ID : 1004779

گفتگو با خانواده یکی از قربانیان سانحه اتوبان قم


تا چشم کار می‌کرد جنازه‌های سیاه خشکیده بود که کنار هم ردیف شده بودند. بوی گوشت سوخته از لای ملحفه و پتو و کاور بیرون می‌زد. محمدامین شده بود یکی از همین جنازه‌ها که تنش در لحظه‌ای که داشت با آرنج به شیشه اتوبوس می‌کوبید خشک شده بود. می‌گفتند از قد 180سانتی‌متری‌اش، یک پاره استخوان سیاه زیگزاگی مانده که به سختی توی کاور جا می‌شد ...

یزد رسا، محمدامین، تا صبح دانشجوی ترم سوم مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی اصفهان بود و آخر شب، جسد سوخته‌ای که جز کمربند و کیف پول چیز دیگری برای شناسایی نداشت.

77zzc5r04ke3kqxgu5m8

اتاق محمدامین از 5روز قبل دست‌نخورده مانده. شلوار خانگی‌اش از آخرین باری که آن را پوشیده بود روی تخت افتاده و کاغذ دستنویسی که حدیثی از امیرالمومنین(ع) را روی آن یادداشت کرده گوشه میز  چسبیده است. همه چیز درست شکل آخرین لحظه را دارد. آخرین لحظه‌ای که محمدامین در اتاقش را بست و راهی جاده‌ای شد که قرار بود او را به آینده‌اش نزدیک کند.

«شهرزاد رامتین» گوشه تخت می‌نشیند و قصه هزار و یک شبش را از مرگ پسر 19ساله‌اش شروع می‌کند: «صبح برای ثبت‌نام دانشگاه به اصفهان رفته بود و قرار بود شب برگردد. طبق برنامه اتوبوس باید ساعت 12 شب به تهران می‌رسید اما تا صبح خبری از محمدامین نشد. 6صبح بود که در تماس با پلیس راه متوجه تصادف شدیم. خودمان را به قم رساندیم و بعد از چند ساعت پرس و جو، جسدش را در بهشت معصومه قم پیدا کردیم.»

از اینجا به بعد قصه را شهرزاد به یاد نمی‌آورد. به جای او محمدرضا میانجی، پدر محمدامین روایت می‌کند: «گفتند هیچ‌جور نمی‌شود جنازه‌ها را شناسایی کرد. مگر از روی ظاهر دندان‌ها یا تست دی‌ان‌ای. جنازه‌ها را نشانم دادند و من کیف و کمربند دومین جنازه را شناختم. تنها وسایل محمدامین که چون چرم بودند در آتش نسوخته بودند. عکس من و مادربزرگ و مادرش هنوز توی کیف سالم مانده بود. مدارک را تحویل دادم و با واسطه‌گری یکی از آشنایان جسد سوخته پسرم را تحویل گرفتم.»

خانواده میانجی می‌گویند آرزو دارند آخرین خانواده‌ای باشند که عزیزشان را در چنین سانحه تلخی از دست می‌دهند

همه فرزندان من

حالا کارنامه‌ها و لوح‌های تقدیر محمدامین تنها یادگارهایی هستند که از او به جا مانده‌اند. کارنامه‌های دبیرستان نیکان، فرم ثبت‌نام خوابگاه، کارت عضویت بسیج مسجد و چند قطعه عکس از دوران کودکی و نوجوانی‌اش. مادرش می‌‌گوید: «قرار بود مهرماه امسال با چند نفر از دوستانش داوطلبانه به مدارس منطقه بروند و باورهای دینی را بین بچه‌ها ترویج کنند. سال قبل هم با دوستانش به روستاهای اطراف طبس رفته بودند و با هزینه شخصی یک مدرسه و یک مسجد را پایه‌گذاری کرده بودند. حالا همه برنامه‌هایش نیمه‌کاره مانده.»

شهرزاد رامتین از محمدامین‌اش که حرف می‌زند قیافه همه مادران داغداری را دارد که فرزندی را از دست داده‌اند. با این حال لابه‌لای جمله‌هایش مرتب تکرار می‌کند که حرفش فقط محمدامین نیست. همه بچه‌ها فرزند او هستند. می‌گوید: «فقط آرزو دارم آخرین مادری باشم که داغ اولاد می‌بیند. خانمی را دیدم که می‌گفت سال گذشته در سانحه جاده‌ای پدر و مادرش را از دست داده و در این حادثه هم خواهرش را. دیگر به جز خودش عضوی از خانواده‌اش نمانده بود. کسی دیگر را دیدم که سه نفر از خانواده‌اش در این اتوبوس سوخته بودند و از بین رفته بودند. اما یکی دو هفته دیگر هیچ‌کس یاد این رفته‌ها و مانده‌ها را نمی‌کند. ماجرا فراموش می‌شود تا دوباره یک حادثه مشابه اتفاق بیفتد و ده‌ها نفر بمیرند.»

محمدامین مثل 43 قربانی دیگر این سانحه دلبستگی‌هایش را روی دیوار اتاقش جا گذاشت و رفت

3pv1b3sdn6wfy9jwj3jm

مغزهای سوخته

محمدامین میانجی یکی از 44مسافری بود که 5روز قبل در تصادف دو اتوبوس اسکانیا در اتوبان تهران قم در گذشت. یکی از 44 مسافری که همراه با محمدکاظم مرادی و عرفان امین‌الرعایا، دو نفر دیگر از دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان زنده زنده در آتش سوختند تا دولت دستور پیگیری ویژه این سانحه را صادر کند و پلیس و قوه قضائیه جداگانه در پی پیدا کردن مقصر باشند.

