ویژگیها و فضایل حضرت امالبنین علیها السلام
به گزارش یزدرسا؛ در تاریخ صدر اسلام، زنان بسیاری بودند که پا به پای مردان و گاه جلوتر از آنان رسالت انسان ساز خویش را ایفا می کردند. آنان افزون بر انجام فعالیت های معمول در خانه، در سنگر اجتماع نیز در دفاع از ارزش های اسلامی به جان فشانی می پرداختند. از این رو شناساندن الگوهای موفق و اسوه های فکری و عملی زنان کوشا در تاریخ اسلام، اهمیت والایی دارد و باید به شناسایی اسوه های دانایی، ایمان و فضیلت همت گماشت. در این میان ام البنین(ع)، مادر حضرت عباس(ع) از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. به گونه ای که نام عباس(ع) را بدون نام مادرش ام البنین(ع) نمی توان در ذهن تصور کرد. نام ام البنین یادآور عظمت عباس و درخشندگی سیمای ابالفضل است. نام او خلاصۀگذشت، ادب، فداکاری، غیرت، محبت و ولایت پذیری بوده است. بنابر این بررسی و شناخت ویژگیها و فضایل ام البنین به عنوان فرضیه پژوهش پیش روست. بر اساس این فرضیه سوالاتی مطرح می شود ام البنین از چه خاندانی بوده است؟ دوران زندگانی ام البنین (ع) با امیرمؤمنان علی(ع) چگونه بوده است؟ زندگانی ام البنین بعد از شهادت امیرالمومنان(ع) و همچنین بعد از واقعه عاشورا چگونه بوده است؟ و اینکه این بانوی بزرگوار در زنده نگاه داشتن یاد و خاطره عاشورا چه اهدافی داشته است؟ از آن جایی که حضرت ام البنین (ع) نزد مسلمانان و شیعیان منزلتی والا دارد. ، کرامتهایی از ایشان نقل کرده اند که در پایان مقاله به چند نمونه پرداخته شده است. بدون هیچ شک و تردیدی ام البنین از ابواب الهی و از برجسته ترین بانوان تاریخ است، اما متاسفانه تاریخ نگاران و راویان، از پیگیری جزئیات زندگانی بانویی که به تنهایی«یک امت» و «مدرسه ای فراگیر» برای همه نسلها بود غفلت ورزیده اند. این مقاله تلاش دارد تا این خلا را پر کند و اداء دینی نسبت به آن بانوی ادب بنماید. از آنجا که همسران اهل بیت (ع) از جایگاه رفیعی برخوردارند و از الگوهای یک جامعه به شمار می آیند، شایسته است یاد و آثارشان در میان مردم زنده بماند تا نسل های بعد جایگاه بلند آنان را و آثار ارزنده که همانا پرورش وجود فرزندانی پاک می باشد به عنوان یک فرهنگ عمومی درآید و به دست فراموشی سپرده نشود. بررسی زندگی این مادران، می تواند برای همه انسان ها و در همه اعصار، به ویژه برای بانوان و مادران مسلمان و حتی غیرمسلمان الگویی کامل و مناسب بوده و به کارگیری خصوصیات اخلاقی، در رفتارهای اجتماعی و خانوادگی آنها بسیار تأثیرذار و سرنوشت ساز باشد. البته در یک تکاپوی تاریخی در می یابیم که هر کدام از آنها از نظر ایمان و اخلاق از برترین زنان زمان خویش به حساب می آمده اند. این بزرگواران به دلیل آنکه میزبانی و مربّی مردان الهی و پیشوایان دینی و سیاسی بوده اند، در میان دیگر زنان از اهمیت بیشتری برخوردارند.
نسب ام البنین(س)
پیشینه و اصالت خانوادگی، شاخص مهمّی در برقراری پیوندها و رابطه ها در میان افراد و خانواده هاست؛ به دلیل این که شاخص های رفتاری، غریزی و تربیتی افراد را باید در پیشینه خانواده ها جست. هرچه خانواده ای، شاخص های اخلاقی و رفتاری والاتری داشته باشد، نشان دهنده اصالت آن خانواده است. اصالت خانوادگی در گذشته نیز حساس و مهّم بوده است و هر خانواده و قبیله و طایفه ای که ویژگی های اخلاقی و جسمانی برجسته تری داشت، به خود می بالید. این موضوع در میان عرب ها، بسیار مهّم بود و به صورت افراطی در مورد آن حساسیت نشان می دادند. البته با آمدن اسلام، این احساسات تا اندازه ای به شکل درست هدایت شد. حضرت ام البنین (س) از خاندان و طایفه ای است که به شهامت، رشادت و شجاعت و ویژگی های نیکوی اخلاقی مشهور بودند. و همین موضوع در ازدواج علی(ع) با ام البنین (س) تأثیرگذار بود. (مسعودی، 1374: ج2، 67؛ طبری، بی تا: ج2، 440؛ ابوفداء، بی تا: ج1، 181؛ ابن وردی، 1389: ج1، 220). نسب پدری ام البنین(س)چنین است: ام البنین(س) دختر حِزام بن خالد بن ربیعۀ بن وحید... بکر بن هوازن. (مجلسی، 1403ق: ج5، 37؛ اصفهانی، 1372ق: 87) نسب مادری نیز به قرار زیر است: ام البنین(س)دختر ثمامۀ از خاندان سهل بن عامر بن مالک بن حعفر بن کِلاب. (عبدالامیر الانصاری، 1375: 15). بدین ترتیب، ام البنین(س) از شعبه بزرگ مُضَر و از بطن عامر و از خاندان کلاب است.
ولادت
پنج سال از هجرت رسول اکرم (ص) به مدینه می گذشت؛ سالی که برای پیامبر و یارانش در مدینه بسیار سخت بود؛ سالی که لشکر قریش برای زدودن اسلام به سوی مدینه گسیل شدند و قهرمان کفر، عمر بن عبدود با ضربه علی (ع) به هلاکت رسید. در همین سال در بخش جنوبی شهر مکه، در طایفه هوازن، در میان قبیله نام آور کلاب و در خانه جزام بن خالد، همه چشم به راه تولد نوزادی بودند؛ نوزادی که مقدّر بود در آینده، به همسری قهرمان ایمان و عدالت-علی (ع)- در آید. متأسفانه تاریخ دقیق ولادت این بانوی بزرگوار مشخص نیست. زنی که سراسر زندگی اش مملو از ارزش و آرمان های بلند و مواضع عزتمند بود. اینجا است که باید پرسید: چه شد موعظه ها ، دانش ها و قهرمانی ها و جهاد و صبر و مقاومت زنی که بخشی از حیاتش را در بیت امامت سپری کرد؟ ! و این به راستی که دردناک است. به هر صورت شاید بتوانیم به تاریخ ولادت او دست یابیم، آن هم از طریق ولادت فرزند ارشدش، قمربنی هاشم که مورّخان آن را سال 26 هجری نوشته اند و عمر شریفش به هنگام شهادت در سرزمین کربلا، حسب روایت طبرسی در کتاب خود (اعلام الوری)، 34 یا 38 سال بوده است. (طبرسی، 1417ق: 156).
