چریک پیر، از همنشینی با مارکسیستها تا تحصن در مجلس ششم
به گزارش یزد رسا، زندگی بهزاد نبوی، عضو مرکزیت سازمان منحلهی مجاهدین انقلاب اسلامی ایران، آکنده از فراز و فرودهایی است که جلوهای تمامعیار از تجدیدنظرطلبی در آن مشهود است. روزی همنشین مارکسیستهای گروه شعاعیان و دیگر روز در قامت سخنگوی دولت جمهوری اسلامی است. روزی به دنبال مبارزهی بیامان با امپریالیسم است و آشکارا از واهمهی خود از آمریکا سخن میگوید. مروری بر تغییرات رویکردی وی و کارنامهی تأملبرانگیزش در هدایت جریان فتنهی 88 میتواند زوایای کمتر شناختهشدهی زندگی وی را بیشتر نمایان سازد.
بهزاد نبوی در تیرماه 1321 در تهران متولد شد. خانوادهی او از قشری تحصیلکرده، ولی فاقد گرایشهای مذهبی بودند. پدر بهزاد، «حسن نبوی»، پیش از انقلاب عنوان پایاننامهی خود را «از انقلاب مشروطه تا انقلاب سفید» برگزید که نشان از عمق وابستگی او به رژیم سابق بود. مادر او «شیفته هروآبادی» نیز پیش از انقلاب بهعنوان رئیس انجمن پرستاران ایران و عضو هیئت داوران پرستاران نمونهی شاهنشاهی بوده است.[1]
بهزاد پس از طی دورهی ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه امیرکبیر شد و در رشتهی مهندسی الکترونیک از آن دانشگاه فوقلیسانس گرفت. او فعالیت سیاسی خود را با جبههی ملی در سال 1339 آغاز کرد. پس از آن با یک مبارز مارکسیست به نام «مصطفی شعاعیان»، که پیرو مکتب «تروتسکی» بود، آشنا شد و با او همراه گردید.
با توجه به فعالیتهای سیاسی در دانشگاه و دو بار بازداشت در دورهی دانشجویی، ممنوعالخروج و در مؤسسات دولتی ممنوعالاستخدام شد. بنابراین تا سال 1351در مؤسساتی همچون «IBM»، «RCA» و مایکو مشغول به کار شد. آخرین بار که بازداشت شد سال 1351 بود که در دادگاه بدوی به حبس ابد و در مرحلهی تجدید نظر به دو سال حبس محکوم شد.
او که تا این مرحله مارکسیست بود، در زندان به سمت مجاهدین خلق گرایش یافت و اعتقادات التقاطی آنها را پذیرفت. او در زندان با افرادی همچون مسعود رجوی، موسی خیابانی و پرویز یعقوبی از اعضای سازمان مجاهدین مرتبط بود. البته بهتدریج بهزاد نبوی در زندان با افرادی همچون شهید رجایی و عباس دوزدوزانی آشنا شد. با اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم، افرادی همچون بهزاد نبوی از آنها جدا شدند.
بدین ترتیب در زندان گروهی از کسانی که بعد از «ارتداد» مجاهدین از آنها جدا شده بودند، تحت عنوان «امت واحده» گروه جدید را تشکیل دادند. بهزاد نبوی، صادق نوروزی، مهدی نیکدل، محمد سلامتی از شاخصترین این افراد بودند. با این حال، این افراد تا مدتها با اعضای مجاهدین در ارتباط بودند. در آستانهی انقلاب اسلامی، بهزاد نبوی و همراهانش از زندان آزاد شدند. با پیروزی انقلاب گروههای مبارز مسلح با گرایش مذهبی تصمیم به تشکیل سازمانی در مقابل مجاهدین خلق گرفتند. بهزاد نبوی هم در تأسیس این سازمان، که «مجاهدین انقلاب اسلامی» نام گرفت، شرکت نمود.
عمدهی فعالیت این سازمان در آن مقطع، کمک به تثبیت نظام از طریق مبارزهی بیامان با عوامل ضدانقلاب بود. بهزاد نبوی در این مقطع، به نمایندگی از سازمان در کمیتهی مرکزی انقلاب مشغول فعالیت بود. با این حال، پس از مدتی در سازمان، اختلالاتی بروز پیدا کرد. بدین ترتیب، جناح بهزاد نبوی و همراهانش که به جناح چپ سازمان معروف شده بودند، در مقابل جناح راست و نیز آیتالله راستی، نمایندهی امام در سازمان قرار گرفتند.
