چالش اصلاحطلبان گزینه است یا آزمون پس داده دولت روحانی؟
به گزارش یزدرسا، دقیقا 10 روز تا آغاز فرآیند ثبتنام از داوطلبان شرکت در سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است و برخلاف تمامی تذکرات قبلی و پیشنهادهایی که کارشناسان برای افزایش کیفیت در برگزاری انتخابات و درنهایت ارتقای فرآیند انتخاب و تعیین رئیسجمهور کشور میدادند امور چه در سطح حاکمیت و چه در سطح گروههای سیاسی با همان ترتیبات قبلی ادامه دارد و به اصطلاح در بر همان پاشنه میچرخد. 21 اردیبهشت ماه اولین روز ثبتنام از داوطلبان است. هیچ یک از گروههای سیاسی به جمعبندی نرسیده و همچنان این شرایط و اتفاقات غیرقابل پیشبینی و روزمره است که بیشترین اثر را بر تصمیمها در این حوزه دارد.
این وضعیت هرچند برای اصولگرایان هم مصداق دارد اما اصلاحطلبان را بیشتر دچار چالش و نوسان در تصمیم کرد، چنانکه در ایام اخیر و امروز که شما این متن را میخوانید بیشترین ابهام ممکن، فعالان سیاسی و چهرههای شاخص این جریان را فراگرفته است.
آنها با وجود اینکه از مدتها پیش تلاش کردند یکی از مهمترین مشکلات در مسیر کنش موفق سیاسی خود را با تشکیل نهاد اجماعساز برای ساماندهی به فعالیتهای تشکیلاتی و حتی لیدری خود مرتفع کنند اما بالاتر از آن هنوز چالشهای مهمی تداوم دارد که ولو به ساختارسازی قابلاعتنا، به تنهایی قادر به متوقف کردن ماشین سیاسی این جریان هستند.
تبعات تمامناشدنی دولت حسن روحانی
آنچه امروز بیش از هر زمان دیگر برای فعالان سیاسی اصلاحطلب حتی بدنه رای آنها مشخص و روشن است ضرر و تبعات سنگین درآمیختگی با تیم حسن روحانی و دولت وی از سال ۹۲ تاکنون است.
با تداوم ناکارآمدی در عرصههای مختلف ازجمله مسائل اقتصادی و تعمیق چالشهای گوناگون برای زندگی روزمره مردم ازجمله تورم افسارگسیختهای که این روزها دوباره زندگی مردم را در نوردیده ریزش بدنه اصلاحات همچنان سرعت قبلی خود را حفظ کرده و با وجود نزدیکشدن انتخابات تغییری در آن ایجاد نشده است. در این میان اتفاقاتی چون اوجگیری کرونا برخلاف اعلام قطعی رئیسجمهور مبنیبر فروکش کردن آن از موضوعاتی است که به مصائب این روزهای حامیان دولت دامن زده است. در این زمینه علاوهبر تاثیر مستقیمی که این ناکارآمدیها روی تمایل عمومی برای شرکت در انتخابات داشته، این روزها برخی فعالان سیاسی اصلاحطلب نیز به نحوی از انحا متاثر از همین فضا تمایلی به مشارکت فعال ندارند و بهعبارتی درحال طی همان طریقی هستند که در انتخابات اسفند ماه رفتند. این مساله با وجود حضور و تداوم فعالیت نهاد اجماعساز نیز مشهود است.
صاعقه لو رفتن فایل صوتی
بسیاری از اصلاحطلبان استفاده از برگ دیپلماسی و مساله سیاست خارجی آن هم با محوریت محمدجواد ظریف را یگانه راه برونرفت از چالش کنونی میدانستند و همواره توصیف میکردند با کاندیداتوری وزیر امور خارجه دولت روحانی، ممکن است سراشیبی سقوط پایان یافته و اصلاحات بتواند دوباره به مدار بازگردد. آنها امید زیادی داشتند که نتیجهبخش بودن مذاکرات وین موجب کاندیداتوری ظریف و نهایتا بالارفتن شانس پیروزی نزدیکان دولت کنونی در انتخابات سیزدهم شود اما اتفاق اخیر یعنی لو رفتن فایل صوتی اظهارات ظریف همچون صاعقهای آتش بر خانه آنها انداخت و حالا گزینه اصلی، از هر زمان دیگری نسبت به انتخابات و کاندیداتوری در آن دور شده است. انتشار فایل صوتی شامل حرفهای شاذی چون نسبتهای ناروا به سیدالشهدای مقاومت سرلشکر حاجقاسم سلیمانی و توصیفات و تعابیر متناقض با واقعیات و تبعاتی که این روزها لو رفتن این فایل صوتی برای حاکمیت در درجه اول و سپس برای دولت، شخص محمدجواد ظریف و نهایتا اصلاحطلبانی که بهدنبال کاندیداتوری وی بودند، داشته است باعث شده احتمال کاندیداتوری وزیر امور خارجه بسیار کاهش یابد و حتی کسانی که مداوم در رسانهها از وی حمایت میکردند، عقب بکشند.
