نگاهی به نقش فتنه 88 در تحریم مردم ایران
یزد رسا؛ فتنه سال 1388 و لگد عدهای به قانون و نادیده گرفتن رای دهها میلیونی مردم، موجب شد تا جشن بزرگ 40 میلیونی به کام مردم تلخ شود و انحصارطلبانی که زمانی کباده دموکراسی و آزادی میکشیدند، آنگاه که با «نه» ملت در انتخابات مواجه شدند، تلاش کردند انتقامی سخت از مردم بگیرند. علاوه بر هزینهی صدها میلیارد تومانی که فتنه بر کشور تحمیل کرد، از نظر سیاسی اجتماعی هم این اقدام ضربه بزرگی به مردم و کشور وارد ساخت و وجههی ایرانیان را خدشه دار کرد.
یکی پیامدهای فتنه سال 88، اعمال تحریمهای فلجکننده توسط غرب علیه کشورمان بود. در واقع رژیم تحریمهایی که در سالهای اخیر مردم با آنها دست وپنجه نرم میکنند، ریشه در قطعنامه 1929 شورای امنیت دارد که در 25 خرداد 1389 یعنی همزمان با فتنهگریهای انحصارطلبان، با تلاشهای چند ماهه آمریکا و متحدانش به تصویب رسید و تمام تحریمهایی که به عنوان تحریمهای یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا از آنها یاد میشود، در واقع بر اساس زیرساختهای حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است.
برخی اسناد و اعترافها از گرا دادن برخی فعالین فتنه به دشمنان برای تشدید تحریمها علیه ایران حکایت دارد. مذاکرات هستهای سیر رو به جلو داشت که فتنه 88 رخ داد و دوباره طرف مقابل به سرکردگی آمریکا، مذاکرات را یکجانبه ترک کرد که بعدها با افشای نامه فتنهگران به اوباما (به واسطهگری شامر) و اعتراف برخی مقامات مسئول آمریکایی، مشخص شد، سیاست آمریکا در جهت حمایت از فتنهگران، به تشدید تحریمها تغییر جهت داده است و این یعنی فتنهگران نقش برجستهای در فاز جدید تحریمهای پس از فتنه 88 داشتند. حتی به فرض محال اگر کسی بخواهد منکر نقش مستقیم فتنهگران در دعوت به تحریمها شود، باز هم نمیتواند منکر آن شود که فتنه 88 باعث امیدوار شدن دشمن برای تغییر سیاستش در مواجهه با ایران و تسهیل همراهی غربیها در این خصوص گردید.
همچنین درخواست تشدید تحریم و فشار از سوی سران فتنه برای تحقق تحریمهای سخت کافی نبود و این کار از طریق برخی افراد مانند مهدی هاشمی که به اقرار خودش (که در مکالمات تلفنی با نیک آهنگ کوثر نیز در رسانهها منتشر گردید)، با گرا دادن به دشمن برای تحقق تحریمهای سخت از جمله تحریم نفت و بانک همراه گردید. این در حالی است که چندی پیش صادق خرازی از چهرههای اصلاحطلب گفته بود: «من لیست اصلاحطلبانی که به دشمن گرا دادند را دارم».
افزون بر این، «جی سالمون» خبرنگار امور ایران در روزنامه «والاستریت ژورنال» از سفر محسن مخملباف به آمریکا در اواخر سال 88 به عنوان نماینده یکی از سران فتنه پرده برداشته بود که وی به اوباما پیام داده است که فتنه سبز در ایران از اعمال تحریمهای اقتصادی هدفمند حمایت میکند و شما با فشارهای اقتصادی بر ایران از نیروهای دموکراتیک در ایران حمایت علنی کنید. والاستریت ژورنال مینویسد: «حضور مخملباف به نمایندگی از موسوی در آمریکا و درخواست وی برای اعمال تحریمها علیه ایران به برخی اختلافنظرها در آمریکا درباره مفید بودن یا نبودن تحریمها، شکل گرفته بود پایان داد و میرحسین موسوی نیز چنین خبر مهمی را هرگز رد نکرد.»