ضمن این که همه می دانند واقعه عاشورا به سال 61 ق. رخ داد. از اینها گذشته، وقتی امام علی (ع)، پس از شهادت حضرت فاطمه(س)، از برادرش عقیل می خواهد زنی را به او معرفی کند که از تبار شجاعان و دلاوران باشد و همین کلام حضرت علی خود نشانگر آن است که «ام البنین» در آن دوران ، دختری به سن بلوغ جنسی و عقلی رسیده بوده و لذا می توانست همسر آن حضرت باشد. روشن است اگر سن او زیر 15 سال بود، عقیل از او یاد نمی کرد. به خصوص که او به علم انساب آشنایی کامل داشت و معقول آن بود که دختری را برای برادرش برگزیند که هم از نظر سن و سال و هم از جهت صلاحیت و شایستگی مناسب وی باش. همچنین بعید به نظر می رسد این وصلت بعد از سال 26 هجری صورت گرفته باشد؛ چرا که فرزند برومندش، عباس در سال 26 و یا 23 هجری به دنیا آمده است.
علاوه بر این، گمان نمی رود چنین دختری تا سن 23 و یا 24 سالگی، بدون شوهر مانده باشد؛ زیرا پسرش عباس در زمان شهادتش حدود 34 سال داشت. بنابراین، ارجح آن است که سن او هنگام ازدواج با امیر مؤمنان (علیه السلام) 17 تا 21 سال باشد لذا می توان گفت که سن او در زمان به دنیا آوردن عباس حدود 18 تا 22 سال بوده و از این رهگذر، زمان تقریبی ولادت حضرت عباس را در سالهای بین 5 و 9 ق دانست. در این میان کسانی بر این باورند که امّ البنین در زمان واقعه عاشورا ، حدود 55 سال داشته است. اگر چنین باشد، می توان گفت زمان تولد عباس در سال 6ق. بوده است. در این صورت به نظر می رسد امّ البنین یک سال از امام حسین (ع) کوچک تر بوده و آن حضرت در زمان ولادت عباس حدود 18 الی 22 سال داشته است. پس سال تولد ایشان را می توان بین سال های 5 و 9 هجری در نظر گرفت. (آقاجانی قناد، 1382: 20)
ازدواج
هرچند علی(ع) پس از شهادت زهرا(س) همسران دیگری نیز انتخاب کرد، ولی همیشه در پی همسری بود که از خاندان شجاعت و غیرت و فضیلت باشد. امام علی (ع) این امر را با برادرش عقیل در میان گذاشت. امام از او خواست دختری از طایفه های مشهور عرب را برایش برگزیند که به شجاعت و قهرمان پروری زبانزد باشند تا از او فرزندی رشید، دلیر و با شهامت پدید آید. عقیل که انساب عرب را خوب می شناخت. علی را به خاندان راهنمایی کرد و گفت: با ام البنین(س) از طایفه کلاب ازدواج کن؛ زیرا در میان عرب، شجاع تر از پدران وی وجود ندارد. (مامقانی، 1350ق: ج3، 70؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ قمی، 1421 ق: 302؛ کحّاله، 1404ق: ج1، 242؛ دایرۀ المعارف تشیع، ج2، ص494).
بی تردید، تأکید امیرمؤمنان در انتخاب همسری شجاع و قهرمان پرور دو مطلب اساسی را نشان می دهد:
نکتۀ اوّل نقش و اهمیّتی است که همسر در شکوفایی فرزندان و نظام خانواده برعهده دارد. ویژگی های اخلاقی و ایمان پدر و مادر اگرچه تنها عنصر تشکیل دهنده ویژگی های فرزند نیست، ولی بخش مهّمی از تربیت فرزند بدان وابسته است. بر همین اساس، در اسلام ازدواج با افرادی که دارای بیماری های روحی، روانی و جسمی هستند، نهی شده است. در مقابل، ازدواج با دارندگان کمال و آراستگی پیشنهاد شده است.
نکته دوّم این است که امام با آینده نگری، رویدادهای آینده را پیش بینی می کرده است. امام می دانست که در حماسه کربلا، حضور فرزندی رشید در کنار امام حسین(ع) و زینب کبری (س) برای حمایت از دین خدا ضروری است تا حماسه عاشورا در صفحه تاریخ، ماندگارتر باشد.
او می بایست از پدری چون امیرمؤمنان و مادری شجاع و مهربان به دنیا آید؛ مادری که در ویژگی های فردی، نزدیک ترین شخص به زهرای اطهر(س) باشد. هرچند امام همسران دیگری داشت، ولی هیچ یک توانایی پذیرش این امانت سنگین را نداشتند.
آنان گرچه زنانی فاضل بودند، ولی نمی توانستند مادرحضرت عباس(ع) باشند. بدین گونه، منزلت و قدر فاطمه دختر حزام تجلی می یابد و تقدیر الهی، دست او را در دست بزرگ مرد تاریخ می گذارد و به مقامی می رسد که زنان دیگر به حال او غبطه می خورند. (آقاجانی قناد ، 1382: 24)
فرزندان
ثمره ازدواج امیرالمومنین (ع) با حضرت ام البنین (س) چهار پسر رشید بود به نام های: عباس(ع)، جعفر، عبدالله، عثمان که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران می خواندند. فرزندان ام البنین(س) همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عبدالله فرزند حضرت ابالفضل (ع) ادامه یافت. (جعفرزاده، 1394: 47)
مقام ام البنین
الف) دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)
ام البنین (علیها السلام) از وقتی پا به خانه امام علی علیه السلام گذاشت، همواره خود را در خدمت فرزندان فاطمه (علیها السلام) می دید و عشق و محبت خود را نثار آنان می کرد؛ محبتی بی ریا و خالصانه که تمام وجود او را در بر گرفته بود. او خدمت به فرزندان رسول خدا (ص) و مادری کردن در حق ایشان را فرصت و توفیقی خدادادی در زندگی خویش می شمرد. از این رو، خود و فرزندانش مانند پروانه ای بر گرد شمع وجود امام علی علیه السلام و یادگاران پیامبر صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا (علیهاالسلام) می گشتند و از نور ایشان پر فروغ می شدند.
اهل بیت علیهم السلام نیز که سرچشمه های کرامت و فضیلت اند، همواره حق مادری ایشان را به جا آورده و پاس خدمت هایش را نگه داشته اند.
هر چند در تاریخ از اهل بیت علیهم السلام درباره او سخنی به طور مستقیم ثبت نشده، ولی آنچه به صورت غیرمستقیم رسیده است، بر ارجمندی و بلندی مقام او نزد اهل بیت (علیهم السلام) دلالت دارد. آنچه از امامان علیهم السلام درباره فضیلت ابالفضل(ع) صادر گشته، در واقع تجلیل غیر مستقیم از ام البنین (علیها السلام) است. زینب کبرا –عقیله بنی هاشم و پیام آور کربلا – پس از ورود به مدینه، همواره مقام ام البنین علیها السلام را در نظر داشت و به وی احترام می گذاشت؛ به عیادت او می رفت و از او دلجویی می کرد (آقاجانی قناد، 1382: 13).