در پس اختلافات گروه نبوی با نمایندهی امام، حضرت امام (ره) در دیدار با اعضای سازمان تصریح نمودند هرکس مایل به همکاری با آقای راستی نیست، استعفا دهد. بدین ترتیب در30 دی 1361، یعنی چهار ماه پس از اعلام نظر امام، جناح چپ سازمان، به رهبری بهزاد نبوی بهطور دستهجمعی از سازمان استعفا کردند.
بهزاد نبوی در دولت شهید رجایی بهعنوان «وزیر مشاور در امور اجرایی» حضور داشت. در این دوره، یکی از چالشیترین فعالیت او در این مسئولیت، ریاست کمیتهای بود که در بعد از انفجار هشت شهریور نخستوزیری، بهصورت خودسرانه توسط وی تشکیل شده بود تا به این مسئله رسیدگی کند. ابهامی که در اینجا وجود داشت روابط دیرینهای بود که میان مسعود کشمیری (عامل انفجار) و شخص بهزاد نبوی بود. با حساسیت قوهی قضائیه این کمیتهی ساختگی منحل شد و برخی از اعضای آن بازداشت شدند. پس از آن، بهزاد نبوی با برخورداری از اهرمهای بسیار، مانع رسیدگی کامل به پرونده شد. یکی از پشتیبانان جدی او، محمد موسویخوئینیها بود. گفته میشود موسویخوئینیها مانع از بازجویی از سعید حجاریان و بهزاد نبوی میگردد. البته سرانجام با فشارهای بسیار و همراهی آیتالله منتظری، قائممقام وقت رهبری، پرونده مختومه میگردد.
دیگر مسئولیت او در این مقطع، مسئولیت مذاکرات در خصوص گروگانهای لانهی جاسوسی آمریکا بود. عدهای معتقدند که نبوی با اهمال و یا دیگر مسائل نتوانسته است حقوق کشور را احقاق کند و به زیان کشور عمل کرده است.
او همچنین در این مقطع سخنگوی دولت نیز بود. در زمان وزارت او، طرح سهمیهبندی کالاها به اجرا درآمد و مسئولیت ستاد «بسیج اقتصادی» که متولی امر سهمیهبندی کالاها و کوپن و... بود به او سپرده شد. در اولین روزهای دولت میرحسین موسوی، اولین اختلافنظرها در تیم اقتصادی دولت بروز پیدا کرد. بهزاد نبوی و تیم او در ستاد بسیج اقتصادی، چند روز پس از آغاز به کار این دولت، با «عسگر اولادی» وزیر بازرگانی، بر سر انحصار دولتی خرید و فروش برنج و سایر موارد تجاری دچار اختلاف شدند.
بدین ترتیب اختلاف درون سازمان مجاهدین به دولت موسوی نیز راه یافت. در پی همراهی نخستوزیر با جناح چپ دولت، جناح راستگرای دولت، که به «انجمن اسلامی دولت» معروف شده بودند، ناچار به استعفا شدند.
بهزاد نبوی که در مقطعی به مارکسیسم گرایش داشت، در زندان به سمت مجاهدین خلق گرایش یافت و اعتقادات التقاطی آنها را پذیرفت. او در زندان با افرادی همچون مسعود رجوی، موسی خیابانی و پرویز یعقوبی از اعضای سازمان مجاهدین مرتبط بود. البته بهتدریج بهزاد نبوی در زندان با افرادی همچون شهید رجایی و عباس دوزدوزانی آشنا شد. با اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق از اسلام به مارکسیسم، این افراد از آنها جدا شدند.
در خرداد سال 1361 با تشکیل وزارت «صنایع سنگین» مسئولیت این وزارتخانه به نبوی سپرده شد و او مسئولیت پیشین خود را به غلامرضا آقازاده سپرد. همچنین در سالهای پایانی جنگ تحمیلی و با تشکیل ستاد فرماندهی کل قوا، نبوی با حفظ سمت، معاون پشتیبانی و لجستیک این ستاد بود.
