ID : 9846249
درباره اظهارات سحر خیز وجلایی پور وسکوت مدعیان اصلاح طلب؛

نقطه اشتراک افراطیون اصلاح‌طلب با اندیشه و راه امام(ره) در کجاست؟


آقایانی که مدعی گذر امام از انقلابی‌گری به عقل‌گرایی هستند لابد به یاد دارند که سال ۶۷ یعنی آخرین سال حیات مبارک امام تندترین مواضع انقلابی ایشان اتخاذ شده است. همان امامی که سال ۶۰ حکم ارتداد جبهه ملی را صادر کرد در سال ۶۷ حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر نمود.

به گزارش یزدرسا ،طی چند روز گذشته شاهد اتخاد مواضع شاذی از سوی چند تن از اصلاح‌طلبان بودیم که باید با نگاه دقیق‌تری به این مواضع نگریست. در وهله اول عیسی سحرخیز، عضو حزب منحله مشارکت، معاون مطبوعاتی دولت اصلاحات و سخنگوی ستاد انتخاباتی معین در سال ۸۴ در مصاحبه با سایت ضدانقلابی تقاطع مدعی شد: «خیلی‌ از اصلاح‌طلبان بر خلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند.»

 

وی در بخش دیگری از این مصاحبه مدعی شده است: «قطعا ما در اول انقلاب اشتباه کردیم که با خوش‌بینی بسیار و اولیه به آیت‌الله خمینی، به ولایت‌فقیه هم باور داشتیم»

 

در خصوص مواضع سحرخیز دو گزاره مطرح است: اول اینکه واقعا ادعای سحرخیز درست است و عده‌ای از اصلاح‌طلبان در حال حاضر اینگونه فکر می‌کنند که باید ضمن تاسف فراوان برای این افراد باید گفت از آنجا که ساختارهای نظام اسلامی بر پایه ایدئولوژی آن حکیم ژرف‌اندیش بنا نهاده شده است و تمام شالوده‌ها، الگوها، ساختارها و سیاست‌های کلان نظام از آن اندیشه نشات می‌گیرد این افراد نمی‌توانند خود را بخشی از این نظام محسوب کنند و توقع داشته باشند امکان حضور ایشان در ارکان نظام فراهم گردد.

گزاره دوم این است که این ادعا کذب است و اصلاح‌طلبان مرید و دلداده حضرت امام هستند که در این صورت باید گفت چرا این افراد در مقابل هتاکانی چون سحرخیز موضع نمی‌گیرند و سخنان وی را محکوم نمی‌کنند. چه عاملی باعث می‌شود این افراد از پاسخ قاطع به ادعاهای سحرخیز شانه خالی کنند.

 

شکی نیست که بسیاری از اصلاح‌طلبان از مدافعان نظام اسلامی و دوست‌داران امام راحل هستند کما اینکه خیلی از آنان جبهه، گروه یا فراکسیون پارلمانی خود را «خط امامی» می‌نامند اما مشکل اینجاست که چرا این افراد از کسانی که با نام اصلاحات، راه و مکتب امام را تخطئه می‌کنند اعلام برائت نمی‌کنند و آنان را از خود طرد نمی‌کنند.

بعد از انتشار سخنان سحرخیز در رسانه‌ها با چند تن از عناصر فعال اصلاح‌طلب تماس گرفتیم تا موضع آنان را در خصوص این سخنان جویا شویم اما نکته‌ای که می‌شنیدیم جالب بود. می‌گفتند «مگر قرار است هر کسی، هر حرفی زد ما پاسخ دهیم.»

در پاسخ ایشان باید گفت اولا این موضع‌گیری از سوی عناصر سلطنت‌طلب یا منافقین گرفته نشده که از کنار آن به سادگی بگذریم بلکه از سوی فردی است که سال‌ها به عنوان یکی از عناصر فعال اصلاح‌طلب فعالیت داشته و در دوران اصلاحات مسئولیت داشته است و در یک کلام رفیق و یارغار شماست بنابراین «هرکسی» نیست ثانیا «هر حرفی» هم نیست بلکه اتهامی است سنگین که باید کسانی که توسط وی متهم شده‌اند تبری بجویند و گرنه ممکن است خدای ناکرده این تعبیر در ذهن متبادر شود که «سکوت علامت رضاست».

 

از سخنان سحرخیز که بگذریم به مواضع حمیدرضا جلایی‌پور، دیگر عضو حزب منحله مشارکت می‌رسیم که به اصطلاح پاسخ سحرخیز را داده است آنهم در سایت جماران وابسته به موسسه تنظیم و نشر آثار امام و خواسته چهره اصلاح‌طلبان را از تهمت‌های سحرخیز تطهیر کند.

 

جلایی‌پور با این ادعای شاذ که «اگر امام امروز زنده بود اصلاح‌طلب بود!» سعی می‌‌کند برای ادعای جالب خود استناداتی هم بتراشد و می‌گوید: «حرف اصلاح‌طلبان این است که باید درس گرفت از این‌که امام در شرایط هرج و مرج به جای انقلابی‌گری، قانون‌گرایی کرد!»

