چشم اسفندیار عماریون
یزدرسا؛ در مثال مناقشه نیست، شاید بتوان گفت نسبت جریان انقلابی و حزباللهی با سینما مانند نسبت جریان غربگرا با هیئت و مسجد است؛ همچنان که برای انقلابیها خیلی گران است که هیئآت و مساجد تریبون جریان معاند باشند -که البته در مواردی هم هستند-، برای آنها هم خیلی گران میآید اگر انقلابیها در منطقه ممنونهی سینما ورود کنند!
جشنواره مردمی فیلم عمار که از رویشهای بعد از فتنه سال 88 محسوب میشود، در چند سال اخیر آثار ارزشمندی را ارائه داده است و فیلمسازانی که در جایی دیگر بهایی به آنها داده نمیشد این امکان را پیدا کردهاند که در جشنواره عمار از توانمندیهایشان رونمایی کنند و انصافا هم برخیشان در این عرصه حتی فراتر از حد انتظار ظاهر شدهاند.
با این همه، به نظر میرسد عدم وجود ساز وکاری که فیلمسازان جوان را از نظر تئوریک مطابق با گفتمان این جشنواره تغذیه کند، یکی از چالشهای مهم و اساسی جشنواره عمار است و همین امر موجب میشود که خطر جدی در کمین عماریون باشد.
در واقع تضمینی وجود ندارد که بسیاری از کسانی که امروز در چارچوب گفتمان عمار فیلم میسازند، در آینده هم به همین گفتمان پایبند باشند و چه بسا کسانی امروز به واسطهی این جشنواره سری در سرها پیدا کنند اما در ادامه در خدمت همان جبههای قرار بگیرند که امروز سینما را تسخیر کرده و گفتمان انقلاب اسلامی هم در آن محلی از اعراب ندارد. اصلا دور از ذهن نیست که کسانی که امروز آثارشان به واسطهی جشنواره عمار دیده میشود، ده سال بعد زیر علم امثال اصغر فرهادی سینه بزنند.
بر همین اساس، طراحی مکانیزمی که بتواند از نظر فکری و تئوری فیلمسازان عمار را تغذیه کند و معرفی الگوهای کاریزمایی که بتوانند تا پایان، عماریون را در همین جبهه نگه دارند، برای قوام این جشنواره ضروری به نظر میرسد.
انتهای پیام/