ب)سخن بزرگان
بی شک، ام البنین(علیها السلام) که مظهر ایمان، شجاعت و عشق به ولایت است، از تمجید و ستایش دیگران بی نیاز است، ولی چون سخن بزرگان می تواند گوشه ای از زوایای وجودی آن بانوی بزرگ اسلام را بنمایاند، سخن این بزرگان و عالمان را می آوریم:
1- عقیل بن ابی طالب؛ برادر امام علی(ع) و پدر بزرگوار مسلم بن عقیل است. وی عالم فرزانه و نسب شناس عرب بود و همو ام البنین(علیها السلام) را به علی(ع) معرفی کرد. عقیل درباره خاندان ام البنین(س)می گوید:
در میان عرب، شجاع تر از پدران ام البنین(علیها السلام) نبود. (ابن عنبر، 1362: 357؛ مامقانی، 1350ق: ج2، 128؛ امین، 1403ق: ج8، 381؛ قمی، 1421ق: 322).
2- ابونصر، سهل بن عبدالله بخاری از عالمان قرن چهارم در کتابش سرّ السلسلۀ العلویۀ می نویسد:
... و ام البنین(س) پیش و پس از درگذشت آن حضرت (امیرمؤمنان) با کس دیگری ازدواج نکرد. (بخاری، 1381ق، 88).
3- شیخ جعفر ربعی معروف به نقوی؛ فقیه و ادیب برجسته عرب زبان در عصر حاضر است. او در کتابش به نام زینب کبری می نویسد: ام البنین(س) از بانوان با فضیلت، خوش بیان، سخنور، پرهیزگار و اهل عبادت بود و حقّ اهل بیت(ع) را به خوبی می شناخت. (ربعی (نقوی)، 1411ق: 25).
4- عالم فرهیخته، زین الدین عاملی معروف به شهید ثانی (وفات: 965 ه. ق) نیز می نویسد: ام البنین(س)از بانوان با معرفت و پرفضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و بی اندازه داشت و خود را وقف خدمت به آنان کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه می گذاشتند. در روزهای عید، به احترام او به محضرش می رفتند و به ایشان ادای احترام می کردند. (ربانی خلخالی، 1378: 7).
5- سیدمحسن امین در کتاب اعیان الشیعه می نگارد:
ام البنین(س) شاعری خوش بیان و از خانواده ای اصیل و شجاع بود. (امین، 1403ق: ج8، 389).
6- علامه سیدعبدالرزاق موسوی مقرّم (وفات: 1391ه. ق) می نویسد:
ام البنین(س)از بانوان با فضیلت بود. وی حقّ اهل بیت (ع) را خوب می شناخت و در محبت و دوستی با آنان خالص بود و ایشان نیز در میان آن برزگوران، جایگاه بلند و مقام ارجمندی داشت. (المقرّم، بی تا: 72، عبدالامیر انصاری، 1375: 38).
7- علی محمد دخیّل؛ نویسنده عرب زبان معاصر می نویسد:
بزرگواری این زن (ام البنین(علیها السلام)) هنگامی روشن می شود که بدانیم وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او می دهند به آن توجه نمی کند، بلکه از سلامتی حضرت امام حسین(ع) می پرسد؛ گویی حسین(ع) فرزند او است نه آنان. (دخیّل، 1401ق: ج1، 325).
8- علامه حاج شیخ باقر شریف قرشی؛ نویسنده کتاب عباس بن علی، رائد الکرامۀ در فضیلت حضرت ام البنین(س) می نویسد:
در تاریخ دیده نشده است که زنی نسبت به فرزندان هووی خود محبتی خالصانه ورزد و آنان را بر فرزندان خویش پیش تر بدارد جز این بانوی پاک؛ یعنی ام البنین(علیها السلام). (شریف القرشی، بی تا: 23؛ عبدالامیر انصاری، 1375: 38).
ویژگی های ام البنین (علیها السلام)
1- وفاداری
وفا صفتی ارزنده و ستودنی است و در هر کسی باشد، او را گرامی و عزیز می گرداند. وفاداری و پای بندی به عهد و پیمان، فضیلتی بزرگ است که حتی در میان صفت های دیگر، خودنمایی می کند و منزلتی والا دارد؛ زیرا آراسته شدن به وفاداری و ملکه شدن آن در روح و روان آدمی، مستلزم پاکی و مراقبت همیشگی و پیروزی بر همه زشتی ها و وسوسه های شیطانی است.
اگر آنچه وفا به آن مربوط می شود، اسلام، امامان معصوم(ع) و خاندان وحی باشند، صفت وفا ارزشی آسمانی به خود می گیرد. ام البنین(علیها السلام) در خاندانی پرورش یافت که وفاداری به ارزش های انسانی در آن فضیلتی سترگ شمرده می شد. از این رو، این خوی خدایی با وجود او درآمیخت و ملکه وجودش گشت. ایشان نیز این صفت را در محضر مولاعلی پروراند و در وجود فرزندانش جاری ساخت. ام البنین (س) همچنان که در زندگانی علی (ع) و فرزندانش، کمال وفا را در حقّ آنان نگاه داشت، پس از شهادت امیرالمؤمنین نیز بر این وفاداری باقی ماند. بدین جهت، پس از شهادت جانسوز علی با هیچ مرد دیگری ازدواج نکرد. (ابن شهرآشوب، بی تا: ج3، 305). همین حس ایمان و وفاداری در وجود ابالفضل تجسم یافت؛ هنگامی که آب گوارا در کف داشت، به یاد لب تشنه بردار، آب را فرو ریخت. (مدرسی، 1382، 15؛ سالکی، 1382: 56).
2- ادب
ام البنین (س) که از دامان خاندانی ادب پرور و برخاسته بود، در محضر اسوه ادب علی آن را بارور ساخت و الهی گردانید. او در پیشگاه خدا ادب بندگی را نگاه می داشت و نسبت به مردم فروتن بود؛ ولی بزرگ ترین نمود ادب او، در برابر علی(ع) و فاطمه (س) و فرزندان معصوم آنان است. هنگامی که به خانه علی قدم نهاد، خود را نه به عنوان جانشین فاطمه (علیها السلام)، بلکه به عنوان خادم فرزندان فاطمه(س) می دانست. با آنان به ادب رفتار می کرد و آنها را گرامی می داشت. عباس از این سرچشمه ادب، تربیت آموخت که بردارش حسین را همیشه یا سیدی یا اباعبدالله خطاب می کرد و همواره ادب را در گفتار و رفتار خود نسبت به فرزندان زهرا نگاه می داشت. (الحائری، بی تا: ج1، 443)
3- ولایت دوستی و ولایت پذیری
عشق و محبت به ولایت با جان او آمیخته بود. او علی (ع) را نه تنها به عنوان همسر، بلکه به عنوان برادر رسول خدا و حجت خدا در میان مردم می دید و همسان به فرزندان معصوم او می نگریست. صفا و صمیمیت در محبت ایشان به مقام ولایت، موج می زد. هرگاه حسنین را بیمار می دید، دست مهربانی بر سرشان می کشید و همچون مادر از آنان پرستاری می کرد. با سخنان مهربانه اش، دل هایشان را آرامش می داد و در برابر آنان فروتنی می کرد. هرگاه با آنان روبه رو می شد، به ایشان لبخند می زد. (سویج، 1377ق: 50).