ناگفته نماند بخش دیگری از اصلاحطلبان که پیشتر در پی حضور حسن خمینی در انتخابات بودند و ایده تبدیل شدن وی به هاشمیرفسنجانی سال 92 را در سر داشتند، با دقتنظر رهبر انقلاب و جلوگیری از استفاده سیاسی از بیت امام راحل ناکام ماندند و حالا باید به دنبال حربه دیگری برای دور زدن میدان واقعیت و سوارشدن روی افکار عمومی باشند.
در چنین فضایی که محمدجواد ظریف بهعنوان مهمترین و شاید رایآورترین گزینه اصلاحطلبان و همچنین حسن خمینی کنار رفتهاند، اصلاحطلبان ناچارند به سراغ کسانی بروند که هم محبوبیت گزینههای قبلی را ندارند و هم نسبتشان با اصلاحطلبان قوی و پررنگ نیست.
نداشتن گزینه قابلاعتنا
در یک جمعبندی کلی میتوان گزینههای فعلی اصلاحطلبان را در چند دسته تقسیمبندی کرد:
عارف و پزشکیان از طرف سنتیها
گزینههای نزدیک به جریان سنتی اصلاحات شامل چهرههایی چون محمدرضا عارف و مسعود پزشکیان هستند. هردو وزیر دولت اصلاحات و نماینده مجلس دهم. این دو با وجود اینکه اصلاحطلب شناسنامهدار به حساب میآیند اما با دو چالش عمده مواجهند. ناکارآمدی در مجلس دهم بر عملکردشان سایه انداخته و از آنجایی که چهرههای کاریزما نیستند امید به رایآوریشان هم زیاد نیست. همچنین این دو هرکدامشان به نوعی با بخشی از بدنه اصلاحطلبان مرزبندی و چالش دارند. اولی مغضوب کارگزارانیها و برخی دیگر از احزاب منتقد شورای عالی است و دومی همچنان از تندروهایی که در مجلس ششم وی را به استیضاح کشاندند، گلایه دارد.
هاشمی، جهانگیری و شاید هم لاریجانی
دسته دوم کاندیداهای کارگزارانیها هستند. مشهورترین و محتملترین چهرههای این جریان محسن هاشمی و اسحاق جهانگیری خواهند بود و بعید نیست یکی از این دو گزینه نهایی باشد. محسن هاشمی با وجود یدک کشیدن نام پدر و رایآوری قابلتوجه به همین سبب در انتخابات دور قبلی شوراهای اسلامی شهر و روستا، به خاطر عملکرد ضعیف در شورای شهر تهران از چشمها افتاده و برگ مرحوم هاشمی هم امروز آنقدر قوی نیست که بتواند این ضعف را بپوشاند. او البته با نزدیکترین افراد خانواده خود یعنی فائزه هاشمی هم دچار اختلاف است.
اسحاق جهانگیری اما به طریق اولی برچسب ناکارآمدی را بر پیشانی خود دارد. ازجمله کسانی است که در نظرسنجیها رای منفی قابلتاملی دارد و میتواند در صورت حضور در انتخابات باعث شود خیلیها بدون دلیل ایجابی به کاندیدای رقیبش رای بدهند. از همین حالا میتوان تصور کرد کلیپهای مردم در صورت کاندیداتوری جهانگیری میان مردم مکررا دست به دست شود.
نکته قابلتوجه در این زمینه برای اصلاحطلبان البته یک مساله پیشینی است. بعد از انتخابات سال 92 و حمایت اصلاحات از یک چهره غیر و نهایتا پشیمانی از این تصمیم، فعالان این جریان حداقل در سطح رسانهها مداوم و مکرر از اشتباه بودن تصمیم قبلی و لزوم اصلاح آن سخن گفتند. بازگشت به اصلاحطلبی اصیل و دوری از کاندیدای اجارهای محور تحلیلها و تاکیدات چهرههای این جریان در یکی، دو سال اخیر است و اگر بنا باشد از کارگزارانیها حمایت کنند یعنی برعکس این دست اظهارات خود حرکت کردهاند.
