نگاهی به کارنامه دوران حاکمیت مطلق اصلاح طلبانی که در رؤیای تکرار پیروزی دوم خرداد ۷۶ هستند
به گزارش یزدرسا ،این انتخابات که در روز دوم خرداد ماه سال ۱۳۷۶ برگزار شد دو رقیب مهم داشت؛ سیدمحمد خاتمی و علی اکبر ناطق نوری. دو چهره سیاسی که هر یک از آنان، نماینده دو جریان به اصطلاح چپ و راست آن روزگار بودند.
مردم ایران در حالی سیدمحمد خاتمی را به عنوان رئیس جمهور خود برگزیدند که ۸ سال تجربه تحمل اجرای سیاست های تعدیل اقتصادی مبتنی بر آموزه های دانش آموختگان اقتصاد لیبرالی، فضای امنیتی و ایجاد محدودیت برای رسانه های منتقد دولت، انتشار خبرهایی از فساد اقتصادی گسترده در بخشی از بدنه دولت و... را به دست آورده بودند و با نگاهی انتقادی به شرایط، با حضوری تا آن زمان بی نظیر به پای صندوق های رأی آمده بودند.
به حاشیه رفتن فرهنگ در سایه شعار «توسعه اقتصادی»، ترویج فرهنگ اشرافی گری و تجمل گرایی و ایجاد فضای مسابقه در مصرف به بهانه رشد دادن تولید با نگاه سرمایه سالاری غربی، شایع شدن رفاهطلبی، تجملگرایی، ثروتاندوزی و اسراف و تبذیر میان برخی از مدیران و مسئولان حکومتی و فاصله گرفتن از مردم، بروز پدیده باندبازی و تبارسالاری در میان برخی مسؤولان، آغاز تأسیس احزاب دولت ساخته به شکل غیر مستقیم، گسترش مفاسد اقتصادی در برخی مسؤولان دولتی، دور شدن مسؤولان ازمردم به واسطه تفاخر به پست و مقام و ثروت، تکیه بر اقتصاد سرمایه داری و غفلت از عدالت اجتماعی و افزایش چشمگیر شکاف طبقاتی میان فقیر و غنی بخشی فضای سالهای ابتدایی دهه هفتاد بود که نتیجه آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ بروز یافت.
به نظر می رسید علی اکبر ناطق نوری نماینده حفظ وضعیت موجود و رقیبش، عامل دگرگونی و عبور از شرایط موجود است. بر همین اساس اکثریت قابل توجهی از رأی دهندگان، خاتمی را برای ایجاد تغییر در فضای به وجود آمده برگزیدند. عملکرد دولت هشت ساله اصلاحات اما عکس تصور رأی دهندگان بود.
از سویی بعدها با روایتی از آقای هاشمی رفسنجانی، وحدت نظر و هماهنگی میان جریان سازندگی و اصلاحات روشن شد. وی در کتاب خاطراتش درباره چگونگی کاندیداتوری سیدمحمد خاتمی می نویسد: « آقای خاتمی در جلسهای با من مشورت کرد. البته معتقد بودند که رأی نمیآورند. میگفت: من میآیم تا مسئولین ببینند که تفکر ما هم طرفدار زیادی دارد و به این تفکر باید بها بدهند. فکر میکنم پنج شش میلیون رأی را پیشبینی میکردند. من به ایشان گفتم: احساس میکنم که جامعه به اعتدال توجه دارد و اگر شما مشی اعتدال را ادامه بدهید، بیش از این رأی میآورید. بهرحال من تأیید و حتی تشویق کردم که ایشان نامزد شوند.آقای خاتمی در آن مقطع مشاور من بودند و اول با من صحبت کردند.به او گفتم شعارهایت رأی دارد. چون مردم از یک مرحله گذشتند و به این شعارها توجه میکنند. جوانان و خانمها میخواهند. رأی میآوری، اما نمیتوانی عمل کنی. اگر حاضری شعار بدهی و هشت سال دیگر بگویند نتوانست عمل کند، اشکال ندارد. ولی به احتمال قوی نمیتوانی عمل کنی. گفت: اگر به من اجازه دهند، ۱۰ درصد از شعارهایم را عملی میکنم.خود آقای خاتمی زیاد جلو نرفت. یعنی چیزهایی نگفت که نتوان عمل کرد.»
