ID : 1045472

پای صحبت یک غسال/ از تعمیر آمبولانس تا غسل اموات


ظاهرا شغلشان با دیگر شغل‌ها متفاوت است. با سنگ، چوب و آهن و خرده‌ریزه‌های الکترونیکی کار نمی‌کنند، سرو کارشان با تن است و آدم‌ها، زنده و مرده !

ظاهرا شغلشان با دیگر شغل‌ها متفاوت است. با سنگ، چوب و آهن و خرده‌ریزه‌های الکترونیکی کار نمی‌کنند، سرو کارشان با تن است و آدم‌ها، زنده و مرده !

بسیاری از ما نگاه خاصی نسبت به شغلشان داریم، اما خودشان کارشان را خدایی می‌دانند و نگاه و تصورشان به مرگ متفاوت از دیگران است. سر و کارشان با انسان‌های بی‌جان در یک سوی ماجرا و انسان‌های زنده آن سوی شیشه است. شاید خدا را بسیار بیشتر از ما و در همه لحظات شاهد بر اعمال خودشان می‌دانند و به همان اندازه زندگی را فانی و به خاطر همین طرز فکر تلاش می کنند تا از گناه دوری کنند.

مثل همه ما در این شهر با مشکلات بسیار زندگی می‌کنند و حتی به خاطر نگاه ما به شغل آنها در معذوریت و محدودیت هستند. نگاه دردآوری که گویی با دیگران تفاوت و یا چیزی را ندارند که همه ما داریم اما غسال‌ها و غساله‌ها هم دغدغه اجاره‌خانه دارند؛ پول مدرسه بچه‌ها، قسط‌های تلمبار و ... و البته دل مشغولی‌هایی که همه کارها به همراهشان دارند.

روزشان در سالن تطهیر با شستشوی اموات آغاز و باز هم با شستشوی اموات به پایان می‌رسد، درست مثل شروع روز در یک فروشگاه نیست اما اگر خوب نگاه کنی مهمتر و حساس‌تر و مهربانانه‌تر و کم‌توقع‌تر است.

روح‌الله مرادی اهل یزد - جوان 24 ساله‌ای که پنج سال در این شغل سابقه دارد. قبل از ورود به این شغل در تعمیرگاه محل خود کار می‌کرده و به عنوان یک تعمیرکار ماهر شناخته شده بوده است و به ایسنا از نحوه ورود و علاقه‌اش به این کار می‌گوید: یک بار برای تعمیر آمبولانس آرامستان یزد به آنجا رفتم. آمبولانس قدیمی بود و امیدی به تعمیر آن نبود اما من به خوبی تعمیرش کردم. بعد از اتمام کار درخواست کردم شستشوی یک میت را ببینم. با اصرار بسیار قبول کردند. برای اولین بار وارد سالن تطهیر شدم؛ به محض وارد شدن، در از پشت بسته شد؛ این روالی بود که همیشه اتفاق می‌افتد و در ورودی بعد از ورود افراد بسته می‌شود، اما برای من خیلی ترسناک بود. میتی آورده شد که سرش به شدت آسیب دیده بود، غسالی که آنجا بود می‌دانست من تا به حال میت ندیده‌ام و می‌ترسم و به من گفت این جنازه را بچرخان و نگه‌دار و خودش از اتاق خارج شد.

روح‌الله در ادامه ماجرای ورودش به این کار را این طور ادامه می‌دهد: در 20 دقیقه‌ای که نبود مدام به جنازه‌ای که نگه داشته بودم نگاه می‌کردم و از ترس به شدت عرق کرده بودم. بعد از این که برگشت کمی از من به دلیل این که آنجا مانده بودم، تشکر کرد و خیلی عادی به کارش ادامه داد. همین مسئله باعث شد به این کار علاقمند شوم؛ جمعه‌ها می‌رفتم آنجا و کمک می‌کردم و در عین حال کار را یاد می‌گرفتم. همکاران امروزم کمک کردند و ظرف یک ماه این کار را یاد گرفتم.

او هم مانند بسیاری از غسال‌ها و غساله‌ها به بعضی‌ بی‌توجهی‌ها در خصوص مزایا و حقوقشان اعتراض دارد، اما در پاسخ به این سوال که آیا از کارت راضی هستی؟ گفت: اگر مقداری وضع مالی بهتری داشتم برای رضای خدا این کار را در هر کجای کشورم به صورت افتخاری انجام می‌دادم اما در حال حاضر به پولش احتیاج دارم. شغل ما از لحاظ شرعی مسئولیت سنگینی دارد. کسی می‌تواند غسال شود که نیت پاک داشته باشد. در کار ما یک تکلیف الهی وجود دارد.

وی با شوق و رضایت ادامه می‌دهد: رییس سازمان خلدبرین به تمام نیروها توجه می‌کند و مشکل شخصی و یا خانوادگی نیروهایش را برطرف می‌کند. من در حال حاضر نیروی قراردادی هستم و امیدوارم در آینده استخدام و رسمی شوم. به طور میانگین روزانه چهار جنازه را به تنهایی غسل می‌دهم و کفن می‌کنم .سختی کار همیشه هست اما من جوان هستم و هیچگاه در این کار کم نمی‌آورم. وقتی مکانیک بودم می‌توانستم ماهی دو میلیون تومان حقوق بگیرم اما در حال حاضر 700 هزار تومان حقوق می‌گیرم ولی اگر ماهی 100 هزار تومان هم بود باز این کار را انجام می‌دادم؛ ادعا نمی‌کنم وضعیت مالی خوبی دارم اما این کار را دوست دارم و انجامش می دهم.

روح الله مرادی که تا مقطع دبیرستان به تحصیلات خود ادامه داده است، در خصوص لطفی که خداوند همیشه نسبت به او داشته است می‌گوید: شش سال است ازدواج کرده‌ام و فرزند دار نمی‌شدم هزینه‌های سنگینی کردم و به دکترهای زیادی مراجه کردم اما خداوند پس از این شش سال به من لطف کرد و فرزندی خوب و سالم عطا کرد من این لطف‌ها را که بارها در زندگی‌ام تکرار شده است مدیون این کار خدایی می‌دانم. حالا دخترم هم وقتی بزرگ شد تشویقش می‌کنم اگر خودش خواست این کار را انتخاب کند و انجام دهد.

وی در خصوص نگاه مردم جامعه نسبت به شغلش می‌گوید: وقتی می‌فهمند مکانیک بودم و حالا رفتم سر این شغل می‌گویند جوان هستی چرا این کار را کردی اما وقتی صحبت می‌کنم راضی می‌شوند و متوجه می‌شوند این شغل چه ارزش‌های معنوی به انسان می‌دهد.

این غسال جوان عجیب‌ترین خاطره خود را تطهیر جوانی عنوان کرد که خود را دار زده بود و در ادامه می گوید: پیش خودم سوال می‌کردم چرا یک انسان باید خود را دار بزند؛ کسی که خود را دار می‌زند دیگر جایش در بهشت نیست، چنین اتفاقی نباید در مملکتمان بیفتد. برای ما هر فردی با هر شرایطی که از دنیا رفته باشد فرقی ندارد و به یک روش کارش را انجام می‌دهیم و به این موضوع توجه نمی‌کنیم این فردی که تطهیر می‌کنیم خوب بوده یا بد، قرار نیست به حساب کسی رسیدگی کنیم در جایگاهی نیستیم که برای کسی قضاوت کنیم.

 منبع: ایسنا




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.