اشاره به دو حادثه میتواند نخستین نشانههای رویکرد تجدیدنظرطلبانه را در دیدگاههای بهزاد نبوی نشان دهد. در ماجرای عزل آقای منتظری، پس از آنکه فرمان امام مبنی بر محو عکسها و آثار آیتالله منتظری از ادارات و نهادها صادر میگردد، در جلسهی 7 فروردین 1367 هیئت دولت، بهزاد نبوی این اقدام را باعث به وجود آمدن مشکلات بسیار در جامعه میداند و سید محمد خاتمی نیز طرح این موضوع را برخلاف مصلحت میشمارد.[2]
همچنین پس از صدور فرمان تاریخی امام مبنی بر ارتداد سلمان رشدی و لزوم اعلام انقلابی او، بهزاد نبوی رسماً در جلسهی هیئت دولت به این کلام اعتراض میکند. او میگوید: «باید در قضیهی قطع یا ایجاد ارتباط با دولت انگلیس، همیشه بهصورت حسابشده عمل کنیم، زیرا قبلاً هم چند بار رابطه قطع شده و پس از مدتی دو بار تلاش و وساطت دیگران، این رابطه برقرار شده است. باید متوجه باشیم این قضیهی رشدی، یک پوست خربزه نباشد که انگلیسیها جلوی پای ما بگذارند تا قضایای قطع رابطه و برقرار مجدد آن دوباره تکرار شود.»[3]
در دورهی ریاستجمهوری هاشمی رفسنجانی، بهزاد نبوی به وزارت ارشاد، که مسئولیت آن با سید محمد خاتمی بود، رفت و مشاورت او را برعهده گرفت.
با تشکیل مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری به مسئولیت محمد موسویخوئینیها نبوی نیز به آن مرکز رفت. بدین ترتیب او در این مرکز به همکاری با سعید حجاریان در پروژهی توسعهی سیاسی مشغول شد.
بهزاد نبوی در دورههای سوم، چهارم، پنجم و ششم مجلس بهعنوان نامزد در انتخابات شرکت کرد که در دورهی چهارم رد صلاحیت شد و در دورههای سوم و پنجم رأی نیاورد. اقدام دیگر بهزاد نبوی تشکیل و احیای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با اضافه نمودن پسوند «ایران» به انتهای آن بود. این سازمان جدید شامل اعضای جناح چپ سازمان سابق بود که به همراهی بهزاد در سال 61 از آن خارج شده بودند. بهزاد نبوی از بدو تأسیس سازمان جدید، از تأثیرگذارترین و فعالترین اعضای این سازمان بوده و در شورای مرکز، شورای سیاسی، ارگانهای آموزشی، پشتیبانی و مالی و شاخهها و کمیسیونهای تدوین استراتژی، سیستمها و روشها، سیاست داخلی، انتخابات و اصلاح اساسنامهی این سازمان عضویت داشت و مسئولیت هیئت اجرایی و کمیسیونهای تدوین مواضع سیاست خارجی، مواضع اقتصادی و اقوام و مذاهب سازمان را عهدهدار بوده است. نبوی همچنین عضو شورای مرکزی، شورای سیاسی و رئیس هیئت اجرایی سازمان است.[4]
او در جریان انتخابات هفتم ریاستجمهوری در فعالیتهای انتخاباتی و تبلیغاتی سید محمد خاتمی نقش ویژهای داشت و پس از پیروزی او در انتخابات، بهعنوان مشاور او منصوب شد.
در دورهی دوم خرداد، مطبوعات اصولگرا از وجود کمیتهای به نام «کمیتهی X» خبری دادند که مسئول بازیگردانی پنهان تحرکات جریان دوم خرداد بود. گفته میشود افرادی همچون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، محمدرضا عطریانفر و... عضو این کمیته هستند. در این مقطع، نبوی و دیگر نمایندگان افراطی مجلس ششم، طی نامهای اهانتآمیز به رهبر معظم انقلاب، رسماً از ایشان خواستند تا جام زهر را بنوشند و در مقابل آمریکا سر تسلیم فرو آورند.
البته نبوی در عین حال، از مسئولیتهای اجرایی و فعالیتهای اقتصادی نیز غافل نبود. از سمتهای اجرایی او در این دوره میتوان به ریاست هیئتمدیرهی شرکت «پتروپارس» و عضویت در هیئتمدیرهی شرکتهای «مس سرچشمه»، «مپنا» و «فرآب» اشاره کرد.[5] نکتهی جالب در این خصوص آن است که اکثر شرکتهایی که در این دوره نام نبوی در هیئتمدیرهی آنها به چشم میخورد، سرشار از درآمدهای هنگفت ریالی و ارزی بود.