در حقیقت به اذعان آقای هاشمی:
الف- محمد خاتمی اولین بار با هاشمی رفسنجانی در مورد کاندیداتوری اش مشورت نمود.
ب- هاشمی رفسنجانی مشوق خاتمی برای کاندیداتوری بود.
ج- محمد خاتمی درباره شعارهای انتخاباتی اش با هاشمی رفسنجانی مشورت کرد.
با این اوصاف می توان درک کرد که چرا دولت اصلاحات، با اندکی تفاوت، پا جای پای دولت سازندگی گذاشت. این گفتمان در حالی طی سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ مدیریت کشور را بر عهده داشت که تفاوت ماهوی و ذاتی با دورهی پیشین نداشت؛ چه بسا از درون آن برآمد و در امتداد آن قرار گرفت.
در همین ارتباط محمد عبدالهی طی یادداشتی در سایت برهان نوشته است: دولت هشتسالهی محمد خاتمی بر اساس شعار «توسعهی سیاسی» برنامهی خود را آغاز کرد؛ درست نقطهی عکس دولت هاشمی که «توسعهی اقتصادی» را ایدئولوژی نجاتبخش کشور میدانست. توسعهی سیاسی به دنبال نفی وضع موجود بود. از این رو، «آزادی، عدالت و معنویت» که هر سه در دولت هاشمی به حاشیه رانده شده بودند، محورهای تبلیغاتی دولت خاتمی قرار گرفتند.
اما طولی نکشید که مؤلفههای گفتمان اصلاحات به ضد خود تبدیل شدند؛ جامعهی مدنی با ایدئولوژیزدایی مترادف شد، آزادی به مثابهی بهانهای برای حذف مخالفان سیاسی کاربست پیدا کرد و گفتوگوی تمدنها و تنشزدایی که از دیگر مؤلفههای این گفتمان بود، با تفسیرهای غلط، در مراحلی دشمن را به جای دوست نشاندن برداشت شد.
بدون شک، در هیچ مقطعی از دوران پس از انقلاب اسلامی و شاید هم با چنین صراحتی در پیش از انقلاب، همچون سالهای حاکمیت اصلاحطلبان، ارزشهای فکری و رفتاری اسلامی و انقلابی تضعیف نشدند. برخی از خصوصیات این مقطع عبارتاند از:
۱. حوزهی فرهنگ
۱-۱. بیتفاوتی نسبت به نشر و نهادینهسازی باورها و ارزشهای اسلامی و مقابله با نابهنجارهای ضدارزشی در جامعه (به خصوص مطبوعات زنجیرهای، فیلمهای سینمایی، نوارکاستهای موسیقی، نحوهی پوشش و حجاب در حریم عمومی، ارتباطات دختر و پسر و...) در اثر تلقی سکولاریستی از فرهنگ.
سید محمد خاتمی: «اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود، قطعاً مضر است... مشکل این نیست که زنان چگونه لباس بپوشند، مشکل این است که زنان بتوانند در عرصههای مختلف حضور داشته باشند.»[۱]
۱-۲. مشخص کردن جامعهی ایران به عنوان یک جامعهی در حال گذار از سنت به مدرنیته و بر این اساس، اشاعه دادن فرهنگ و ارزشهای غربی همچون لیبرالیسم، سکولاریسم، تساهل و تسامح، ولنگاری اخلاقی و...