هنگام وداع با پسرانش وقتی که همراه اباعبدالله به سوی مکّه و کربلا حرکت می کردند، با روی باز از آنان استقبال کرد. پاسداری از وجود حسین را به آنان سفارش فرمود و فداکاری در راه حسین را به آنان گوشزد کرد. (عبدالامیر انصاری، 1375: 24). به راستی، برای او آسان بود که داغ جانسوز چهار فرزندش را ببیند، ولی حسین به سلامت باشد؛ پسرانش در راه حسین قطعه قطعه گردند، وی حسین بماند. از این رو، وقتی بشیر خبر شهادت شهیدان کربلا را آورد، ایشان نخست نه از فرزندانش، بلکه از حسین پرسید و سراغ حسین را گرفت و گفت: «فرزندانم فدای حسین باد». (عبدالامیر انصاری، 1375: 26).
3- شجاعت و شهامت
دلیری و شجاعت صفتی است که وجودش در مردان، به آنان برتری و بزرگی می بخشد. اگر این صفت در وجود زنی نهفته باشد که خود دارای کمال علمی و ادبی نیز هست، از او شخصیتی سرآمد و ممتاز می سازد. ام البنین(س) از خانواده ای برخاسته بود که معدن شجاعت و سرچشمه رشادت و غیرت به شمار می آمدند. به همین دلیل، وقتی علی (ع) از عقیل در مورد همسری که فرزندی شجاع بپرورد، راهنمایی خواست، او را به ام البنین(س) که خاندانش همه از شجاعان و پهلوانان عرب بودند، راهنمایی کرد.
ام البنین(س) این صفت خاندانش را به ارث برده بود. پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش و شهادت عباس و دیگر فرزندانش در بقیع حضور می یافت و عبیدالله فرزند خردسال عباس را نیز به همراه می برد. این روحیه، شهامت و شجاعت او در مقابل باطل نشان می دهد. به یقین، در آن فضای خفقان به بقیع آمدن و عزاداری کردن به گونه ای که مردم جمع شوند و با او هم ناله گردند (سماوی، 1377: 56؛ طبری، بی تا: ج6، 296؛ اصفهانی، 1372ق: 85؛ سویج، 1377ق: 70). عمل عاطفی صِرف نیست، بلکه رنگ و بویی سیاسی دارد. در آن شرایط که یزیدیان از پیروزی موقت خود سرمست بودند و حتی مدینه را نیز در واقعه حرّه به خاک و خون کشیدند، این چنین خودنمایی و شجاعت، تنها از شیرزنی همچون ام البنین(س)برمی آید که از آبشخور شجاعت سیراب گشته باشد. از دامن چنین مادری، عباس برخاست و با رشادت هایش در کربلا، دل اهل بیت(ع) حسین را تسکین داد.
4- صبر
در این جا به دو نمونه از موارد صبر و بردباری آن بانوی بزرگوار در مقابل مشکلات، اشاره می کنیم:
1- مورخان نقل می کنند که روزی امیر مؤمنان، عباس (ع) را در دامان خود گذاشت، آستینهایش را بالا زد و امام درحالی که به شدت می گریست به بوسیدن بازوان عباس (ع) پرداخت. ام البنین حیرت زده از این صحنه، از امام پرسید: «چرا گریه می کنید؟»
حضرت با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد: «به این دو دست نگریستم و آنچه را بر سرشان خواهد آمد، به یاد آوردم.»
امّ البنین شتابان و هراسان پرسید: «چه بر سر آنها خواهد آمد؟»
حضرت با آوایی مملوّ از غم و اندوه و تأثر فرمود: «آنها از ساعد قطع خواهند شد».
این کلمات چون صاعقه ای بر امّ البنین فرود آمد و قلبش را ذوب کرد. سپس او با اضطراب و به سرعت پرسید: «چرا قطع می شوند؟» امام به او خبر داد که فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش، حافظ شریعت الهی و ریحانه رسول اللّه (ص) دستانش قطع خواهد شد. امّ البنین به شدت گریست و زنان همراه او نیز در غم، رنج و اندوهش شریک شدند. (مقرم، 1369ق: 19)
در این لحظه بود که امّ البنین عظمت و عمق ایمان خود را نشان داد و به دامن صبر و بردباری چنگ زد و خدای را سپاس گفت که فرزندش، فدایی سبط گرامی رسول خدا (ص) و ریحانه او خواهد بود.
2- جمله معروف او هنگام شنیدن خبر شهادت چهار فرزند خویش مقام صبر و تحمل این مادر را آشکار کرده و زینت بخش صفحات تاریخ کربلا شده است. با آنکه بشیر خبر شهادت حضرت ابو الفضل (ع) 34 ساله، عبد اللّه 24 ساله، عثمان 21 ساله و جعفر 19 ساله را به مادرشان می دهد، وی صبر و بردباری می کند و فقط از امام خود می پرسد. (کحاله، 1379ق: 243).
5- سخنوری و شاعری
سخنوری و شاعری، ویژگی هایی است که جامعه فخر بر تن آدمی می پوشانند و هنری هستند که برای دارنده آن، مایه افتخار به شمار می آیند. سخنوری و شاعری در میان اعراب صدر اسلام نیز امتیاز برجسته ای به شمار می رفت. هر کس از این هنر والا بیش تر بهره داشت، بلند مرتبه تر و گرامی تر بود. همانگونه که گفته شد خاندان کلاب در میان عرب، به ویژگی های نیکویی همچون شجاعت، سخاوت، شاعری و سخنوری و... زبانزد بودند.
در میان قبیله کلاب از شاعران و سخنوران بزرگ بودند، علامه نقوی در کتاب زینب کبری(س) در این باره می نویسد: ام البنین(س)از زنان فاضلی بود که به حقّ اهل بیت(ع) شناخت کامل داشت. همچنین ایشان به شیوایی و رسایی سخن می گفت. (ربعی (نقوی)، 1411ق: 25).
عمر رضا کحّاله در اعلام النساء او را شاعری خوش بیان معرفی می کند. (کحّاله، 1404: ج4، 40).
سیدمحسن امین نیز در اعیان الشیعه چنین می نویسد. (امین، 1403ق: ج8، 381). او از این سخنوری و شاعری سود می برد و مردم را به دور خود در بقیع گرد می آورد و با هم نوحه سرایی می کردند.
6- احساس مسئولیت مقابل دین خدا
یکی از دلایلی که باعث شد امّ البنین (س) در عشق به حسین بن علی (ع) ذوب شود و با تمام وجود پیرو اهل بیت (علیهم السلام) شود و به رفیع ترین درجات ایثار و فداکاری در این راه نایل آید و از خود و فرزندانش و هرآنچه دارد، شمع هایی بسازد تا گِرد وجود نازنین ریحانه رسول الله (ص) و جگر گوشه بتول (س) بسوزند و بسازند تا از او حمایت و دفاع کنند، احساس مسؤولیت ام البنین در برابر اهل بیت (علیهم السلام) بود.