بهزاد نبوی در ششمین دورهی انتخابات مجلس شرکت کرد و از تهران موفق به راهیابی به مجلس شد. وی در این دوره، بهعنوان نایب رئیس مجلس انتخاب شد. بررسی نقش او در مجلس ششم، از جایگاه ویژهی او در رایزنیها و هدایتگریهای پشت پرده و پنهان جریان دوم خرداد خبر میدهد. بر این اساس، تقریباً او را میتوان مغز متفکر تجدیدنظرطلبان در مجلس ششم دانست.
او در آستانهی دور هشتم ریاستجمهوری به عضویت تدوین استراتژی دوم خرداد موسوم به «گرانیگاه اصلاحات» درآمد. با انتخاب مجدد خاتمی، هیئتی از فعالان جبههی دوم خرداد ایجاد شد که مسئولیت تعیین ترکیب جدید کابینه را برعهده داشت. بهزاد نبوی هم به این هیئت، که اعضای آن بیشتر از میان مشارکت و مجاهدین بودند، پیوست.
در آن سالها، مطبوعات اصولگرا از وجود کمیتهای به نام «کمیتهی X» خبر دادند که مسئول بازیگردانی پنهان تحرکات جریان دوم خرداد بود. گفته میشد افرادی همچون بهزاد نبوی، سعید حجاریان، مصطفی تاجزاده، محمدرضا عطریانفر و... عضو این کمیته هستند. بنا بر گزارشهای موجود، «کمیتهی ایکس» پشت صحنهی بسیاری از تحرکات آشکار و پنهان تجدیدنظرطلبان بود و اکثر اعضای آن را عناصر امنیتی این جریان تشکیل میدادند.
تجدیدنظرطلبان آنگاه که در پیشبرد مطالبات غیرقانونی خود با موانع قانونی و رسمی کشور مواجه شدند، به حربهای دیگر دست یازیدند. در این راستا، بهزاد نبوی و همفکرانش در ادامهی فعالیتهای خویش، خواستار برگزاری رفراندوم شدند. او در خصوص چگونگی حرکت به سمت رفراندوم میگوید: «رفراندوم یکی از راهکارهای اعمال قوهی مقننه است. اگر مجلس نتوانست از راههای دیگر دیدگاههای خود را اعمال کند، میتواند به رفراندوم متوسل شود. اگر سازوکارهای دیگر کافی به مقصود نبود، رفراندوم بحث قابل طرحی خواهد بود.»[6]
او این زمان حتی صراحتاً تا مرز عبور از نظام اسلامی رفت و در مصاحبهای تصریح نمود: «در صورت رد لوایح خاتمی، تکلیف را باید روشن کرد؛ اینکه مردم حکومت اسلامی را میخواهند یا جمهوری مردمسالار را.»[7]
نبوی چنان در تجدیدنظرطلبی پیش رفت که حتی مطالبات عمومی مردم را، که عمدتاً از جنس معیشتی بود، فراموش نمود و ادعا کرد: «هیچکس از خاتمی انتظار حرکتهای اقتصادی عظیم را ندارد. مردم خاتمی را بهخاطر شعارهای دیگری انتخاب کردند.»[8]
تجدیدنظرطلبی بهزاد نبوی تنها در حوزهی سیاستهای داخلی نبود، بلکه وی در حوزهی سیاست خارجی نیز دچار استحالهی 180درجهای شده بود. او که زمانی از چهرههای اصلی چپ (که معروف به ضدآمریکایی بودند) به شمار میآمد، پس از واقعهی 11سپتامبر و گسترش تهدیدات آمریکا علیه ایران، مانند همفکرانش در موج تسلیم در برابر آمریکا شرکت جست. نقش اساسی او در پیگیری تصویب لایحهی سه فوریتی امضای پروتکل الحاقی بر کسی پوشیده نیست. بهزاد نبوی، در این خصوص میگوید: «باید پروتکل الحاقی را بدون قیدوشرط امضا کنیم و از برخوردهای شعارگونه پرهیز نماییم.»[9]