محسن کدیور: «امروز خدا در جامعه هیچکاره است و همهکاره مردماند.»[۲]
اکبر گنجی: «در یک جامعهی مدرن، جدایی دین از سیاست یک امر بدیهی است. ایران نیز در حال حاضر از فاز قبل مدرن به فاز مدرن پیش میرود.»[۳]
سعید حجاریان: «همجنسبازی در کشور ما باید آزاد باشد و از جهت حقوقی نباید ممنوع باشد، گرچه از نظر اخلاقی زشت است.»[۴]
دولت خاتمی راهبرد «تساهل و تسامح» را در عرصهی فرهنگ به کار گرفت و مبتنی بر معرفتشناسی پلورالیسم فرهنگی شاخصهای «جامعهی مدنی» «عرفیگرایی» و «اباحهگرایی» را به صورت رسمی و علنی در دستور کار قرار داد. امر به معروف به چالش فراخوانده شد و احکام اجتماعی اسلام به حوزهی خصوصی یا عمومی منتقل شد تا حوزهی حاکمیت و دولت را با آن درگیر ننماید. چالش با فرهنگ دینی شاهکار اصلی مطبوعات این دوره شد و عقاید اسلام و تشیع به عنوان اموری تنفرآمیز، عامیانه، انتقامگیرنده، واپسگرا و غیرعقلانی معرفی شد. لذا فرهنگ دولتی خاتمی جایگزین فرهنگ انقلاب اسلامی شد.
عزتالله سحابی: «حتی معصومین (علیهم السلام) خودبهخود، بدون نظارت مردم و به طور اصولی، در معرض انحراف هستند.»[۵]
سید محمد خاتمی: «اگر دین هم در برابر آزادی قرار گیرد، این دین است که باید محدود شود، نه آزادی.»[۶]
باقر پرهام: «دوران مدرن دوران حکومت و رهبری عقل است و دین باید به عرصهی زندگی خصوصی بازگردد.»[۷]
خط مشی فرهنگ در دورهی اصلاحات، خط مشی استحالهی نظام و حذف و پاک کردن ارزشها و ستیزه با هنجارهای نظام بود و از این رو، ولنگاریهای فرهنگی و ویژهخواریهای رانتی و ساختارشکنیهای سیاسی و بههمریختگیهای مالی و عوامگراییهای تبلیغاتی، مهمترین شاخصههای فرهنگی عصر اصلاحات به شمار میروند. مطبوعات زنجیرهای، کتابها، سخنرانیهای عمومی، فیلمها و تولیدات موسیقی از جمله ابزارهایی بودند که در راستای ضدّیت با عقاید و احکام اسلامی و همسویی با فرهنگ و تفکر غربی به کار گرفته شدند.
هفتهنامهی پیام هامون مینویسد: «ولایت فقیه همان حکومت مطلقهی سلطنتی است.»[۸]
تعدد قرائتها از دین، کثرتگرایی دینی، عرفان و معنویت بدون شریعت و دین، نسبیت معرفت دینی، نسبیت ارزشهای دینی، تاریخمندی برخی از احکام اسلام، تفکیک دین از سیاست، اومانیسم، لیبرالیسم، راسیونالیسم، اسلام منهای روحانیت، استبدادی بودن ولایت فقیه، تساهل و تسامح، ولنگاری اخلاقی، روابط آزاد دختر و پسر، آزادی استفاده از آنتنهای ماهوارهای، مخالفت با جهاد و شهادتطلبی و... از جمله صدها مقولهی متضاد با اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی بود که از سوی اصلاحطلبان بیان و تأیید و ترویج شدند و از سوی نخبگان بالای کشور مورد حمایت قرار گرفتند.
سید محمد خاتمی: «شما برای اینکه بتوانید پیشرفت کنید، راهی جز راه غرب ندارید و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی.»[۹]
عبدالکریم سروش: «هیئتهای مذهبی منشأ خشونتاند و بسیجیها، اعضای تشکیلدهندهی این هستهها میباشند.»[۱۰]
ماهنامهی زنان: «زن و مرد از حقوق مساوی برخوردارند و اجازهی زن از مرد در امور خود، ظالمانه است.»[۱۱]
در این حوزه، عملکرد «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» به شدت نامطلوب بود؛ به گونهای که مقام معظم رهبری چندین مرتبه در دیدارهای خود با برخی از مسئولان، آشکارا بر عدم رضایت خود از عملکرد دولت اصلاحات در زمینهی فرهنگ تأکید کردند. حتی ماجرا به جایی رسید که بسیاری از علمای حوزه و برخی از مراجع عظام تقلید، تحصن سهروزهای را در اعتراض به عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ترتیب دادند.