در همین راستا، حضرت امام جواد (ع) فرمود: «مؤمن به سه خصلت نیاز دارد: توفیق الهی، واعظ درونی و ناصح بیرونی.» (مجلسی، 1403ق، ج45، 326).
باید گفت این بانوی گرامی (ام البنین) هر سه خصلت یاد شده را داشت؛ بدین معنی که او، هم از توفیق و مدد الهی دراین مسیر بهره برد و هم از واعظ درونی در ارتباط با احساس مسؤولیت نسبت به خاندان پیامبر (ص) برخوردار شد و هم از ارشاد و راهنمایی های همسرش، علی بن ابی طالب (ع)، به عنوان ناصح بیرونی استفاده کرد و با این خصلت ها برتر از دیگر زنان شد. (الزهیر الجعفری، 1386: 49)
7- علم و دانایی
زندگانی ام البنین همواره با بصیرت و نور دانش همراه بوده است و این ویژگی والا در جای جای کتب تاریخی ذکر شده است و ما را با عظمت این بانوی عالمه و فاضله آشنا می سازد. علاقه ام البنین به اهل بیت(ع) و بصیرت دینی او به امامت به قدری بود که درباره او می نویسند: «برای عظمت و معرفت و بصیرت ام البنین کافی است که او هر گاه بر امیرالمؤمنین وارد می شد و حسنین مریض بودند با ملاطفت و مهربانی با آنها صحبت می کرد و از صمیم قلب با آنها برخورد می کرد چونان مادری مهربان و دلسوز، علمِ سرشارِ وی در کلام او و فرزند بزرگوارش عباس نمایان بود. او از محدثات شیعه است و فرزندان خود را با علم و دانایی تربیت کرد. اگرچه آنان فرزندان «باب علم نبی» بودند اما از دانش مادری هم بی بهره نبودند چنان که حضرت علی(ع) در مورد عباس می فرماید: «همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می گیرد از من معارف را فرا گرفت» ام البنین(س) که خود از دانش و فضیلت مایه داشت، در خانه علی نیز از کمالاتی علوی سرشار گشت، به گونه ای که همه آنانی که از ام البنین(س) نامی برده اند، وی را به فضل و کمال و علم ستوده اند. از این رو، عشق و علاقه او نسبت به اهل بیت(ع) و علی تنها در روابط عاطفی نبود، بلکه از آگاهی و شناخت وی نسبت به آنان سرچشمه می گرفت.
برخی افراد مانند سیدمهدی سویج در کتاب ام البنین(س) سیدۀ نساء العرب در بیان فضل و دانش او، ایشان را با جناب زینب کبری(س) البته در سطح پایین تر مقایسه می کند و او را به صفت عالمه می ستاید. این ویژگی آشکارا درباره هیچ کس جز زینب کبری گفته نشده است. (سویج، 1377ق: 51).
این نویسنده از کتاب معالی السبطین و کنز المصائب نقل می کند که حضرت عباس علم خود را در کودکی از محضر پدر و مادرش (ام البنین(علیها السلام)) آموخته است. (الحائری، بی تا: ج1، 31). از این رو، صفت عالمه را برای او، سخن آن حضرت دانسته است.
8- پاسداشت نهضت عاشورا
سنگینی مصیبت امام حسین(ع) و لزوم پاسداری از نهضت عاشورا و رساندن پیام آن به آیندگان اقتضا می کرد که بازماندگان و وابستگان این حادثه، آن را با هر روش ممکنی زنده نگاه دارند. یکی از این راه ها، برپایی مراسم سوگواری و عزای عمومی بود.
ام البنین(س)یکی از کسانی بود که این وظیفه مهّم را برعهده گرفت و آن را به انجام رسانید. از ویژگی های بسیار مهم ایشان ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل های آینده برساند. بی شک، این موضوع افزون بر بار سیاسی، بارِ عاطفی نیز داشته است. همانگونه که اشاره شد، ام البنین(س) سخنوری توانا و شاعری خوش بیان بود. (کحّاله، 1404ق: ج4، 40؛ امین، 1403ق: ج8، 389). وی به همراه فرزند عباس عبیدالله در بقیع حاضر می شد و بر شهیدان کربلا نوحه سرایی می کرد. (اصفهانی، 1372ق: 90).
نویسنده کتاب ابصارالعین، شعر زیر را از شرح الکامل ابوالحسن اخفش نقل می کند و آن را از سروده های ام البنین(س)در ماتم فرزندش (عباس) می داند:
یا مَن رَأی العباس کَ رَّ علی جماهیر النَّقَد
وَ وَراهُ مِن ابناء حی دَر کلٌّ لَیثَ ذی لُبَد
اُنبِئتُ انَّ ابنیِ اُصیبَ بِرَأسِهِ مقطوعُ یَد
وَیلی علی شِبلی اَما لَ برَأسِهِ ضربُ العمد
لَو کانَ سَیفُهُ فی یَدَیهِ لما دَنَا مِنهُ اَحَد
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1403 ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ ربعی (نقوی)، 1411ق: 26؛ امین، 1398 ق: 114؛ محلّاتی، 1368ق: ج3، 294).
ای کسانی که حمله جانانه عباس(ع) را بر گله های گوسفند دیدید و نیز در پی او، فرزندان حیدر را که هر کدام شیری هستند که دست از یاری اش برنمی دارند. آه! به من خبر داده اند که بر سر فرزندم عباس، عمود آهنین زدند، درحالی که دست در بدن نداشته است. وای بر من! که بر سر فرزندم عمود فرود آمد. اگر فرزندم عباس(ع)، دست در تن و شمشیر در کف داشت، چه کسی را یارای آن بود که به او نزدیک شود؟
بدین سان ام البنین(س) برای حسین(ع) و فرزندانش عزاداری می کرد و حتی فرزند خردسال عباس (ع) را نیز به همراه می برد. او چنان سوگمندانه نوحه سر می داد که همگان را به گریه وا می داشت. درباره درست بودن اسناد این اشعار به ام البنین(علیها السلام)، باید گفت: به یقین بنابر آنچه گفته شد ام البنین(س) در هنگامه عاشورا زنده بود و به بقیع نیز آمده است. البته درباره اینکه اشعار یاد شده را او سروده باشد، سند محکمی در دست نیست.
گفتنی است ابیات دیگری را نیز به ام البنین(س) نسبت داده اند، مانند این موارد
لا تدعُوَنِّی وَ یَک ام البنین
تُذکِّرینی بلیوث العرین
کانت بنونَ لی اُدعَی بهِم
و الیومَ اَصبَحتُ و لا من بَنین
اَربعۀٌ مِثلَ نسُورُ الرّبی
قد وَاصلُوا الموتَ بقَطعِ الوَتینِ
تنازَعُ الحِرصانَ اَشلائَهُم
فَکُلّهُم اَمسُوا صَریعاً طَعین
یا لَیتَ شِعربی اَکَما اَخبَروا
بِاَنَّ عبّاساً مَقطُوعَ الیَدَین
(سماوی، 1341ق: 64؛ امین، 1398 ق: 114؛ امین، 1403ق: ج8، 389؛ شبّر، 1409ق: ج1، 71؛ الحائری، بی تا: 432). ای زنان مدینه! دیگر مرا ام البنین(س) مخوانید و مادر شیران شکاری ندانید.
