همسر شهید:جدی ترین شوخی «شهید انتظاری» دلم را فرو ریخت
خاطره ای از مرضیه اعیان، همسر سردار شهید حسن انتظاری
سال اول ازدواجمان قول داده بود برای ایام عید نوروز حتما به یزد بیاید تا با هم باشیم.
قبل از عید امام خمینی (ره) از رزمندگان درخواست کردند که به علت کمبود نیرویی که در آن ایام با آن مواجه بودیم هرکس می تواند مرخصی نگیرد ودر جبهه بماند.
خود من به حضرت امام(ره) ارادت قلبی داشتم از طرفی می دانستم قلب حسن هم برای «سید روح الله» می تپد، دست به کار شدم و نامه ای برایش نوشتم. نوشتم چون ولی زمان دستور داده اند نگران قول و قرارمان نباش، در جبهه بمان و از اسلام ناب دفاع کن.
نامه که به دستش رسید سریع با من تماس گرفت. تماس گرفت که تشکر کند. گفت:«راستش رو بخواهی مونده بودم چطور بهت بگم! که الحمدالله خودت پیام امام رو فهمیدی و بهترین تصمیم رو گرفتی.»
آن سال گذشت. سال بعد که همراه حسن به اهواز رفتم و در آن جا مستقر شدیم. باز هم ایام نوروز رسید و باز هم به این فکر می کردم که امسال عید را با هم جشن می گیریم یا نه؟ نزدیک نوروز بود که به حسن گفتم امسال عید ان شاالله باهم به یزد میرویم.
نگاهی کردو خندید....
گفت:ان شاالله.تو عمودی ومن افقی!
خیلی جا خوردم، دست خودم نبود. اشکم سرازیر شد. حسن که حالم را دید سرم رو به سینه گرفت وگفت:شوخی کردم،جدی نگیر. بعد هم سریع موضوع بحث را عوض کرد.
روزی که برای عملیات رفت دلم فرو ریخت....
لحظه خداحافظی به دلم افتاده بود که این آخرین دیدار من است.
حق با او بود، من به یزد برگشتم در حالی که او....
زندگینامه
شهيد حسن انتظاري در سال 1341 در خانواده اي متدين و مذهبي در محله گنبد سبز شهرستان يزد متولد شد . پس از طي دوران خردسالي هفت سالگي اش را با درس و مدرسه پيوند زد و به كسب علم مشغول شد و تا سال چهارم متوسطه به تحصيلات خود ادامه داد. با اوج گيري انقلاب و مبارزات عليه رژيم منحوس پهلوي به خيل عظيم سربازان امام زمان پيوست و به مبارزه عليه طاغوتيان پرداخت. با پيروزي انقلاب و تشكيل سپاه به عضويت اين نهاد جوشيده از متن انقلاب درآمد و به كردستان و كرمانشاه در مناطق غرب كشور عازم شد . پس از اعزام به جنوب كشور شهيد انتظاري در عملياتهاي متعدد از جمله عمليات محرم، والفجر مقدماتي ، والفجر دو ، والفجر 4 ، خيبر و بدر با مسئوليتهاي جانشين و سپس فرمانده گردان شركت نمود و همچنین چند صباحی نیز مسئول محور تیپ الغدیر یزد بود و با رشادت هاي خود برگي ديگر به دفتر بزرگ و زرين 8 سال دفاع مقدس افزود . بر اساس خوابی که از شهید صدوقی برای توصیه به ازدواجشان دیده بود در سال 1362 ازدواج کرد و سرانجام در عمليات بدر در منطقه عملياتي شرق دجله در تاریخ 22/12/63 بر اثر اصابت تركش به سر شربت شيرين شهادت را نوشيد و به درجه رفيع شهادت دست يافت.
جونت شم صلوات بفرست!
شهید انتظاری صلوات فرستادن را حلال بسیاری از مشکلات می دانست و همیشه برای حل مشکلات بزرگ و کوچک خود صلوات می فرستاد و دیگران را نیز با جمله ی «جونت شم صلوات بفرست» به فرستادن صلوات بسیار تشویق می کرد.
به همت : فاطمه اکبر زاده