«برای اینها آنچه مهم بوده، کسب قدرت سیاسی است که بتواند در کشورها و دولتهای اروپایی و غیره نفوذ کنند... و پول کسب کنند و این کمپانیها، سرمایههای عظیم،کارتلها و تراستها را به وجود آوردند. اخلاق جنسی ملتها را خراب کنند و مصرفگرایی را در بین آنها ترویج دهند، بیاعتنایی به هویتهای ملی و مبانی فرهنگی را در آنها ترویج دهند. اینها اهداف کلام آنها بوده است که همیشه لشکری هم از امکانات فرهنگی و رسانهای و روزنامههای فراوان و مسائل گوناگون تبلیغات در مشت اینها بوده است. در مقابل پیمان ناتو که آمریکاییها در اروپا به عنوان مقابله با شوروی سابق یک مجموعهی مقتدر نظامی به وجود آورند، اما برای سرکوب هر صدای معارض با خودشان در منطقهی خاورمیانه و آسیا و غیر از آن استفاده میکردند. حالا یک ناتوی فرهنگی هم به وجود آوردهاند. این بسیار چیز خطرناکی است... سالهاست که این اتفاق افتاده است. مجموعهی زنجیرهای بههمپیوسته از رسانههای گوناگون، اینترنت، ماهواره، تلویزیونها و رادیوها در جهت اهداف مشخصی حرکت میکنند تا سررشتهی تحولات جوامع را بر عهده بگیرند. اینها صهیونیستها و سرمایهدارهایند و عموماً هم در آمریکا و اروپا هستند. همان ناتوی فرهنگی در مجموعهی خود، بسیاری از این دانشمندان، متفکران، هنرمندان، ادبا و امثال اینها را هم دارد.»[۱۲]
اگرچه مدیریت فرهنگی در دولت خاتمی با مهاجرانی آغاز شد و با مسجدجامعی ادامه یافت، ولی فعالان عرصهی فرهنگ بر این باورند که سیاستهای اعمالشده در این وزارتخانه، چیزی جز مانیفست طراحیشده توسط مهاجرانی و تیم وی نبوده است. در گزارش تحقیق و تفحص مجلس، که ۱۵ شهریور ۱۳۸۵ منتشر شد، بخشهای گوناگون فعالیتهای این وزارتخانه، مانند تئاتر، سینما، کتاب، مطبوعات و موسیقی مورد بررسی قرار گرفته بود.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی، در بخش کتاب، با عرضهی کتب و نشریات خارجی ممنوعه و مبتذل، کتابهایی منتشر کرده است که معرفیکنندهی چهرهی هنرپیشههای فاسد، توصیفکنندهی صحنههای غیراخلاقی و مسائل جنسی به صورت وقیحانه و مبلّغ مکاتب کفرآمیز بودهاند. عرضه و تبلیغ آثاری علیه اسلام، عرضهی کتابهای نویسندگان معاند با انقلاب اسلامی، عرضهی آثاری در ضدیت با گروههای جهادی فلسطین و در دفاع از اسرائیل، از جمله موارد دیگری است که در این گزارش به آن اشاره شده است.
بخش اعظم ادبیات گفتمانی متولیان فرهنگی دولت اصلاحات بر مبنای مدرنیته (بر پایهی اصالت فرد و اصالت لذت) و سایه افکندن صنعت ترجمه در قالبهای گفتاری و نوشتاری تجلی یافته است.
ظهور مطبوعات زنجیرهای که بیمحابا احکام اسلامی را به سخره میگرفتند، بخشی از پروژهی استحاله بود که فضای فرهنگی و سیاسی کشور را به شدت دچار تنش نمود. مهمترین محورهای تخلفات نشریات و مطبوعات، مواردی از جمله ترویج فرهنگ غرب، هرجومرج رفتاری، سیاهنمایی و تضعیف نظام، ترویج فرهنگ منحط شاهنشاهی، سکولاریسم، تضعیف باورهای دینی، تضعیف ولایت فقیه، تضعیف قوای سهگانه و تضعیف روحانیت و ارزشهای انقلاب بوده است. مطبوعاتی که از سوی مقام معظم رهبری «پایگاه دشمن» نام گرفتند (دیدار مقام معظم رهبری با جوانان، اردیبهشت ۱۳۷۹).