نهایتا اینکه قرارگرفتن پشتسر فردی چون علی لاریجانی که حامیان سرسختی چون اعضای کارگزاران یا حتی بهزاد نبوی دارد، همه این تبعات یادشده را در سطح بالاتری برای اصلاحطلبان دارد و همین هم ممکن است اساسا چنین گزارهای را منتفی سازد، چنانکه بسیاری از اعضای نهاد اجماعساز ازجمله چهرههای نزدیک به اتحاد ملت مخالفان اصلی چنین تصمیمی هستند.
تاجزاده به نمایندگی از تندروها
مصطفی تاجزاده چهره تندروی اصلاحات که معتقد به لزوم تغییرات بنیادین در سطح حاکمیت است، این روزها زمزمه کاندیداتوری دارد هرچند با توجه به سوابق امنیتی و قضایی و سالهای زیادی که در زندان بوده اساسا امیدواری به تایید صلاحیت ندارد. حضور یا عدمحضور تاجزاده چند نکته مهم دارد. اول اینکه او کاندیدای تندروهاست و این طیف معتقدند ولو عدمتایید صلاحیت، حضور تاجزاده میتواند بازگوکننده منویات آنها در فضای سیاسی و افکار عمومی کشور باشد. آنها میخواهند از این فضا برای رساندن صدای خود به جوانترها استفاده کنند و بهعبارتی برای آینده نیرو بگیرند. در مقابل اما بخش عمدهای از اصلاحطلبان این حضور را بیفایده و حتی هزینهزا میدانند و میگویند مشی تندروانه وی میتواند نهایتا منجر به ایجاد چالشهای جدیدتری برای این جریان در انتخابات پیشرو باشد.
حضور در میدان رقابت و امیدواری به پیروزی اولین دغدغهای است که اصلاحطلبان نمیخواهند با قرار گرفتن در کنار تاجزادهای که در بهترین حالت در مرکز حاکمیت است، خدشهدار شود.
چالش گفتمانی
در کنار همه این مسائلی که شرح آنها در بالا رفت و حتی شاید مهمتر از همه، یک چالش بزرگ دیگر هم هست که گریبانگیر اصلاحطلبان شده و اجازه نمیدهد آنها در انتخابات امیدوار به جمع کردن رای بالای مردم باشند. شکست ایده مرکزی حسن روحانی و تیم وی که همان حل مشکلات کشور از مسیر سیاست خارجی بود طی سالهای اخیر آنقدر جدی بوده که داد همه کارشناسان اعم از اصلاحطلب و اصولگرا را درآورده و طبیعتا روی نظر عمومی مردم هم تاثیر بسزایی داشته است. حالا و در شرایطی که این ایده ناکارآمدی خود را به شکل حداکثری نشان داده و مشکلات اقتصادی از یک سو و فسادهای عجیبوغریب از سوی دیگر مردم را به ستوه آورده، داشتن حرفی نو و جدید و ایدهای که بتواند مسیر حکمرانی موفق را هموار سازد نیاز هر گروه و جناحی برای گرفتن رای مردم است و طبیعتا اصلاحطلبان نیز باید چنین ویژگیای را در خود داشته باشند. در این میان از یکسو محمد خاتمی تلاش کرده در جریان اظهارنظرهایی که دارد رگههایی از عدالتخواهی را نشان دهد و برخی چهرهها چون حمیدرضا جلاییپور هم از مدتی قبل گفتهاند باید نشانههایی از این مساله در گفتمان اصلاحطلبان دیده شد. با وجود این اما اصلاحطلبان که در گذشته کمترین نسبت را با موضوعاتی چون عدالت داشتهاند امروز نیز هیچ توفیقی برای حرکت در این مسیر نداشته و همانطور که گفتیم درگیر موضوعات روز هستند. علاوهبر این آنها هیچ ایدهای جز رجوع به سیاست خارجی برای اداره کشور هم ندارند و همچنان متکی به همان ایدههای هشتسال قبل هستند. از این طرف باید گفت جریان اصلاحات در این زمینه هم فاقد یک حرکت راهبردی و عمیق است و کمیتشان حسابی میلنگد.
منبع: فرهیختگان