او چندین گام فراتر از مفاد پروتکل الحاقی پیش رفت و حتی داشتن هر نوع فناوری هستهای را برای کشورمان اساساً غیرضروری دانست و پیشنهاد کرد که ایران برای خروج از این بنبست، باید از این تکنولوژی چشمپوشی کند: «معتقد به ضرورت استفاده از انرژی در حجم زیادی که بعضی از دوستان و همکاران مطرح میکنند نیستم. به نظر میرسد استفادهی وسیع از انرژی هستهای برای کشوری که دومین ذخیرهی گاز دنیا و ذخایر قابل ملاحظهی نفتی را در اختیار دارد و میتواند با هزینههای خیلی کمتری به تولید انرژی بپردازد، نه تنها از اهمیت و اولویت چندانی برخوردار نیست، بلکه صرف هزینههای خیلی زیاد برای دستیابی به انرژی هستهای به لحاظ اقتصادی هم امر مطلوبی نیست.»[10]
نبوی همچنین با افزایش تهدیدات آمریکا علیه ایران، به ترسیدن از آمریکا اعتراف و بلکه افتخار میکرد: «در واقع هیچ منطق و عقل سلیمی حکم نمیکند که یک کشور جهانسومی (حتی اگر همهی ملت پشتیبان حکومتش باشند و همهی این ملت مسلح) به جنگ نظامی با آمریکا، ابرقدرت جهان روند. در واقع خدا و تاریخ، سردمداران ملتی که آن کشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بکشانند، نخواهد بخشید. این سخنان را که میگویم، شاید جبهه بگیرند که فلانی از آمریکا میترسد، بله به خاطر کشورم، مردمم و انقلابم، از آمریکای تا بن دندان مسلح میترسم.»[11]
وی همچنین در مصاحبهی دیگری میگوید: «مسلم است که میترسم! کیست که از یک آمریکایی تا بن دندان مسلح، که در عراق خود را چنین نشان داد و هیچ احترامی برای استقلال دولتها قائل نیست، نترسد! بله، من میترسم، ظاهراً آمریکاییها هر کاری که بتوانند میکنند، سازمان ملل متحد یا حتی افکار عمومی غرب هم اهمیت ندارد.»[12]
سپس او و دیگر نمایندگان افراطی مجلس ششم طی نامهای اهانتآمیز به رهبر معظم انقلاب، رسماً از ایشان خواستند تا جام زهر را بنوشند و در مقابل آمریکا سر تسلیم فرو آورند. پس از ارسال نامهی نمایندگان، نامهی ابراهیم نبوی خطاب به رهبر انقلاب، توسط بهزاد نبوی تکثیر و بهوسیلهی محسن آرمین در مجلس توزیع شد.[13]
با روشن شدن رد صلاحیت تعدادی از نمایندگان مجلس ششم، پروژه تحصن توسط بهزاد نبوی و دیگران کلید خورد. ساعت 4 بعدازظهر 21 دیماه 1382 تحصن در راهروی مجلس آغاز گردید. بهزاد نبوی که طراح و صحنهگردان اصلی این سناریو بود، به خبرنگاران اعلام کرد که تمام تدارکات لازم برای تداوم تحصن، پیشبینی شده و لوازم خواب و خوراک مهیا گردیده است.[14]
پردهی بعدی این سناریو، استعفای دستهجمعی نمایندگان بود. در اولین روز دههی فجر سال 1382 ،استعفانامهی 117 نمایندهی دوم خردادی روی میز رئیس مجلس ششم نهاده شد. اما رئیسمجلس به دلیل مغایرت این اقدام با آییننامه داخلی مجلس، رأیگیری برای آن را دردستور کار مجلس قرار نداد. آنجا که از عمر مجلس کمتر از چهار ماه باقی نمانده بود، در خوشبینانهترین حالت با توجه به تعطیلات و دستورات دیگر مجلس، تعداد اندکی میتوانستند استعفا دهند. گویا افراد مستعفی هم با علم به غیرقابل طرح بودن چنینتقاضایی، آن را مطرح ساخته بودند. بدینسان بود که سیاستمداران کهنهکار این تاکتیک را کاملاً نمایشی دانستند و پشتپردهی آن را فاش ساختند. مطلبی که سردمداران تحصن نیز به آن اذعان نمودند.