آثار سینمایی تولیدشده در آن دوران باعث گسترش فرهنگ لمپنیسم، حاکمیت فرهنگ دینزدایی و غربگرایی و زیر سؤال بردن نهادهای انقلاب اسلامی شده است.
در فیلمهای ساختهشده در دوران ریاستجمهوری سید محمد خاتمی و وزارت عطاءالله مهاجرانی و پس از آن، مسجدجامعی، غرب به عنوان کعبهی آمال و آرزوهای جوانان ایرانی و از سویی دیگر، جمهوری اسلامی به عنوان تضییعکنندهی حقوق زنان و جوانان معرفی شده است. نمایش خوانندگی و رقص زنان، موسیقیهای غیرمجاز، افزایش خشونت، توجیه خیانت زن و مرد به یکدیگر به عنوان امری عادی و جایز، به چالش کشیدن مظاهر اقتدار نظام، از جمله ارتش، سپاه و تصویر آنان به عنوان نهادهایی متحجر و کهنهگرا، القای عقبماندگی مسلمانان، عدم هماهنگی با سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی، استفادهی ابزاری از تصاویر زنان و غیرتزدایی، از ویژگیهای دیگر فیلمهای سینمایی تولیدشده در دوران این دو وزیر بوده است. تبلیغ نهیلیسم اجتماعی، اهانت به ارزشهای دفاع مقدس، ترویج اندیشههای فمینیستی، سیاهنمایی و تضعیف نظام، ترویج باورهای مردستیزانه و تضعیف نهاد خانواده از ویژگیهای آثار نمایشی تولیدشده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
همچنین عدم نظارت مناسب بر تولید و تکثیر میلیونها نوار و سیدی مبتذل و غیرمجاز و برگزاری کنسرتهای مبتذل و ترویج موسیقی مبتذل غربی، از جمله تخلفات صورتگرفته در مورد موسیقی بود.
۲. حوزهی سیاست
۲-۱. اصالت یافتن سیاست نسبت به سایر حوزهها.
۲-۲. تکیه بر مدل توسعهی سیاسی لیبرالیستی و در نتیجه منحرف شدن انقلاب از مسیر اصلیاش.
۲-۳. حاکمیت یافتن افراد بروکرات و تکنوکرات (تخصص) در مراکز دولتی که بیگانه یا احیاناً مخالف با ارزشها (تعهد) هستند.
۲-۴. شایع شدن رفاهطلبی، تجملگرایی، ثروتاندوزی و اسراف و تبذیر میان برخی از مدیران و مسئولان حکومتی.
۲-۵. وجود شکاف و فاصله میان مردم و مسئولان در اثر تفاخر و تکبر برخی از مسئولان.
۲-۶. دستاندازی و خیانت برخی از مدیران دولتی به بیتالمال و بسط یافتن فساد اقتصادی.
۲-۷. رواج باندبازی، حزبگرایی، تبارسالاری و قوموخویشگرایی در میان برخی از مسئولان.
۲-۸. ناتوانی رئیسجمهور در زمینهی تصمیمگیری مستقل و تأثیرپذیری شدید وی از برخی احزاب دولتساخته.
بر خلاف دولت سازندگی که قائل به اصالت «توسعهی اقتصادی» بود، اصلاحطلبان بر اولویت «توسعهی سیاسی» اصرار ورزیدند. آنها مطالبات و خواستههای تودههای مردم را به چند اصطلاح سیاسی و روشنفکرانه تقلیل دادند و نیازهای ضروری و حقیقی مردم را به فراموشی سپردند. در واقع آنها دغدغهها و علایق گروهی خودشان را فراگیر و عمومی جلوه دادند. سرانجام «بیتوجهی افراطیون به دغدغههای اصلی مردم»، آنها را به جریانی نخبهگرا تبدیل کرد که سعی داشتند «مطالبات خود را به عنوان مطالبات تودهها عرضه کنند.»[۱۳]
طرح مسئلهی مذاکره با آمریکا و کاهش تنش میان دو کشور، چه در داخل و چه در خارج، در این دوره به صورت جدی مطرح شد که البته با توجه به اصرار آمریکا بر سیاستهای خصمانه علیه کشور ما و عزم رهبری نظام و مردم برای حفظ آرمانها و ارزشهای انقلاب، زمزمههای برخی جریانهای سیاسی داخلی در این زمینه، راه به جایی نبرد.
