کاش به جای تحریف تاریخ، از آن عبرت میگرفتید!
یزدرسا؛ حسن روحانی که قبل از این برای اغراض سیاسی خود حادثه عاشورا را تحریف کرده بود و مدعی شده بود کربلا درس مذاکره است! این بار دست به تحریف تاریخ زمان امام حسن مجتبی(ع) زده و به ایشان نیز نسبت خلاف واقع داد!
روحانی با اشاره به اینکه شهامت بسیار زیادی میخواهد که انسان برای مصالح جامعه اسلامی در برابر دشمنان دست صلح دراز کند، افزود: امام حسن(ع) برای دین خدا و امت اسلام این کار را کرد و با صلح خود شمشیر و نیزهای را تحمل کرد که بسیار دردناکتر از شمشیر و نیزه در میدان جنگ بود.
ادعای روحانی بر اینکه امام حسن (ع) در برابر دشمنان دست صلح دراز کردند، در حالی است که هیچ گاه امام چنین کاری نکردند و این معاویه بود که به سوی امام دست دراز کرد!
اما باید به جناب روحانی گفت، بهتر است بجای تحریف تاریخ و نسبت خلاف واقع دادن به امام معصوم، به رخدادها و شخصیتهای تاریخ نگاه واقعبینانه داشته باشیم و از سرگذشت آنها و نقشی که در پیروزی یا شکست اسلام داشتهاند، عبرت بگیریم. به عنوان مثال، یکی از شخصیتهایی که به امام حسن مجتبی (ع) خیانت کرد، «عبیدالله بن عباس» بود که در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش تعیین کننده ای ایفا کرد.
عبیدالله بن عباس کسی بود که امام حسن (علیه السلام) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود. اما وی در حالی که فرمانده لشگر امام حسن (علیه السلام) بود، نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتى فریب خورد و با عدهای زیادى از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها کرد.
این درحالى بود که در دوره امام على (علیه السلام) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود. انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندى که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولى دنیا طبى او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشى سپرد.
صبحگاه وقتى سپاه امام براى نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس غایب بود. ناچار شخص دومى که از سوى امام(علیه السلام) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصارى نام داشت، فرماندهى سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسههاى معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایى خود نرسیده بود با شایعه سازى توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمى و کلافگى آنان شد.
با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن (علیه السلام) شرایط بسیار نامطلوبى پدید آمد، امام (علیه السلام) که براى جمعآوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عدهای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمهاش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتى سجاده زیر پاى حضرت را ربودند و عبدالرحمن ازدى رداى آن حضرت را از دوشش کشید، حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد، سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد.
وحید سالار