در 12 بهمن 1382، زمانی که خبرنگاری در جریان مصاحبهی مطبوعاتی بهزاد نبوی، از او پرسید که با توجه به مغایرت استعفای دستهجمعی با مادهی 95 آییننامهی داخلی مجلس، اگر نمایندگان مستعفی واقعاً خواهان استعفا هستند، چرا طرحی سه فوریتی ارائه نمیکنند تا مادهی 95 را تغییر دهند و استعفایشان جمعی بررسی شود؟ در جواب بهزاد نبوی با لحنی خشمگینانه خبرنگار مذکور را مورد خطاب قرار داد که «شما خبرنگارید و کارتان سؤال پرسیدن است، اجازه دهید نمایندگان پیشنهاد بدهند.»[15]
طبق پیشبینی سیاستمداران کهنهکار که استعفا را یک بازی در راستای سناریوی بلندمدت تحصن میدانستند، تا پایان عمر مجلس ششم، علیرغم اعلام بهزاد نبوی مبنی بر طرح استعفا نود نماینده تا چهار ماه پایانی عمر مجلس، فقط پنج نماینده استعفایشان مطرح گردید. از بین این پنج نفر نیز چهار استعفای فاطمه حقیقتجو، بهزاد نبوی، محسن آرمین و محمود یگانلی پذیرفته و استعفای مزروعی رد شد.
بدین ترتیب، عمر مجلس ششم نیز پایان یافت. بهزاد نبوی دو سال بعد زبان به اعتراف گشود و با ندامت و شرمندگی اعلام کرد: «مجلس ششم در این مدت هیچ مصوبهای که به درد مردم بخورد، نداشت.»[16]
بهزاد نبوی در جریان نهمین دورهی انتخابات ریاستجمهوری نیز فعال بود. او در روز13تیر 1383 در مصاحبهای با ایسنا، ضمن متهم کردن جریان اصولگرا به تلاش برای«استقرار حکومت فردی» گفت: «ما از چهرهی سرشناس و شناختهشدهای که در خودش توانایینامزدی در انتخابات ریاستجمهوری را میبیند، صرفنظر از طیف و جناحش میخواهیم واردصحنهی انتخابات شود تا سناریوی تنزل رئیس جمهور به تدارکاتچی قوهی مجریه خنثی شود. استقبال ما از حضور این نامزدها به معنای آن است که در صورت حضورشان، استراتژیاستقرار حکومت فردی با شکست مواجه خواهد شد، ولو اینکه حتی یک نامزد محافظهکاررئیسجمهور شود.»[17]
در این انتخابات، بهزاد نبوی نیز مانند دیگر اعضای سازمان مجاهدین انقلاب، از کاندیداتوری مصطفی معین در این انتخابات حمایت کرد. البته واقعیت آن بود که حمایت امثال بهزاد نبوی از معین در انتخابات نهم تا حدود زیادی ظاهری بود. یک سال پس از انتخابات ریاستجمهورینهم، بهزاد نبوی خاطراتی از این انتخابات را بیان کرد که نشاندهندهی گرایش او نسبتبه نامزدی آقای هاشمی رفسنجانی بود. او گفت که حزب مشارکت و مجاهدین انقلابورود آقای هاشمی رفسنجانی به عرصهی رقابت انتخابات ریاستجمهوری نهم را لازم میدانستهاند و خود وی علاوه بر این، آن را مفید نیز میپنداشته و به همین دلیل، «دوستان کارگزار» را همیشه تشویق میکرده است که آقای هاشمی در انتخابات شرکت کنند. بهزاد نبوی با یادآوری فعالیت خود در ستاد انتخاباتی مصطفی معین (بهرغم منعپزشکان از جهت گذران دوران نقاهت پس از عمل جراحی قلب باز) تأکید دارد که آقایهاشمی رفسنجانی را «آخرین خاکریز» محسوب میکرده است.
شاید در یک نگاه ساده بهموضوع، علقهی دیرینهی بهزاد نبوی به آقای هاشمی رفسنجانی و نیز دفاع آقای هاشمیرفسنجانی از او در مقاطع مختلف، علت این اظهارات پنداشته شود.