همچنین یکی از ایمیلهای هیلاری کلینتون وزیر خارجه سابق آمریکا که بیش از یک سال قبل از وضعیت محرمانه خارج شده بود، حاوی اطلاعات جدیدی درباره نقش فتنه سال 1388 در تشدید تحریمها علیه ایران و توسل واشنگتن به راهبرد استفاده از دیپلماسی در کنار تحریمها برای زنده نگاه داشتن شعله اغتشاشات داخلی پس از حوادث انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 است.
این ایمیل را «سیدنی بلومنثال»، از نزدیکان هیلاری کلینتون و یکی از نفرات دخیل در شکلدهی به تصمیمات او به تاریخ 17 فوریه سال 2010 برابر با چهارشنبه 28 بهمنماه سال 1388 برای وی ارسال کرده است. وزارت خارجه آمریکا 31 آگوست سال 2015 ( 9 شهریور ماه سال 1394) این سند را از حالت طبقهبندی خارج کرده است.
موضوع ایمیل «ایران و عربستان سعودی» است و «بلومنثال» آن را برای گزارشدهی درباره دیداری که با «پوشکا فیشر»، وزیر خارجه اسبق آلمان داشته ارسال کرده است. وی در بخشی از این ایمیل از تعبیر حضرت آیتالله خامنهای، مقام معظم رهبری که راهبرد آمریکاییها در قبال ایرانیها را با مضمون «مشت آهنین در دستکش مخملی» توصیف کرده بودند استفاده کرده و گفته که واشنگتن برای تقویت مخالفان داخلی ایران باید از این روش استفاده کند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
«شب گذشته (سهشنبه 16 فوریه) با «پوشکا فیشر» شام خوردم. گفتوگوی جالبی درباره ایران و عربستان سعودی و مسائل دیگر داشتیم. (همانطور که میدانید فیشر الان مدیر خط لوله نوباکو است) درباره ایران، تحریمهای شدید هدفمند کاملاً ضروری است، اما به لحاظ دیپلماتیک، [این تحریمها] همیشه هنگامی که با پیشنهاد مذاکره همراه شود، بیشترین اثربخشی را دارد.
روش مشت آهنین در دستکش مخملی، چندین هدف را محقق میکند: طبق اطلاعات فیشر، [محمود] احمدینژاد تا حدی به دنبال حل و فصل مسالمتآمیز قضیه بود، اما با ممانعت رو به رو شد. حکومت، در سطوح بالا، دچار اختلافاتی است. این ممکن است درست باشد، ممکن هم هست، نباشد. اما همواره پیش بردن مذاکره در کنار تحریم، فشارهای بیشتری بر روی اختلافات داخلی، در هر جایی که باشد وارد میکند. دراز کردن دست انعطاف و در همان حال، تکان دادن چماق، فضای مانور دیپلماتیک و سیاسی را به روی ایران میبندد.
امتناع (ایران) از پذیرفتن روش انعطافپذیر استفاده از چماق را توجیه میکند. حتی وقتی که تحریمها اجرا میشود، گفتن اینکه راه دیگر باز است، همیشه مفید است. با این روش، آسیبی که به ایران میرسد، نتیجه انتخابی است که خودش کرده. این روش به مخالفان (ایران) هم کمک میکند.
راهبرد استفاده صرف از تحریمهای متناسب میتواند اراده حکومت برای تنبیه و تشدید سرکوب را تقویت کند. صحبت کردن درباره تغییر حکومت، البته، رسیدن به این هدف را تضعیف میکند و هدیهای به حکومت (ایران) است. مخالفان، عامل جدیدی در معادلات مربوط به ایران هستند که باید آنها را در سطح سیاسی و اخلاقی در نظر گرفت.
وقتی که دستهای حکومت بسته شود، ممکن است مجاب به سرکوبگری شود که ممکن است کشتار سیاسی هزاران یا دهها هزار نفر را در بر داشته باشد. فیشر، درباره عربستان سعودی خاطرنشان میکند که اگر ایران به توانمندی سلاح هستهای دست پیدا کند، عربستانیها را هم باید صاحب بمب حساب کرد. عربستانیها تا اندازهای به خاطر خودشان روی سلاح هستهای پاکستان سرمایهگذاری کردند؛ این بمبی است که آنها ذخیره کردهاند.»