من فرزندانی داشتم که به سبب آنها مرا ام البنین(س) می گفتند، ولی اکنون دیگر برای من فرزندی نمانده و همه را از دست داده ام. ام البنین (س) با این حرکت پرشور خود به بیان حماسه عاشورا و دلیری و شجاعت فرزندان خود، نمایاندن مظلومیت حق وحقیقت، بازگو کردن تاریخ کربلا واعتراض به حکومت جابرانه وظالمانه یزید و امویان دست زد.
ام البنین (ع) و سفر امام حسین(ع)
با مرگ معاویه در سال 60 ه. ق و به تخت نشستن یزید، ولید بن عُتبه به دستور او کوشید تا حسین بن علی(ع) را به بیعت با خود وادارد، ولی امام حسین(ع) تسلیم نشد. او اسلام و همه تلاش های پیامبر (ص) و علی(ع) و همه خون های شهیدان اسلام را با حکم رانی یزید برباد رفته می دید. از این رو، به نشانه سرپیچی از بیعت با یزید، به مکّه هجرت کرد پس از آنکه امام حسین (ع) مسلم بن عقیل را به کوفه فرستاد و او آمادگی اهل کوفه را به امام اعلام داشت، ایشان تصمیم گرفتن به سوی کوفه حرکت کند. این تصمیم، با رسیدن خبرهایی مبنی بر قصد ترور امام در خانه کعبه به دست کارگزاران حکومت یزید همزمان شد. در نتیجه امام مکّه را پیش از انجام مناسک حج به سوی کوفه ترک کرد. در این سفر، ام البنین(ع) با کاروان همراه نبود که این مسأله ممکن است به دلیل بیماری، سالخوردگی یا درخواست امام باشد. افزون بر این، به نظر می رسد هیچ یک از همسران امام علی (ع) و رسول اکرم (ص) در این سفر با آن حضرت نبوده اند. بنابراین، او در کنار کسانی مانند امّ سلمه ماند.
لحظه وداع این مادر بزرگوار با فرزندان رشیدش، بسیار شورانگیز بود. مادری، چهار عزیز خود را در سفر به همراه حسین(ع) بدرقه می کرد. لحظه وداع دیدنی بود؛ فضا سراسر اشک و احساس و عاطفه بود. نخست فرزند کوچک تر به آغوش مادر رفت. ام البنین(ع) او را بویید و بوسید. سپس تک تک فرزندان با مادر خداحافظی کردند. آنگاه نوبت به عباس رسید. او بزرگ ترین و رشیدترین فرزندانش بود، ولی دل بریدن مادری مانند ام البنین(ع) از پسری همچون عباس بسیار سخت و سنگین می نمود. سرانجام پس از بارها بوسه زدن بر گونه های عباسش، سر او را بر سینه خود گذاشت و دستان او را در دستانش گرفت. لحظه ای به سیمای نورانی و زیبای او چشم دوخت و دوباره او را در آغوش فشرد. آنگاه نخست، سفارش برادرانش را به او کرد. سپس به عباس(ع)، جعفر، عبدالله و عثمان رو کرد و گفت:
پسرانم! عزیزانم! چشم و دل مولایم حسین(ع) و فرمان بردار او باشید. (عبدالامیر الانصاری، 1375: 24). شما فداییان حسینید. هرگز از او دست برندارید و تا آخرین قطره خونتان از او حمایت کنید. ام البنین(ع) این چنین، غمگینانه با فرزندانش و امام حسین(ع) و کاروانش خداحافظی کرد.
ام البنین(ع) پس از عاشورا
پس از آنکه نهضت عاشورا، در کربلا به خون نشست، کاروان عترت و پیام آوران شهادت پس از حضور افشاگرانه در کوفه و شام، به سوی مدینه حرکت داده شدند. وقتی کاروان به نزدیک مدینه رسید، امام سجاد به حرکت حماسی و سیاسی دیگری دست زد.
بشیر می گوید:
وقتی به نزدیکی مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین (ع) فرود آمد. بار شترش را پایین آورد. چادرش را نصب کرد و فرمود: ای بشیر! خدا پدرت را رحمت کند. او شاعر خوبی بود. آیا تو نیز از شعر بهره ای داری؟ گفتم: آری! امام فرمود: به مدینه برو و خبر شهادت پدر و عزیزانم را به اهل مدینه برسان. (ابن طاووس، 1419ق: 143).
مدینه به ظاهر آرام بود، ولی روزها بود که در انتظار شنیدن خبری دهشتناک به سر می برد. بشیر با شنیدن دستور ولیّ خدا، بر اسب سوار شد و با سرعت خود را به مدینه رساند. وارد مسجدالنبی شد. صدا را به کریه بلند کرد و با حالتی غمناک، با دو بیت شعر به انتظار تلخ اهل مدینه پایان داد:
یا اهلَ یَثربَ لا مُقام لَکُم بِهَا
قُتِلَ الحسینُ فَادمَعی مِدرارُ
الجِسمُ مِنهُ بِکربلاءَ مُصَرَّجُ
و الرّاس منهُ علَی القَناۀ یُدارُ
(ابن طاووس، 1419ق: 142).
ای اهل مدینه! دیگر در مدینه نمانید؛ زیرا حسین(ع) کشته شد. پس فراوان اشک بریزید. بدن حسین(ع) در کربلا، در خاک و خون غلتید؛ در حالی که سرش بر بالای نیزه به این شهر و آن شهر برده می شد. با اعلام این خبر، مدینه یکپارچه در عزا و شیون نشست. زنان از خانه های خود بیرون آمدند، صورت هایشان را خراشیدند، فریاد ماتم سر دادند و بر مظلومیت حسین (ع) و یارانش گریستند.
در آن میانه شور و شیون، ام البنین(ع)، مادر شکیبا و صبور عباس، خود را به بشیر رساند و فرمود: «بشیر! از حسین(ع) برایم بگو». بشیر گفت: در سوگ چهار فرزند شُجاعَت به تو تسلیت می گویم. نگاه ام البنین (ع) به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد: «بشیر: گفتم از حسینم چه خبر آوردی؟ حسینم چه شد؟ فرزندانم فدای حسین(ع) باد.»(مامقانی، 1350: ج2، 128).