یکی از نکات مهم در مرد رویکرد بهزاد نبوی در انتخابات نهم، نقش او در رد صلاحیت معین است. در همان ایام انتخابات ریاستجمهوری نهم، برخی منابع خبری مدعی شدند، ارسال چند نوار از اظهارات خصوصی مصطفی معین توسط یکی از منسوبین به هاشمی رفسنجانی به شورای نگهبان، موجب رد صلاحیت معین شده است.[18]
مصطفی معین در این اظهارات خصوصی، که در جمع اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت بیان شده بود، سخنان تندی را علیه ارکان نظام بر زبان آورده بود، اما نکتهی جالب، نحوه دسترسی مهدی هاشمی رفسنجانی به این نوارهاست. در جلسهای که بهزاد نبوی و مهدی هاشمی داشتهاند، مهدی هاشمی از احتمال رد صلاحیت نشدن معین اظهار نگرانی کرده و به نبوی میگوید در صورت تأیید معین، شما قادر به حمایت رسمی از هاشمی نخواهید بود و چون معین رأی چندانی ندارد، بازندهی میدان معرفی خواهید شد.[19]
در پاسخ به این تحلیل، بهزاد نبوی از وجود نوارهایی از اظهارات تند معین علیه ارکان نظام خبر میدهد و فردای جلسه، این نوارها را از طریق یک عضو سازمان برای مهدی هاشمی میفرستد و او نیز این نوارها را به شورای نگهبان ارسال میکند.
لحن معین در این نوارها بهگونهای تند بوده که اعضای شورای نگهبان هیچ حجتی برای تأیید صلاحیت معین نمییابند. جالبتر اینکه براساس آنچه در این نوار شنیده میشود، فردی که صدای او به بهزاد نبوی شباهت دارد، مدام سؤالها و مطالبی را در خصوص ارکان نظام مطرح میکند و مصطفی معین را بهنوعی وادار میکند تا دربارهی این مسائل موضعگیری صریح کند.
در هر حال، بهزاد نبوی و هاشمی رفسنجانی در مستندسازی پروندهی رد صلاحیت معین نقش قابل توجهی داشتهاند، اما برای رد گم کنی، مواضعی اتخاذ کردهاند که حاکی از ناراحتی آنان از این اقدام شورای نگهبان است.
نکتهی جالب دیگر اینکه بهزاد نبوی چندی بعد، در مصاحبه با ایسنا، دربارهی واکنش سازمان به رد صلاحیت معین، نگفت که در انتخابات شرکت نمیکنیم، بلکه اعلام نمود که کنگرهی فوقالعاده برگزار میکنیم.[20]
برخی اخبار رسیده حاکی از آن بود که بهزاد نبوی در این کنگره قصد دارد اعضای سازمان و نیز حزب مشارکت را مجاب کند که برای انتقامگیری از شورای نگهبان به خاطر رد صلاحیت معین، بهجای آنکه در انتخابات شرکت نکنیم، باید در انتخابات شرکت کرده و به هاشمی رفسنجانی رأی دهیم، چون اقتدارگرایان با رئیسجمهور شدن او مخالفاند![21]
همچنین یک وبگاه اینترنتی از دیدار بهزاد نبوی و سعید حجاریان در اینباره خبر میدهد و مدعی میگردد بهزاد نبوی برخی اعضای اصلی حزب مشارکت را مجاب نموده تا علیرغم رد صلاحیت دکتر معین، از حضور در انتخابات کنار نکشیده و برای رأی آوردن هاشمی رفسنجانی تلاش کنند.
بهزاد نبوی در دیداری که با سعید حجاریان داشت، به او میگوید که بهترین حالت برای ما، رد صلاحیت معین است و اگر او تأیید شود، ما با شکست سنگینی در انتخابات مواجه خواهیم شد، چون دکتر معین هیچ جاذبهای برای مردم ندارد و در نظرسنجیهای سراسری، فقط از محسن رضایی و مهرعلیزاده بالاتر است.
بهزاد نبوی از حجاریان میخواهد تا بهنوعی بدنهی حزب مشارکت را توجیه نماید که پتانسیلهای خود را به سمت هاشمی رفسنجانی، که امکان رأی آوردن او زیاد است، سوق دهند و از هرگونه موضعگیری مبنی بر تحریم انتخابات خودداری کنند.
بنا بر این گزارش، سعید حجاریان ضمن تأیید نظرات نبوی، به او گفته است که من بهنوعی زمینهچینی این موضوع را فراهم میکنم. در همین راستا، زمانی که بحث رد صلاحیت دکتر معین در محافل سیاسی بهطور غیررسمی مطرح شده بود، سعید حجاریان در مصاحبهای با ایسنا، بهجای آنکه واکنش سرسختانهای در قبال رد صلاحیت احتمالی معین اتخاذ کند، به خبرگزاری ایسنا اعلام کرد که «شانس پیروزی دکتر معین در انتخابات 9 درصد است.»[22]
بهزاد نبوی چندین گام فراتر از مفاد پروتکل الحاقی پیش رفته، حتی داشتن هر نوع فناوری هستهای را برای کشورمان اساساً غیرضروری دانسته و پیشنهاد میکرد که ایران برای خروج از این بنبست، باید از این تکنولوژی چشمپوشی کند.
