چرا باید نگاه ها دوباره به سمت کنسرت ها باشد؟!
به گزارش یزدرسا، سید علی فراز مدیر مسئول دوهفتهنامه اندیشه یزد نوشت:
روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد طی اطلاعیهای اعلام کرد: «موضوع تعویق اجرای زنده موسیقی حامد همایون که مجوز اجرای آن برای روزهای پنجم و ششم مرداد ماه سالجاری در یزد صادر شده بود، از طریق شرکت برگزارکننده بوده است و به هیچ وجه مجوز برنامه لغو نشده است. ... به اطلاع مردم شریف میرساند به دنبال تهدیدهای پیدا و پنهان و فشار گروههای خاص نسبت به گروه و برگزارکنندگان که تا آخرین لحظات هم مصمم به اجرای برنامه بودهاند جهت حفظ آرامش و امنیت، اجرای برنامه به زمان دیگری موکول شده است.» شهری که در یکسویش مجید اخشابی میتواند در همان روز در بین آحاد مردم و مسئولین استان مانند استاندار، فرماندار و ... در ورزشگاهی چند هزار نفری در یک افتتاحیه رویداد ورزشی بخواند و در آن سوی دیگرش حامد همایون نمیتواند در سالن چند صد نفره پردیس بخواند! سئوالی پیش میآید؟! این گروههای خاص که اینقدر «چنتهاش پر است» که توانسته در مقابل این حرکت عظیم فرهنگی! ایستادگی کند و زمان آن را به تعویق بیندازد چه گروه است؟ چرا در مقابل مسائل دیگر اینقدر قدرت ندارد؟ مثلا در شوی تبلیغاتی بعضی بانوان کاندیدای شورای شهر که صدای دلسوزان جامعه را در آورده بود دیدم در انتخابات چهارم و پنجم شورای شهر بدون توجه به این انتقادات کار ادامه پیدا کرد .
انتقاد از تعطیلی کنسرتها تداعیکننده این شائبه است که گویی همه کنسرتها تعطیل و از برگزاری آنان جلوگیری میشود ولی آمار نشاندهنده واقعیات دیگری است. طبق گفته وزیر محترم کشور، تنها یک درصد کنسرتها که بهدلیل نداشتن شرایط لازم (مکانی، امنیتی ، زمانی و ... ) اجرای آن لغو گردیده است این در حالی است که دیدگان تار، ۹۹ درصد کنسرتهای در حال اجرا را ندیده و یا نمیخواهند ببینند. نكته جالب اينجاست كه سال گذشته بيش از هزار كنسرت با چرخش مالي نزديك به 350 ميليارد تومان در سطح كشور ( قیمت بلیت از 70 الی 180 هزار تومان ) برگزار شده است كه از بين آنها تنها نزديك به 20 كنسرت لغو شده است و اين 20 كنسرت چنان اهميتي پيدا ميكند كه در نهايت از رئيسجمهور به عنوان يك مطالبه مطرح ميشود.
از سوی دیگر با نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور و استان از رکود گرفته تا بیکاری جوانان، بیآبی، آلودگی هوا، تعطیلی کارخانهها و تورم نشان از آن دارد که تعطیلی یک درصد کنسرتها و تمرکز بر آن به عنوان یک مشکل بزرگ تنها برای استفادههای تبلیغاتی و دور کردن اذهان مردم از مشکلات حقیقی و بزرگ صورت میگیرد.
کافی است به این نکته توجه کنیم که «طبق آمار موجود ۶۰ درصد از واحدهای تولیدی کشور به صورت تعطیل و نیمه تعطیل درآمدهاند» و حال با وجود چنین آماری شایسته است که بعضی مسئولین و رسانه های همسو بدون توجه به مشکلات حقیقی مردم از لغو یا تعویق برگزاری کنسرت سخن گفته و به دلسوزان و منتقدین حمله کند؟! آیا بهتر نیست برای یکبار هم شده حواشی این برنامهها که مسئلهساز شده مورد رسیدگی و توجه قرار گیرد و از این اختلاف دیدگاه و نظر که قابل حل شدن است استفاده سیاسی و حزبی نگردد و جامعه بیش از این درگیر مسائل حاشیهای نشود. همه به نیاز افراد جامعه به سینما، تئاتر، موسیقی، ورزش و دیگر مسائل فرهنگی اذعان دارند و کسی آن را کتمان نمیکند ولی متاسفانه بعضی سوءاستفادههای از بعضی حرکتهای فرهنگی شده که مورد سئوال در بین بعضی افراد جامعه قرار گرفته که با گفتگو و راهحل منطقی میتوان مشکل و ابهام موجود را برطرف نمود. ولی چرا این همنشینی و گفتمان انجام نمیگیرد خدا عالم است...!
وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفته بود دقیقه به دقیقه بر تعداد بیکاران افزوده و هر ۵ دقیقه یک نفر به متقاضیان کار اضافه میشود.به نظر میرسد برخی برای انحراف افکارعمومی از مسائل اصلی کشور و جامعه، به پررنگ کردن برخی موضوعات غیرمهم مانند لغو کنسرتها و مسائلی از این دست روی آورده اند و در دستور کار تبلیغاتی خود قرار داده تا بتوانند حاشیه امنی برای فرار از پاسخگویی در قبال وعدههای برزمین مانده دولت و مسئولین به مردم ایجاد کنند؟!
نگاهی به اطراف بیندازیم! بیش از میلیون ها نفر از مردم این مرز و بوم که بخشی از مردم این استان هستند با بیکاری و در نتیجه با سختی معیشت دستبهگریبانند. آیا رسیدگی به شرایط دشوار آنان باید دغدغه اصلی مسئولین باشد؟! میلیونها بیکار نگران تأمین معیشت خود هستند و جماعت مرفه نگران سپری کردن اوقات بیکاری خویش! هر دو بیکارند، اما، این کجا و آن کجا؟!
در اينكه چرا چنين رويكردي در دستور كار بعضی از مسئولین در نهان و آشکار قرار گرفته، گمانههاي مختلفي قابل طرح است. شايد اين تصميم، آتش تهيه شكلگيري كابينه دوازدهم باشد و چیدمان مدیران استانی است. از سويي برخي معتقدند الگويي كه دولتمردان مستقر در رقابتهاي انتخاباتي دوازدهم، به كار بستند و موفق به كسب اعتماد دوباره ملت شدند، تا حد زيادي زير زبانشان مزه كرده است: «فرافكني بهجاي پاسخگويي» و «قطببندي كاذب بهجاي كار». اگر اين تحليل واقعيت داشته باشد بعيد نيست كه در چهار سال آينده همين روند ادامه يابد و بهجاي حل مشكلات روزافزون اقتصادي و معيشتي مردم، شاهد شنيدن جملاتي شبيه آنچه اين روزها ميشنويم باشيم. هرروز از «دولت با تفنگ» یا از فشارگروه های « خاص » سخن بگویند، براي لغو كنسرتها اشك بريزند و ماه رمضان هرسال منظر شنيدن فلان آهنگ قبل افطار باشند!
اكنون دوقطبيسازي جامعه و القاي دوگانگي در حاكميت، مؤثرترين روشي است كه مانع سؤال از تحقق وعدهها ميشود و ذهنها از بيماريهاي مهيب اقتصادي كه اولين علائم آن اين روزها جلوي شعب برخي بانكها و مؤسسات اعتباري به چشم ميخورد، غافل ميسازد. عليايحال، اين روش غلط به هر دليلي كه در دستور كار قرارگرفته باشد و فارغ از آنكه نتيجه مطلوب را براي طراحان و مجريانش به ارمغان آورد، يك پيامد روشن خواهد داشت و آن اينكه ميتوان گفت «اعتدال» نيمبندي كه به آن ميباليدند، كمكم رنگ خواهد باخت. قطببندي جامعه و شكاف سازي، آشكارا ضداعتدال است و افراد و جرياناتي كه خود را در يكسوي اين دوقطبي قرار ميدهند، صراحتاً از دايره اعتدال خارج ميشوند. آدرس غلط دادن به جامعه و برجسته كردن مسائل دست چندمي است كه اولويت جامعه نيست و تنها به شلوغ شدن فضاي رواني- رسانهاي كشور كمك ميكند و ذهن افراد جامعه را از مطالبات جمعي منحرف ساخته و در درگيريهاي روزمره سياسيون غرق ميكند و تا روزها رسانهها و طيف وسيعي از افراد جامعه را به خود مشغول و از موضوعات اصلي كشور منحرف می کند ، وباعث برجستهسازي مسائل فرعي به جاي اصلي با هدف انحراف افكار عمومي از موضوعات اصلي مانند«ناتواني دولت از عمل به شعارهاي انتخاباتي- تبليغاتي نظير گشايش معيشتي در زندگي مردم»، «بينتيجه بودن برجام و به بنبست رسيدن تئوري مذاكره با امريكا جهت حلال مشكلات كشور» و «عدمبرخورد با مديران نجومي به عنوان يك مطالبه عمومي» صورت ميگيرد .