ID : 10220092
گرت پورتر:

چرا سیا شکنجه می کرد؟


حرکت های بروکراتیک (1) میل به اهمیت یافتن و " برجسته شدن "دارد؛ فرایند افزایش بازجویی به گونه ای مسئولین را درگیر کرده است که گویا نقطه پایانی برایش وجود ندارد، زیرا در این صورت هزینه زیادی به ایشان تحمیل خواهد کرد.

به گزارش یزد رسا؛ گزارش خلاصه شده 500 صفحه ای کمیته اطلاعات مجلس سنا (2)  از گزارش 6700 صفحه ای در مورد برنامه تشدید  بازجویی (3)  سازمان سیا، این تفکر را که شکنجه زندانیان القاعده - و آنچه که سازمان سیا "افزایش تکنیک های بازجویی می خواند" - باعث می شود تا حملات تروریستی کاهش یابد به طور کامل مردود اعلام کرد.

بعد از بازبینی 6 میلیون صفحه از اسناد سیا، اعضای کمیته همه ادعاهای سازمان سیا مبنی بر اینکه برنامه شکنجه هایش منجر به کسب اطلاعات حیاتی گردیده   و نهایتا  منجر به  مهار توطئه ها تروریستی  و بازداشت تروریست ها شده را رد کردند.

گزارش متحیر کننده این کمیته که بر اساس اسناد داخلی سیا انجام شده به گونه ای دقیق است که سیا در جوابیه ژوئن 2013 خود مجبور به تایید تمام موارد خاص بررسی شده گردید و بر عدم ارائه تعریف درستی از رابطه بازداشت شدگان  و برنامه بازجوئی، و نارسایی یا شکست اقدامات تروریستی اذعان کرد .

اوراق گزارش کمیته کمترین شکی باقی نمی گذارد  که سازمان سیا درگیر مسائلی ساده نبوده است. چراکه آنها  بطور سیستماتیک برای سالها  اقدام به دروغ گفتن در مورد ابعاد برنامه شکنجه می کرده اند.

این گزارش می گوید که مقامات رده بالای سیا در سال 2005 و زمانی که برای اولین بار ایده بازجویی های مستقل برنامه شکنجه مطرح شد، تصمیم گرفتند تا نوارهای ویدئویی بازجویی ها را از بین ببرند. انهدام این نوارها  با این هدف صورت گرفت  که مطمئن گردند شواهد موجود برای تعقیب مسولین مورد استفاده قرار نمی گیرد.

این گزارش که به طور کامل برنامه شکنجه را نابود کرده است این سوال را مطرح می کند که: اگر سیا می دانست که این شکنجه ها منجر به جلوگیری از حملات تروریستی نمی شود، چرا آن را تا سال 2008 ادامه داده است؟ چرا از ضررهای بیشتر از سال های قبل جلوگیری نکرد؟

پاسخ به این سوال نه در استدلال منطقی انسان بلکه در منطق اساسی همه سازمان های بوروکراتیک نهفته است. طبیعتا نظام های بروکراتیک به دنبال گسترش و دفاع از قدرت، برتری و منابع خود هستند، و سیا نیز از این قاعده مستثنی نیست. زندان ها و شکنجه های سیا، یک نمونه کامل از این موضوع است که چگونه این نهادها منافع سازمانی خویش را دنبال کرده  و حتی آشکارترین منافع ملی و عمومی را در خدمت منافع خویش هزینه میکنند .

آنطور که جان تنت (4) ، مدیر سابق سیا بعد ها اعلام کرد، آنچه این فرصت را برای این برنامه فراهم کرد، دستگیری همزمان بیش از 20 تروریست القاعده توسط اداره ضد تروریستی پاکستان در مارچ 2002 بود. این اقدام به سرعت منجر به دستگیری ابو زبیده، بلند مرتبه ترین عضو القاعده شد. هر چند جایگاه واقعی او به لحاظ سلسله مراتبی ظاهرا زیاد بالا نبوده است.

گمان  اینکه می توان اطلاعات حیاتی از ابو زبیده و زندانیان به ظاهر ارزشمند موجود بیرون کشید، تنت و همکارانش را بیدرنگ به فکر یک برنامه جدید که بتواند فراتر از مرزهای قانون و اخلاق عمل کند انداخت.  تقاضای قدرتمند برای چنین برنامه ای پشت نقش گسترده این سازمان در سیاست امنیت ملی آمریکا خوابیده است. معیاری که سران رده بالای سیا به وسیله آن قدرت نظام اداری خود را با آن می سنجیدند، به میزانی است که مسئولین رده بالاتر دستشان را برای ماموریت های محوله باز می گذارند. یعنی آزادی آنها برای انجام هر عملی که بخواهند. به عبارت دیگر هر چقدر آزادی عملشان بیشتر باشد، یعنی در نظام بروکراتیک قدرتمندترند.