آری، برای ام البنین (ع)، وجود امام و مقتدایش از همه کس مقدّم بود. آفرین بر این فضیلت و ایمان و مرحبا به این بزرگواری و وفا، او بار دیگر رو به بشیر کرد و گفت: اگر حسین زنده باشد، کشته شدن چهار فرزندم برایم آسان است. (شبّر، 1409ق: ج1، 74؛ مامقانی، 1350: ج2، 231)
ام البنین وزنده نگه داشتن یاد وخاطره عاشورا
ام البنین گریه و نوحه خوانی را وسیله و راهی برای فریاد زدن به مظلومیت امام حسین(ع) و اهل بیت برگزیده بود. او چنانکه اندکی پیش تر گذشت، عبیدالله فرزند حضرت عباس را با خود می برد و به بقیع می آمد و بر «کشتۀ اشک ها»، اقامۀ ماتم می نمود. و با گریه ای حزن آور، بر فرزندان خویش می گریست. ام البنین حسرت و آرزوی آن را داشت که ای کاش او و فرزندانش و همۀ اهل زمین فدای امام حسین می شدند، اما امام زنده می بود. ام البنین از این حرکت چند هدف را در نظر داشت: اوّل: اقامۀ عزاداری بر سرور شهیدان، ریحانۀ پیامبر، امام حسین، و بزرگداشت و تعظیم شعائر الهی. دوّم: برای مردم از شجاعت امام و فرزندانش و همچنین از مظلومیت شان پرده بردارد و با آنان بر تاریخ افتخار ورزد. سوم: اتفاقات کربلا و ستم هایی که بر آل پیامبر وارد شد و فجایعی که هر مخلوقی از آن شرم دارد را بیان کند. او این مهّم را با این روش و در قالب گریۀ عاطفی بیان می کرد. و اینچنین، اعتراض خویش به وضعیت موجود و حکومت طاغوت را اعلام می داشت. چهارم: حاکمان ستمکار را رسوا می ساخت. حاکمانی که بر همۀ امور امّت تسلّط داشته، مردم را گمراه می نموده، در گذر زمان، حقیقت ها را وارونه می ساختند. پس ام البنین با این روش، حقّ و حقیقت را آشکار می کرد. پنجم: مردم را علیه بنی امیه و گناهانشان برمی انگیخت و خونخواهی شهیدان اهل بیت را می کرد. ششم: با آنکه مزار حضرت عباس و برادرانش در کربلا بود، امّا ام البنین به بقیع می رفت تا مردم در آنجا گرد آیند و ستم هایی که بر امام حسن و حضرت فاطمه رفته بود، برایشان یادآوری شود و خاطرات مردمان با پیامبر در آن مکان را برایشان بازسازی نماید و آنان را از موضع گیری های مسلمانان صدر اسلام در دفاع از پیامبر و خاندانش، که هم اکنون در این مقبرۀ مقدس جای گرفته بودند، آگاه سازد. هفتم: او نوه اش عبیدالله بن عباس را با خود می آورد؛ به این خاطر که وی واقعۀ کربلا حضور داشت. عبیدالله شاهدی عینی و دلیل و برهانی زنده بود تا ماجرای کربلا را برای مردم و برای نسل های آینده، روایت کند و کودکان همسن و سال او و نیز مردان و زنان بزرگسال نزد او اجتماع کنند.
وفات ام البنین(علیها السلام)
سرانجام، زندگی سراسر فضیلت، مهر، عاطفه و مبارزه حضرت ام البنین علیهاالسلام، در حدود ده سال بعد از حادثه کربلا به پایان رسید. آن بانوی بزرگوار پس از حادثه جانسوز کربلا، بار رسالت سیاسی و اجتماعی خویش را در زنده نگه داشتن حماسه جاویدان عاشورای حسینی به زیباترین شکل ممکن به انجام رسانیدتاریخ درگذشت این بانوی نامداردر هیچ یک از کتاب های معروف تاریخی و روایی نیامده است. سنّ وی در هنگام وفات نیز مشخص نشده است. در کتاب ستاره درخشان مدینه؛ حضرت ام البنین(علیها السلام)، سال وفات آن حضرت، سال 70ه. ق آورده شده است، بی آنکه به مدرک معتبری استناد دهد. نویسنده کتاب سیدۀ نساءالعرب نیز با توضیحاتی، سال وفات ایشان را سال 64ه. ق دانسته است.
سرانجام، زنی که عمری را در راه عشق به ولایت اهل بیت(ع) گذراند، جام زندگانی جاویدان نوشید و از غم دنیا آسوده شد؛ بانویی که در زندگانی اش سراسر مهر و عاطفه و مبارزه بود؛ بانویی که همسر شهید، مادر شهید و یکی از پیام رسانان خونین عاشورا بود و همه چیز خود را در راه خدا، خالصانه تقدیم کرد. وی را در قبرستان بقیع و در کنار آرامگاه امام مجتبی، فاطمه بنت اسد، به خاک سپردند. سنّ او را در هنگام وفات می توان میان 60 تا 65 حدس زد. (آقاجانی قناد، 1382: 37)
کرامت های ام البنین(علیها السلام)
حضرت ام البنین (س) از زنان بزرگواری است که درگاهش پناهگاه بی کسان و ناامیدان است. از این رو، نزد مسلمانان و شیعیان و دل باختگان آل الله، منزلتی والا دارد و کرامت هایی از او نقل کرده اند که به چند نمونه بسنده می کنیم:
1- آیت الله العظمی حاج سیدمحمود حسینی شاهرودی می فرمود:
من در سختی ها، صد مرتبه صلوات برای مادر حضرت عباس(ع) جناب ام البنین(س) می فرستم و حاجت می گیرم. (ربانی خلخالی، 1378: 140).
2- آیت الله العظمی سیدمحمد شیرازی می فرمود:
شخصی در عالم مکاشفه، حضرت قمر بنی هاشم را می بیند و عرض می کند: آقا! من حاجتی دارم؛ به چه کسی متوسل شوم تا حاجتم روا شود؟ حضرت می فرماید: به مادرم ام البنین(علیها السلام). (ربانی خلخالی، 1378: 142).
نویسنده کتاب ام البنین (علیها السلام)؛ نماد از خودگذشتگی می نویسد:
خانواده ای ترک زبان و حنفی مذهب به محله ما آمده بودند در میان آنان خانمی بود به نام وزیره که ده سال از ازدواجش می گذشت، ولی هنوز بچه دار نشده بود. اهل محل به او گفتند: چرا به حضرت ام البنین(س) متوسل نمی شوی؟ گفت: این کار سودی ندارد. به او گفتند: هرکس از غذای سفره ام البنین(س) بخورد او را در پیشگاه خدا واسطه قرار دهد، خداوند دعایش را می پذیرد. تو نیز چنین کن، شاید خداوند دختری به تو عطا کند و به مبارکی ام البنین(علیها السلام)، نام او را فاطمه بگذاری. او گفت: می پذیرم به شرط آنکه این مطلب میان من و شما باشد و شوهر و خانواده ام از آن آگاه نشوند.
فردا وزیره با نگرانی و هراس، درحالی که صورت خود را با مقنعه ای پوشانده بود، به مجلس روضه ای در منزل حاجیّه ام عبدالامیر آمد. نخستین مرحله از ذکر مصیبت ام البنین(س) پایان رفته بود و ناله و گریه زن ها بلند بود. با دیدن حالت گریه زنان، دل وزیره نیز شکست و غم هایش افزونی یافت. روضه خوان پس از شرحی درباره فضایل ام البنین(علیها السلام)، برای بهبودی بیماران دها کرد. آنگاه سفره ام البنین(س) پهن شد. وزیره، کمی از خوراکی ها را برداشت و درحالی که اشک هایش جاری بود، از منزل خارج شد. او و شوهرش آن غذای متبرک را خوردند.