 

جلایی‌پور ادامه می‌دهد: «ایشان به محض پایان جنگ به مجلس تاکید کرد که دیگر اجازه زیرپا گذاشته‌شدن قانون را نخواهد داد. در شرایطی که سازمان مجاهدین خلق (منافقین) می‌گفتند که ۵۰۰ هزار میلیشیا و هوادار دارند و تهران را زیر ضرب ناامنی و ترور گرفته بودند در آن ناامنی‌های اوایل انقلاب، امام فرمان هشت ماده‌ای خود را صادر کرد با این تاکید که اجازه تعرض به حقوق مردم را نمی‌دهم.

 

عناصری همانند جلایی پور ظاهرا امامی را قبول دارند که منطبق بر موازین آنان باشد نه امامی که تاریخ‌ساز ایران و جهان شد و یک تنه در مقابل استکبار غرب و شرق ایستاد و بزرگترین انقلاب مردمی و ایدئولوژیک عصر حاضر را رقم زد.

 

از آنجا که بر خلاف تئوری‌پردازان سیاسی امروز که براساس، مقتضیات مکانی و زمانی، تئوری‌های سیاسی آنان نیز تغییر می‌یابد شالوده فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی، چون منبعث از کلام وحی و سخنان معصومان به عنوان مفسران کلام الهی است کمتر دچار تغییر و تحول شده و از ثبات خاصی برخوردار است.

 

اندیشه امام راحل در خصوص ولایت فقیه از زمانی که کتابی با این نام را منتشر ساخت تا آخرین روزهای حیات مبارکشان تغییر نکرد.

 

اگر نگاه ایشان نسبت به استکبار، فلسطین و اسرائیل، مستضعفان، کاخ‌نشینی و کوخ‌نشینی، باور جوانان و نگاه به درون، آرمانهای انقلاب را در اول انقلاب واکاوی کنیم دقیقا همان نگاه در وصیت نامه الهی سیاسی ایشان به عنوان آخرین متن مکتوب باقی مانده از ایشان و در عین حال مهمترین اثر، منعکس شده است.

 

اگر بخواهیم نگاه جامع امام در خصوص سیاست خارجی نظام را بازیابیم باید به پیام ایشان خطاب به ملت ایران در خصوص پذیرش قطعنامه ۵۹۸ که به پیام جام زهر شهرت یافته است مراجعه کنیم. در این پیام است که نگاه همه ملت و مسئولان را از مسئله‌ای چون جنگ تحمیلی به رسالت جهانی انقلاب که همانا اهتزاز پرچم توحید در سراسر گیتی است متوجه می‌سازند.

 

آقایانی که مدعی گذر امام از انقلابی‌گری به عقل‌گرایی هستند لابد به یاد دارند که سال ۶۷ یعنی آخرین سال حیات مبارک امام تندترین مواضع انقلابی امام راحل اتخاذ شده است.همان امامی که سال ۶۰ حکم ارتداد جبهه ملی را صادر کرد در سال ۶۷ حکم ارتداد سلمان رشدی را صادر نمود. نویسنده‌ای که نه ایرانی بود و نه در ایران زندگی می‌کرد.

 

این حکم با کدام عقل سیاسی سازگار بود و کدام قانون نوشته شده دست بشر به رهبر ایران اجازه چنین حکمی را می‌داد. همین حکم بود که ملل اسلامی سراسر جهان، رهبر ملت ایران را به عنوان امام و ولی امر خود شناختند و به ندای وی لبیک گفتند.

 

نامه زمستان ۶۷ امام به گورباچوف و دعوت رهبر ابرقدرت شرق به اسلام با کدام قانون و کنوانسیون بین‌المللی هماهنگ بود؟

 

پیام تند امام در خصوص مصاحبه‌ای که رسانه ملی با یک خانم در خصوص الگوی زن مسلمان انجام داده بود چه؟ این پیام در اول انقلاب روی داد یا در اخرین ماه‌های حیات امام؟

 

شیوه مواجهه امام با قائم مقام خود و برکناری ایشان آنهم با آن قاطعیت را آقایان چطور تفسیر می‌کنند؟ مگر نه اینکه منتظری منتخب خبرگان برای جانشینی امام بود اما وقتی ایشان دیدند منتظری نمی‌تواند سکاندار این انقلاب عظیم باشد ملاحظات را کنار کذاشته و با نامه معروف ششم فروردین سال ۶۸ یعنی دو ماه قبل از رحلتشان وی را برکنار کردند.

 

و در کلام اخر وصیتنامه ایشان است که باید آن را منشور جاودان انقلاب نامید. وصیت‌نامه‌ای که در آن قدرتهای مادی جهان به چالش کشیده شده و ماهیت واقعی انقلاب انعکاس یافته است.

 

به راستی اگر امام زنده بود و می‌دید عده‌ای شعار «نه غزه نه لبنان» و یا «جمهوری ایرانی» را سر می‌دهند و مدعیان پیروی از راه ایشان سکوت کرده‌اند چه برخوردی می‌کدند؟

 

حال امثال جلایی‌پور و افرادی که ادعای وی را دارند پاسخ دهند که نقطه اشتراکشان با امام در کجاست؟


منبع: فارس

انتهای پیام/ص




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.