مسئلهی دیگر در سیاست خارجی کشور، مسئلهی پروندهی هستهای کشور بود که تحت تأثیر نگرش تنشزدایی حاکم بر این دولت، به سمت تعامل و اعتمادسازی پیش رفت که هرچند اصل مسئلهی تعامل و اعتمادسازی در این برهه لازم بود، اما در عمل به دلیل زیادهخواهی آمریکا و برخی کشورهای اروپایی و انفعال بیش از حد از سوی برخی مسئولین اجرایی کشور ما، به نتیجهی مناسبی نینجامید و موجب زیادهخواهی این کشورها شد.
۳. حوزهی اقتصاد
۳-۱. سهلانگاری در قبال امور اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم.
۳-۲. تکیه بر مدل اقتصاد سرمایهداری و نه اقتصاد اسلامی.
۳-۳. مغفول واقع شدن عدالت اجتماعی و اقتصادی.
۳-۴. گسترش و تعمیق یافتن شکافهای طبقاتی و فاصلهی فقیر و غنی.
جهتگیری اقتصادی هر دو دولت سازندگی و اصلاحات یکسان بود؛ چرا که آنها سیاست تعدیل اقتصادی را در پیش گرفتند.[۱۴] «اقتصاد دولت نوسازی همان اقتصاد دولت بازسازی بود. مدیران اقتصادی دولت نوسازی همان مدیران اقتصادی دولت بازسازی بودند در قالب همان تئوری اقتصادی.»[۱۵]
از این رو، پیامدهای ناگوار سیاست تعدیل اقتصادی، گریبان اصلاحطلبان را نیز گرفت و طبقات متوسط و ضعیف جامعه را از آنان سرخورده و ناخرسند ساخت و با غفلت و عدم توجه به امر پیشرفت اقتصادی، شاهد تورم افسارگسیخته، گرانی، بیکاری، رکود واحدهای تولیدی، کاهش صادرات و افزایش واردات در این دوران هستیم.
مردمی که از دو مقطع حاکمیت گفتمان سازندگی و آثار نامطلوب آن خسته و دلزده شده بودند، به دامان این گفتمان پناه بردند، اما نه تنها این تغییر موضع سودی برای مردم نداشت، بلکه علاوه بر بیشتر انباشته شدن معضلات گذشته و حل نشدن آنها، چالشهای جدیدی نیز نمایان شد. مهمترین این چالشها، مهجور شدن باورها و ارزشهای اسلامی در این دوره و حتی تهاجم برنامهریزیشده به آنها از سوی محافل و شخصیتهای رسمی و غیررسمی بود.
در قبال چنین وضعیتی، مقام معظم رهبری همواره تذکرها و هشدارهای شفاف میدادند؛ به طوری که بیشترین حساسیت خود را نسبت به رویهی غیرارزشی این گفتمان ابراز کردهاند:
«من یک بار هم در اوایل امسال این هشدار را دادم، این هم بار دوم است. من با مسئولین اتمام حجت میکنم. مسئولین در این مورد اقدام کنند. ببینید کدام روزنامه است که از حدود آزادی پا را فراتر میگذارد. آنچه که برای این ملت مفید است، آنچه که آزادی حقیقی است، آنچه که بیان رأی بدون توطئه است، آن را از توطئه و خیانت و اصلال و ناامید کردن مردم جدا کنند. این ملت، ملت انقلابی است. این کشور، کشور اسلام و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و اهل بیت (علیه السلام) و قرآن کریم است.»[۱۶]
«دولت با اینکه امکانات و عظمت، باید مردم را به سمت اسلام و مبانی اسلامی پیش ببرد. من از بعضی از بخشهای دولتی گله دارم و چند بار گفتهام. معتقدم کمکاری میشود. وزارت ارشاد اعلام نمیکند که من میخواهم سینمای اسلامی درست کنم، چرا خجالت میکشیم؟!... در محیط دانشگاه چرا تصریح نمیشود که میخواهیم دانشگاه را اسلامی کنیم؟!... بارها گفتهام وزارت ارشاد در این دو سال که ایشان [عطاءالله مهاجرانی] در رأس کار هستند، هیچ کار اسلامی به عنوان اسلامی نکرده است!... سؤال من این است که وزارت ارشاد، چند کتاب برای تقویت تفکر اسلامی چاپ کرده است؟! چند فیلم برای تقویت مبانی فکری، انقلابی و اسلامی ساخته است؟! الآن مرتب در سالنهای وابسته به وزارت ارشاد، فیلمهایی نمایش داده میشود، بعضی صد درصد ضد دین است، ضد انقلاب است!... فاسدترین رمانها الآن منتشر میشود. وزارت ارشاد برای این است که اسلام را ترویج کند.»[۱۷]