یک ماه پس از این رویداد، رنگ چهره وزیره به زدی می گرایید، به گونه ای که کارهایش را به سختی انجام می داد. شوهرش او را نزد پزشک برد. پزشک می گوید: ناراحتی های او نشانه بارداری است. دوران بارداری گذشت و او دختری به دنیا آورد؛ دختری به دنیا آورد؛ دختری که مانند شمعی به خانه تاریک آنان روشنی بخشید. وزیره می خواست برای تبرک به نام ام البنین (س) نام نوزاد را فاطمه بگذارد، ولی خویشاوندان شوهرش مخالفت کردند و نام نوزاد را بشری گذاشتند و وزیره به خاطر سوگندی که یاد کرده بود، کفّاره پرداخت. (عبدالامیر الانصاری، 1375: 42).
بعد از درگذشت همسر اوّل آمدن همسر دوّم در خانه معمولاً با درگیری ها، بگو مگوها و تبعیض هایی میان همسر دوّم و فرزندان همسر اوّل همراه است. این درحالی است که آمدن ام البنین(س) در خانه امام علی (ع) نه تنها اختلافی ایجاد نکرد، بلکه بر مهربانی در خانه و همدلی افراد خانواده افزود.
دخیلکِ یا امُّ البنین
در ماه ذی حجه سال 1415 قمری شخصی به نام «عبدالحسین» همراه خانواده و فرزندانش از یک سفر تفریحی که خارج از بغداد گذرانده بودند، برمی گشت و در حال حرکت به سوی منزلشان بودند که ناگهان در میان راه، ماشین از کار افتاد. عبدالحسین هرچه تلاش می کند، نمی تواند علّت از کارافتادن ماشین را پیدا کند. متأسفانه خیابان نیز از عبور و مرور خالی شده و امکان کمک گرفتن از دیگران وجود نداشته است. عبدالحسین متحیر و سرگردان ایستاده و همسرش نیز به علّت تاریکی جاده و عدم رفت و آمد ماشین ها دچار ترس و وحشت می شود. در این اثنا همسرش از خداوند درخواست کرد به پاس حرمت ام البنین که کرامات او بر زبان گویندگان جاری است، به آنها عنایت نموده، برای راه افتادن ماشین کمکی به آنها برساند. ناگهان مردی از راه می رسد و عبدالحسین با این تصور که شاید از وضعیت ماشین و تعمیر آن اطلاعی داشته باشد، به سراغ آن مرد می رود. مرد می گوید هیچ مانعی ندارد و مشغول بررسی و تفحص می شود. امّا نتیجه ای نمی گیرد و می گوید که باید بروی وسیله ای بیاوری و آن را بُکسل کنی و به راه خود ادامه می دهد.
همسر عبدالحسین با صدایی محزون و دلی شکسته مرتب تکرار می کرد: دستم به دامنت یا ام البنین! ما را از این گرفتاری نجات بده. عبدالحسین مجدداً برای به کار انداختن ماشین مشغول کار می شود و هنوز سوییچ را نچرخانده بود که صدای موتور بلند می شود و ماشین به بهترین وجه به حرکت درمی آید! آری، اتومبیل به سرعت باد می رفت تا اینکه به برکت حضرت ام البنین به منزل رسیدند. در راه همسر عبدالحسین این کلام را مدام تکرار می کرد:
یا اُمَّ البنین دَخیلَکِ! «ای ام البنین! دستم به دامانت!»(ربانی خلخالی، 1420ه. ق: 55)
نتیجه گیری
از تحلیل وبررسی ویژگی ها و فضایل ام البنین روشن گردید این بانوی بزرگوار در رساندن پیام عاشورا به مردم عصر خویش سهمی شایسته داشته است او فریادش را به گوش زمان رساند تا صدایش همچون صدای رسای زینب کبری (س) باشد. همچنان که مانند کوهی برافراشته، در برابر بادهای سهمگین ایستادگی کرد تادر طول تاریخ از قیام حسینی حمایت نموده ، ازحقیقت و رسالت توحید محافظت کند ام البنین چه در زمان حیات امام علی(ع) و چه بعد از شهادت ایشان برای همسرش، زنی صمیمی، فداکار و با عفت بود. فرزندان فاطمه (س) را بر فرزندان خود مقدم داشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان کرد. به تربیت درست فرزند بر اساس مکتب اهل بیت (ع) توجه داشت، در عصر خود یکی از زنان با فضیلت، پرهیزگار، عابد، با تقوا و در شعر و حدیث سرآمد دیگران بود آن بانوی بزرگوار پس از حادثه جانسوز کربلا، بار رسالت سیاسی و اجتماعی خویش را در زنده نگه داشتن حماسه جاویدان عاشورای حسینی به زیباترین شکل ممکن به انجام رسانید، این بزرگ زن تاریخ اسلام در شمار زنانی است که تمام هستی خود را که چهار فرزندش بودند، در راه دین رهسپار جهاد با امام زمانش می کند، معرفت او در شمار معارف اعلی قرار دارد که امام زمانش را می شناسد و شرایط زمان را درک می کند و همه ماهیت وجودی خود را که چهار فرزند است با امام بدرقه کرد و هرگز نگفت یکی برای من باشد، بلکه هر چهار تا را برای دین خدا و محض اطاعت امام و رهبر با امام همراه کرد وقتی از حادثه کربلا خبرها می شنید مدام می پرسید حسین فاطمه چه شد؟
او پس از حادثه کربلا و دریافت خبر شهادت چهار فرزندش همچو کوهی استوار و شکیبا، از خود جزع و فزعی نشان نداد. بلکه گفت: اینها همه فدای حسین(ع) باد، این امر حکایت از اخلاص کامل او به اهل بیت(ع)، به خصوص امام حسین(ع) دارد. ام البنین را زنی ادیب و شاعری فصیح و اهل فضل و دانش دانسته اند؛ چنانکه قصاید و مرثیه هایی در مورد شهدای کربلا و امام حسین(ع) و چهار فرزند خویش که در کربلا شهید شدند سروده است که معرفت آموز است. ام البنین بعد ازحادثه کربلا، به قبرستان بقیع رفته و در رثای حسین و یارانش و عباس و دیگر فرزندان مدیحه و نوحه سرایی و گریه می نمود و این خود ضمن اعتراض به وضع سیاسی و اجتماعی یاد شهدای کربلا و آرمان و ارزش ها و اهداف قیام کربلا را زنده می داشت، اگر چه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وی نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله انسان هایی تربیت شده اند که در تاریخ ماندگاربوده اند او در طول زندگی با برکت خویش، پیام رسان شهیدان راه فضیلت و تداوم بخش راه امامت بود و رسالت خویش را به طور کامل ادا کرد.
منبع:حوزه
انتهای پیام/