به وسیله زندانی کردن و بازجویی از مظنونین به تروریسم، سیا به وضوح قدرت بی سابقه ای به دست آورد. تنت به این خاطره اش اشاره می کند که: «ما بیش از همه مسئولان قبلی سیا آزادی عمل داشتیم». مهمترین چیز برای آن مسئولان البته این تضمین قانونی بود که چیزی که تا قبل از این به عنوان مورد غیر قانونی و یا شکنجه تلقی می شد، ‌اکنون تعریف جدیدی پیدا کرده بود.

آنچه به طور بحث برانگیزی برای مقامات ارشد سیا که روی تروریسم کار می کردند مهمتر بود، شانس به دست آوردن هسته مرکزی ماجراهای بعد از حادثه 11 سپتامبر بود. مقامات سیا خودشان را به عنوان استخراج کننده هوش  عملیاتی (5) از زندانیان رده بالا به وسیله رویکرد خشن جدید بازجویی و بازدارندگی از حملات تروریستی توسط اطلاعات کسب شده تصور می کردند.

مسئولیت حفظ و نجات کشور از حملات تروریستی چنان سیا را در رویای پر شکوهی فرو برد که موجب به وجود آمدن چنین نظام بروکراتیکی شد.

آنچه به نظام بروکراتیک امنیت ملی جان می بخشد تا یک برنامه جدید را در خود جای دهد، نیاز به مهم بودن است. نیاز به تبدیل شدن به یک بازیگر مهم در این دوران. جیمز ریزن (6)  در کتاب جدیدش، پرداخت و هزینه،(7)  این نکته را بر می شمارد که چگونه اداره علوم سازمان سیا این ادعای متقلبانه را توسط پیمانکاران مخفی خود در سال 2003 مطرح کرد که آنها تکنولوژی دیجیتالی در اختیار دارند که می توانند به وسیله آن از پیام های جاسازی شده القاعده در شبکه الجزیره رمز گشایی کنند. که همه اینها به این دلیل بود که آنها می ترسیدند جایگاه و اهمیت خود را از دست بدهند.

همان نیاز باعث شد تا سیا با دو روانشناس که نظریه جعلی بازجویی به نام «درماندگی آموخته » (8) را ارائه کرده بودند قرارداد امضا کند. نظریه ای که راه های نشت اطلاعات از زندانیان و شکستن اراده شان را بیان می کرد.

درست از زمانی که اداره علوم سیا به خاطر رویای جایگاه جدیدش در نظر گرفته شد، سازمان سیا خود را در نظریه کاذب بازجویی می دید. زیرا فکر می کرد که می تواند نقشی حماسی در شکستن اراده نمایندگان شیطان باز کند و باعث توقف حمله مجدد تروریست ها شود. این ممکن نیست اتفاقی باشد که  کارسازی شکنجه روی انسانهای بد به دنبال سریال پر طرفداری مانند «24» نمود پیدا کرد. در این سریال جک باور (9)  به میلیون ها بیننده آمریکایی نشان می دهد که چطور شکنجه می تواند کارساز باشد. البته بدون دستگاه های حرفه ای سوء استفاده که سیا آنها را تولید کرده است.

اما تلاش های سیا برای استخراج هوش عملیاتی با شکستن اراده زندانیان طبق گزارش سنا به ماجرای خیالپردازانه ای تبدیل شد. زندانیانی که قبل از به کارگیری تاکتیک های شکنجه همکاری از خود نشان می دادند، بعد از شکنجه به سادگی چیزهایی را می گفتند که شکنجه گران می خواستند بشنوند. همان چیزی که اف بی آی قبل از رد همکاری با سیا هشدار داده بود.

مقامات ارشد سیا اطلاعات غلطی راجع به چگونگی موفقیت برنامه جدید خود از ابتدا و همچنین اعتبار آن برای اختلال برنامه تروریست ها و دستگیری آنها ارائه دادند. با این حال در سال 2005، برای خیلی از کارکنان سیا آشکار بود که این آزمایشات شکست خورده است. مقامات سازمان سیا درگیر برنامه  شناخته شده ای بودند که پیامد های منفی این برنامه به بیرون  نفوذ کرده بود به همین دلیل مجبور بودند برای پوشاندنش دروغ های بیشتری بگویند.

گزارش سنا می گوید که قائم مقام اداره ضد تروریستی سیا در پیامی به همکارانش در سال 2005 می گوید: « باید که این را بپذیرید یا آنکه به شما تحمیل میکنیم ». و اگر کنگره پوشش منفی برنامه را توسط رسانه ها می دید، هشدار می داد که: «این کار کنترل ما را بر اوضاع از بین می برد، بودجه ما را قطع می کند، ... در اینجا میانه روی و سازش جایز نیست».

بنابراین علیرغم اینکه برنامه سازمان، کارکردی که تصور می شد را ندارد، پایان نیافت. برای یک دلیل ساده، اینکه در این صورت مقامات باید هزینه زیادی می پرداختند.

منبع:فارس
انتهای پیام/ف




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.