پس از رد صلاحیت معین، که با حکم حکومتی رهبر معظم انقلاب منتفی شد، بهزاد نبوی و همفکرانش، که استراتژی خود را شکستخورده میدیدند، متحیر و سرگردان بر سر دوراهی قبول و رد، مانده بودند. او در کنگرهی فوقالعادهی مجاهدین انقلاب گفت: «رد و تأیید صلاحیت معین، یک سناریوی از پیش طراحیشده برای بدنام کردن اصلاحطلبان بود، اگر دکتر معین حکم حکومتی را بپذیرد، میگویند هرگاه حکم حکومتی به نفعتان باشد میپذیرید و اگر نپذیرد، میگویند شما از اول هم به دنبال تحریم بودید.»[23]
با شکست کاندیدای افراطیون دوم خرداد در انتخابات ریاستجمهوری نهم، هرکدام از چهرههای این جریان به آسیبشناسی علل این شکست میپرداختند. در این میان، بهزاد نبوی نسبت به «بیمبالاتی اصلاحطلبان نسبت بهپاسداشت خط امام» و اینکه در ستادهای انتخاباتی دوستانش تصاویر مصدق جایگزین امامشده بود، انتقاد میکرد.
در آستانهی انتخابات مجلس هشتم، سناریوی همفکران بهزاد نبوی که با عنوان «حامیان خاتمی» شناخته میشدند، برای حضور دراین انتخابات تنظیم دو لیست (شامل گروهی که رد صلاحیت آنها محتمل است و گروهی دیگر کهبهعنوان افراد میانهرو شناخته میشوند) بود. این سناریو هم نهادهای ناظر انتخاباترا مانند همیشه تحت فشار قرار میداد و هم ادامهی حیات سیاسی گروههایی مثل مشارکتو... را در مهمترین صحنهی رقابت سیاسی موجب میشد. بهزاد نبوی هم «نفسثبتنام» را بخشی از مبارزهی انتخاباتی و استراتژی اصلاحطلبان دانست.
ادامه دارد...
منابع:
[1]. هفتهنامهی شاهد، شمارهی 5، آبان 1360، ص 24-37؛ ر.ک: شنود اشباح، رضا گلپور، ص 17.
[2]. خاطرات آیتالله ریشهری، سنجهی انصاف، دارالحدیث، 1386، ص 279.
[3]. شکایتنامهی وکیل «بهزاد نبوی» علیه «مرتضی نبوی»، روزنامهی «نوروز»، یکشنبه، 28 مرداد 1380.
[4]. پایگاه اطلاعرسانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران.
[5]. هفتهنامهی یالثارات، 1 اسفند 1379.
[6]. روزنامهی آفتاب یزد، 11 آذر 1380.
[7]. روزنامهی جوان، 20 اردیبهشت 1382.
[8]. روزنامهی شرق، 29 مهر 1382.
[9]. روزنامهی همبستگی، 26 شهریور 1382.
[10]. روزنامهی یاس نو، 25 مرداد 1382.
[11]. روزنامهی اعتماد، 28 مهر 1381.
[12]. ماهنامهی گزارش، 15 خرداد 1382، ص 14.
[13]. جنگ در پناه صلح، رضا سراج، ص 238.
[14]. روزنامهی شرق، 22 دی 1382.
[15]. وبگاه اطلاعرسانی وزارت کشور، 12 بهمن 1382.
[16]. روزنامهی کیهان، 22 شهریور 1384.
[17]. خبرگزاری ایسنا، 13 تیر 1383.
[18]. وبگاه شریفنیوز، 2 اردیبهشت 1384، به نقل از وبگاه خط نهم.
[19]. همان.
[20]. همان.
[21]. همان.
[22]. وبگاه آفتاب، 1 خرداد 1384.
[23]. روزنامهی کیهان، 7 خرداد 1384.
* محمدجواد اخوان؛ کارشناس مسائل سیاسی
منبع: برهان