در کنار این معضل بزرگ، گفتمان اصلاحات از مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم نیز غفلت کرد و سبب شد تا پس از چند سال، گرههای کور اقتصادی پدید آید. ریشهی این امر، اولویتهای غیرضروری و فرعی گفتمان اصلاحات بود که تمام توان حاکمیت را به خود اختصاص میداد و اجازه نمیداد که از قابلیتها و امکانات در جهت برآوردن نیازهای حقیقی جامعه استفاده شود:
«مردم حقیقتاً مشکلات اقتصادی دارند، سختی دارند، نارسایی دارند، گرفتاریهای زیادی دارند. خطر عمده این است که شما این را ندانید که امیدوارم بدانید!»[۱۸]
«کدام نقض کرامت انسانی بالاتر از یک انسانی، رئیس یک عائلهای، پدر یک خانوادهای در جامعهای که در آن جامعه همه چیز هم هست، نتواند اولیات زندگی فرزندان خودش را تأمین بکند؟! کدام تحقیر از این بالاتر است؟! صبح تا شب کار کند، آخرش هم به من نامه بنویسد، به شما، به آن مسئول دیگر که من دو ماه است که در خانهام گوشت نبردهام!... مسئلهی معیشت قطعاً در اولویت اول است! معیشت که نبود، دین هم نیست، اخلاق هم نیست، حفظ عصمت و عفت هم نیست! معیشت که نبود، امید هم نیست. این اساس قضیه است. اینجاست مسائل اساسی جامعه.»[۱۹]
این هشدارها اما از سوی متولیان فرهنگی چندان مورد توجه قرار نگرفت و فضای گفتمان رسانهای به مرور به سویی رفت که در سالهای اصلاحات، شاهد توهینهای علنی به مقدسات مردم در رسانهها بودیم.
نتیجه
به گزارش جهان، دوران سالهای دور از قدرت اصلاح طلبان، به جای آنکه به آسیب شناسی و رفع ایرادات بنیادی بگذرد، صرفا به طراحی سیاسی برای بازگشت به قدرت گذشت که در یک نمونه و در هماهنگی آشکار با سرویس های جاسوسی بیگانه منطقه ای و فرامنطقه ای، آشوب های خیابانی سال ۸۸ شکل گرفت که بی شباهت با «انقلاب های رنگی» رخ داده در برخی کشورها نبود.
اکنون آنچه که در اندیشه بسیاری از نیروهای اصلاح طلب می گذرد، عبور از شبه گفتمانی به نام «اعتدال» است که فاقد پایگاه ثابت شناخته شده اجتماعی است. اندیشه ای که با کنار زدن «محمدرضا عارف» برای رسیدن به اجماع تاکتیکی و ایجاد موج اجتماعی برای پیروزی بر اصولگرایان، عملیاتی شد. اما این روزها اخبار از تحرکات زودهنگام انتخاباتی تندروهای جریان اصلاحات و سازماندهی نیروها پس از شکست مفتضحانه در فتنه سال ۸۸ از ملت حکایت دارد. سران جریان تندروی اصلاح طلب، در حال رصد و ارزیابی شرایط هستند، تا تصمیمی اتخاذ کنند که حداقل، حیات سیاسی آنان را تضمین نموده و حداکثر آنان را به قدرت برساند. تکرار نوستالوژی پیروزی در دوم خرداد ۱۳۷۶ رؤیایی شیرین برای آنانی است که ۸ ماه کشور را به تعبیر رهبر معظم انقلاب «به لبه پرتگاه» کشاندند اما مردم ثابت کرده اند که هیچگاه به گذشته بازنخواهند گشت. در حقیقت دوران فعلی، زمان گذار مردم به آینده ای است که نیروهای جوان و باتجربه معتقد به آرمان های اصیل انقلاب اسلامی، با بهره گیری از تجارب سی و چند ساله اجرایی در کشور، به تعبیر رهبر معظم انقلاب تفکر «اصولگرایی اصلاح طلبانه» را در عرصه مدیریت کشور به مرحله اجرا خواهند گذاشت.
