولین گزاره این است که دولت از روزی که روی کار آمده است دائماً شعار« کنار نهادن کینه ها و دشمنی ها» را سر داده است و هنوز مخاطب خود را مشخص نکرده است که این دشمنی ها در مقابل چه کسانی و چه گروه و جریانی باید خاتمه داده شود. آیا این شعار صرفاً به مباحث داخلی اشاره دارد یا نه دشمنی با استکبار به ویژه آمریکای جنایتکار و صهیونیسم خونخوار را نیز در دایره مخاطبان شعار جای می دهد؟ اگر این طور تلقی شود، این کاملاً با اعتدال علوی و اعتدال امام خمینی(ره) تضاد ماهوی دارد چرا که این مخاطبان در منظر امام راحل در صدر دشمنان نظام به شمار می روند و دشمنی با آنها تا ابد ادامه دارد!
دومین گزاره بسیار مهم دیگر را می توان به نگاه دولت به آزادیها و ولنگاریهای بیضابطه در حوزه اجتماع و فرهنگ اختصاص داد. بی چارچوبیهایی که امروز نه به صلاح جامعه و نه به صلاح نظام است در گفتمان مسئولین فرهنگی دولت موج میزند. ایجاد فضای باز در شبکه های اجتماعی منحط که حتی رئیس جمهور امریکا نیز به دختران خود پرهیز از رفتن به این شبکه ها را توصیه کرده است و همگان می دانند که این شبکه ها انسانیت افراد را در برخی مواقع به چالش می کشاند و بر سبک زندگی اسلامی تاثیر سوء مینهند، ولی مسئولین، خواست برخی از جوانان را لبیک گفته و در راستای اجرایی شدن رفع فیلتر پیش می روند و دائما بر کوس رفع فیلترها در فضای مجازی بیش از پیش می کوبند و از سویی دیگر باز شدن فضای بی حجابی در جامعه، چون به خواست درصد اندکی از جامعه است و ممکن است حقوق بشر غربی به فقدان آن خرده گیرد، در دولت اعتدال رخ می دهد.
سومین گذارهای که می توان از آن اعتدال اشعری را احصا کرد، برچسبهای مختلفی است که بر روی انقلابیون و منتقدین دولت می نهند و آنها را افراطی، اقتدارطلب و تندرو خطاب میکنند و آنها را از مسیر مستقیم خارج می دانند. که همین نمونه آخر شبیه ترین حالتی است که اعتدالیون اشعری در زمان امیرالمومنین (ع) دست به آن می زدند و جبهه حق را به انزوا می کشاندند.
نویسنده به همین چند گذاره بسنده میکند و نتیجهای که از این وجیزه حاصل می گردد این است که دولت دارد در مسیر اعتزال و منزوی کردن جبهه حق پیش می رود. گذارهها چنین منظری را ایجاد میکنند. اگر برعکس باشد خدا را شاکریم که به اشتباه افتادهایم ولی اگر صحتی متوجه این تحلیل گردد، خصران بزرگی متوجه متولیان این اعتدال میشود و تاریخ گواه هست که بر سر سعد بن ابی وقاصها چه آمده است و چطور در برهههایی از تاریخ در مقابل امام زمان خود قد برافراشته و به دشمنی با ایشان پرداختهاند و ضربهای که اسلام از این اعتدالیون اشعری در طول تاریخ خورده است هیچ گاه از ذهن شیعیان پاک نمی شود.
منبع: باشگاه وبلاگ نویسان خراسان رضوی (جوونی)
نویسنده: فرهاد نظریان سامانی