پیام اصلی دست و پا زدنهای اخیر چیست؟!
یزدرسا؛ انتخابات نهمین دوره مجلس شورای اسلامی که در اسفندماه سال 90 برگزار شد اولین انتخابات بعد از فتنه 88 بود و همین امر عامل اهمیت مضاعف آن بود. لیبرالهای وطنی که هنوز در توهم روزهای فتنه باقی مانده بودند و احتمالا حتی حضور دهها میلیونی مردم در «9 دی» هم موجب نشده بود آنها به خود بیایند، اینگونه تصور میکردند که با تحریم انتخابات توسط آنها، مشارکت مردم در انتخابات کاهش چشمگیری خواهد داشت تا جایی که رئیس دولت اصلاحات قبل از انتخابات 12 اسفند 90 ابراز امیدواری کرده بود با تحریم انتخابات توسط آنها، مشارکت مردم از 30 درصد بیشتر نشود!
اما آنچه اتفاق افتاد، حضور گسترده مردم در انتخابات و رقم خوردن یکی از بالاترین میزان مشارکتها در همه ادوار انتخاباتهای مجلس بود. همین امر موجب شد که رئیس دولت اصلاحات در ساعات پایانی زمان انتخابات که دیگر حضور گسترده مردم محرز شده بود، در مکانی دورافتاده رأی خود را به صندوق بیندازد. مشارکت در آن انتخابات که تحریمش کرده بودند حتی از انتخابات اسفند 94 که با «تکرار میکنم» به استقبال آن رفتند هم بیشتر بود! و نتیجه همان شد که رهبر معظم انقلاب دو سال ونیم قبل از آن در همان روهای فتنه فرموده بودند: «مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. انشاءاللَّه خواهيد ديد در انتخابات آينده -كه حالا دو سه سال ديگر است- همين مردم با وجود همين بازيگرىاى كه مخالفان و دشمنان و غافلان و بىخبران داخلى كردند، يك حضور مستحكمِ قوىاى در انتخابات خواهند داشت.»
دست و پا زدنها در هفتههای اخیر توسط همانهایی که برای پایین آمدن میزان مشارکت در انتخابات 90 آن را تحریم کرده بودند، از جهتی شبیه به عملکرد آنها در همان زمان است. یعنی در شرایطی از تعابیر مضحک آشتی سخن میگویند که این مسئله اصلا مابهازای بیرونی و واقعی ندارد و برای مردم و نظام قرار نیست چیزی را تغییر دهد و در واقع این مسئله که آنها متوهمانه نام ملی نیز بر روی آن نهادهاند، قرار نیست هیچگونه آوردهای برای مردم و نظام داشته باشد و بیش از آنکه ملی باشد، حزبی و فردی است و برای اغراص سیاسی یک جریان خاص است.
در واقع دم زدن از این مباحث توسط جریانی که بزرگترین خسارتها را به کشور وارد کرد و به قانون لگد زد و رأی مرد را نادیده گرفت، آن هم در شرایط کنونی چیزی نیست که نظام آن را جدی بگیرد. چون اصلا نشانههایی برای جدی گرفتن آن در فضای واقعی سیاسی-اجتماعی کشور وجود ندارد.
به عنوان مثال در استدلالی کودکانه حضور ترامپ در آمریکا و تهدیدهای مضحک او را به عنوان دلیلی برای این طرح مطرح شده! این در حالی است که اتفاقا حضور ترامپ و نمایش تصویر واقعی آمریکا بیش از آنکه برای ایران به مثابه تهدید باشد، نوعی فرصت است و او در واقع «زحمت ما را کم کرده است». امروز کسی در رأس آمریکا قرار دارد که بزرگترین خصوصیتش نمایاندن چهره واقعی آمریکا است، آمریکایی که حتی با مکزیک هم دچار مشکل است. اتفاقا حدود یک هفته قبل بود که دونالد ترامپ موضعش درباره جنگ با ایران و منطقه را اینگونه بیان کرد: «من هرگز درباره اقدامات نظامی حرف نمیزنم. من همواره از رئیسجمهور اوباما به خاطر این که اعلام کرد میخواهیم به موصل یا جاهای دیگر برویم، انتقاد کردم. آنها اسم و تاریخ را میدادند. من نمیتوانم این را باور کنم. من سرسخت نیستم.»
او که این بحث را مطرح کرده، تصور میکرد میتواند بدین شکل فضاسازی و جریانسازی کند، غافل از اینکه عدم برخوردای این طرح از پشتوانه منطقی و مابهازای بیرونی و واقعی، شرایطی را به وجود آورده که حتی برخی از خود اصلاحطلبان هم آن را زیرسئوال بردهاند. به عنوان مثال عباس عبدی در رابطه با آن میگوید: «اصلاحطلبان اگر بخواهند روابط خود با نظام را بازتعریف کنند، نیازمند عبور از اتفاقات سال 88 هستند؛ امّا آنها به هیچ وجه حاضر نیستند یک بازنگری انتقادی را در خصوص حوادث سال 88 انجام دهند و از آن عبور کنند.»
این طرح عقیم مانده به این دلیل که جریان طرحکننده آن، این روزها در شرایط ضعف و انزوا قرار داد و طرح این مسئله هم به شکلی منفعلانه صورت گرفت. دم زدن از آشتی این سؤوال را پیش میآورد که اصلا چه کسی قهر است که بخواهد آشتی کند؟! و چه کسی اصلا قهر را شروع کرده و از کجا شروع شده و چگونه و چرا؟! و دهها سئوال دیگر که پاسخ به به هر کدام از آنها به ضرر طرحکنندگان این بحث خواهد بود!
البته که طرح این بحث برای مدتی بخشی از افکار جامعه را به خود مشغول کرد و ناکارآمدیهای دولت را تحتالشعاع قرار داد، اما یقینا این مسئله برای طراحان آن، هدف اصلی نبود. اگر دولتیها و حتی خود رئیسجمهور نیز به این مسئله اشاره کردند به همین دلیل بود که آنها امید داشتند بدین شکل بتوانند تا حدی عملکرد دولت را به حاشیه برانند و قدری از زیر فشارها و انتقادهای افکار عمومی رهایی یابند؛ اما احتمالا آقای رئیسجمهور میداند که اتفاقا یکی از اهداف طرح این بحث به نوعی دور زدن خود جناب روحانی بود و در واقع ناامیدی از او و دولتش عاملی شده که حضرات را به طرح چنین مسئلهای واداشته بود.
لذا، پیام اصلی که دم زدن از آشتی توسط افرادی مانند رئیس دولت اصلاحات به همراه دارد، این است که آنها حالا برای برونرفت از انزوای سیاسی که در آن قرار گرفتهاند در حال دست وپا زدن هستند. دست وپا زدنی که بیانگر این واقعیت است که حتی انتخاباتهای خرداد 92 و اسفند 94 هم نتوانسته چیز خاصی را به نفع جریان مذکور تغییر دهد و آنها برای خارج شدن از اوضاع آشفته کنونی چارهای ندیدهاند جز اینکه دست به نوعی گدایی سیاسی بزنند. سخن گفتن از این مباحث در شرایط کنونی بیش از آنکه چیزی را به نفع طرحکنندگان آن تغییر دهد به مثابه فریاد زدن انزوای فعلی آنها با صدای رسا است. بر همین اساس بعید است بدنه این جریان از اینگونه دریوزگی سیاسی بزرگانشان، چیزی جز تحقیر مضاعف را برداشت کنند.
حمیدرضا زارع