پی نوشت:
[۱] روزنامهی همبستگی، ۱۹ دی ۱۳۷۷، ص ۲، مصاحبهی خاتمی با شبکه اناچکی.
[۲] محسن کدیور در دانشکدهی فنی دانشگاه تهران در سال ۷۹ طی سلسله مباحثی تحت عنوان پژوهشهای قرآنی.
[۳] اکبر گنجی در مصاحبهی روزنامه تاگس اشپیگل آلمان، روزنامهی کیهان، ۲۴ فروردین ۱۳۷۹.
[۴]سعید حجاریان، روزنامهی صبح امروز.
[۵] روزنامهی عصر آزادگان، ۱۶ دی ۱۳۷۸.
[۶] اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران.
[۷] هفتهنامهی راه نو، ۳ مرداد ۱۳۷۷.
[۸] هفتهنامهی پیام هامون، ۱۹ دی ۱۳۷۷.
[۹]روزنامه آریا، ۲۸/۶/۷۸
[۱۰] روزنامه عصر آزادگان،۲۰/۱/۷۹
[۱۱] مقام معظم رهبری، تیر ۱۳۷۷.
[۱۲] بیانات رهبر معظم انقلاب در سفر سال ۸۵ به سمنان، در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاههای این استان.
[۱۳] حسین کچوئیان، کندوکاو در ماهیت معمایی ایران، ص ۵۴.
[۱۴] محمد مالجو، «سه دولت: جامعهشناسی دولتهای پس از انقلاب»، هفتهنامهی شهروند امروز، ۱۴ بهمن ۱۳۸۶، ص ۱۰۱.
[۱۵] ابراهیم فیاض، «آرامش و ثبات: نتیجهی احیای ارزشها»، روزنامهی ایران، ۸ اسفند ۱۳۸۶، ص ۱۷.
[۱۶] بیانات رهبر معظم انقلاب، ۲۵ شهریور ۱۳۷۷.
[۱۷] مقام معظم رهبری، ۲۴ آذر ۱۳۷۸.
[۱۸]مقام معظم رهبری، ۴ دی ۱۳۷۸.
[۱۹]مقام معظم رهبری، ۲۹ خرداد ۱۳۷۹.
جهان
Related Assets:
- خاتمی شیوههای مختلف راه یافتن به رسانهها را تمرین میکند؛ از مدیریت محفل افراطیون تا پیام تبریک برای سومین سالگرد ازدواج یک بازیگر!
- شام اشرافی در خاطرات هاشمی خبرساز شد/ واکنش رفسنجانی
- حسين شريعتمداري: مبادا زير تابلو برد-برد رقيب تبديل به شريك شود
- فرد هتاک به انقلاب و امام (ره) در مجمع تشخیص مصلحت چه میکند؟
- جعل اخبار برای هاشمی و سیدحسن خمینی به روایت شریعتمداری
- دانشگاه آزاد ملک خداوند است/فساد در دانشگاه آزاد وجود ندارد/تحقیق و تفحص از دانشگاه آزاد کاری تبلیغاتی است
- هاشمی: هراتی پس از مراجعه به رئیس دفترم در دانشگاه آزاد مشغول به کار شد
- خاطرات هاشمی بی اعتبار شده است
- خاندان هاشمی و جریمه ۵۹۲ هزار میلیارد تومانی دیگر برای ایران