پدر محمدامین می‌گوید: «کشورهای دیگر تمام تلاششان را می‌کنند تا نخبه‌ها و مغزهای جهان‌سوم را به سمت خود بکشانند. اما در ایران ارزش جان انسان آن‌قدر پایین است که به راحتی نخبه‌های خود را در اوج جوانی و علم و سواد و معرفت از دست می‌دهیم و جلوی تکرار آن را نمی‌گیریم تا حوادث مشابه بارها و بارها اتفاق بیفتند و ده‌ها دانش‌آموز و دانشجو جانشان را از دست بدهند.»

او می‌گوید که هیچ‍کدام از خانواده‌های قربانیان هنوز اطلاع درستی از دلیل این حادثه ندارند، کسی از مسئولان برای تسلیت‌گویی با خانواده‌های داغدار تماس نگرفته و هیچ‌کدام نمی‌دانند تحقیق و بررسی‌هایی که پلیس و وزارت کشور و قوه قضائیه برای این سانحه در دستور کار قرار داده‌اند به کجا رسیده است: «شنیده‌ایم که تقصیرها را به گردن راننده و لاستیک‌های کهنه اتوبوسش انداخته‌اند. یعنی آخرین جزء از یک حلقه مدیریتی آن هم درباره سانحه‌ای که هر سال مشابهش در کشور تکرار می‌شود. اما یک راننده اتوبوس باید چند مسافر با کرایه‌های 15، 20 هزار تومانی سوار کند تا بتواند 4میلیون تومان هزینه لاستیک اتوبوسش را بدهد؟ وقتی هزینه خرید یک اتوبوس برای راننده بیشتر از 500 میلیون تومان تمام می‌شود، چند مسیر باید تردد کند تا بتواند هزینه ماشینش را تامین کند؟ نتیجه این می‌شود که در رفت و آمدهای زیاد ضریب خطای راننده به خاطر خستگی بالا می‌رود و با وجود استهلاک خودرو، تعمیر آن برای راننده هزینه‌بردار است.»

مادر محمدامین دنبال حرف‌های همسرش را می‌گیرد و می‌گوید: «ما هیچ شکایتی از راننده نداریم. شکایت ما از شرکت همسفر است که این اتوبوس را قبل از بررسی فنی راهی جاده کرده و حالا هم به هیچ عنوان پاسخگو نیست. شکایت ما از پلیس راه است که با وجود تکرار پی‌در‌پی این حوادث، آنها را ناشی از اشتباه‌های فردی می‌داند اما حاضر نیست استعفا بدهد. نوک پیکان را به سمت شرکت سوئدی تولید کننده اتوبوس گرفته‌اند اما کافیست متوسط عمر را در ایران و سوئد مقایسه کنید. سوالم از رییس پلیس راه و ریس شرکت همسفر این است که چرا اتوبوسی که لاستیک‌های فرسوده و غیر ایمن داشته است اجازه ورود به جاده را پیدا کرده؟ می‌خواهم بدانم آنها الان می‌توانند سر آسوده بر بالین بگذارند؟»

شهرزاد رامتین می‌گوید که در پرس و جوهایشان متوجه شده‌اند اتوبوس‌های اسکانیا وقتی از کارخانه بیرون می‌آیند مجهز به کپسول‌های اطفای حریق و چکش اضطراری در کنار هر صندلی هستند. درهای اتوبوس با دکمه‌ای که روی بدنه بیرونی تعبیه شده باز می‌شوند اما در ایران این تجهیزات ایمنی برداشته می‌شود تا هزینه‌ها پایین‌تر بیاید. حتی اگر به قیمت جان مسافرها تمام شود. می‌گوید: «کاش خانواده‌های قربانیان این حادثه نهادی مردمی برای پیگیری حادثه و پیشگیری از وقوع موارد این‌چنینی تشکیل بدهند تا دیگر هیچ خانواده‌ای در غم از دست دادن عزیزش داغدار نشود. هر مسافری که در آن اتوبوس از دنیا رفته یا عزیز کسی بوده یا نان‌آور خانواده‌ای. ما بدون آنکه بخواهیم کسی را متهم کنیم یا قضاوتی داشته باشیم فقط می‌خواهیم راهی پیدا کنیم که چنین حوادثی دیگر تکرار نشوند.»

کیف پول محمد امین تنها نشانه او بود که از آتش در امان ماند

x5oeq8yez9hgxx8w4m0

وقتی هیچ‌کس مقصر نیست!

اتوبوس‌هایی که دوشنبه پیش در آتش سوختند، اولین اسکانیاهای آتش گرفته جاده‌ها نبودند. پیش از آن، در روز 12 اردیبهشت امسال یک اتوبوس اسکانیای دیگر در محور اهواز- هفتکل با کامیونی تصادف کرد و آتش گرفت که باعث مرگ 14 نفر از مسافران شد. به جز این، در 28 مهرماه سال 91 هم اتوبوس اسکانیایی که دانش‌آموزان را به اردوی راهیان نور می‌برد در محورایذه-بروجن با کوه برخورد کرد و به دلیل آنچه که ضعف ایمنی اتاق اتوبوس عنوان شده بود، 26 دانش آموز قربانی شدند. در حادثه‌ای دیگر، برخورد این اتوبوس با یک اسب در جاده‌های گیلان منجر به واژگونی و له‌شدگی ستون و سقف اتوبوس و مرگ 7نفر از مسافران شده بود.

ji9y0s9bfcqjymzfxhxs

سردار اسکندر مومنی، رییس پلیس راهنمایی و رانندگی ناجا اگرچه شرکت تولید کننده اتوبوس اسکانیا را 50 درصد مقصر می‌داند و نقص سیستم برق‌رسانی آن را عامل اشتعال عنوان می‌کند اما مدیرعامل شرکت عقاب‌افشان، سازنده اسکانیا در ایران خواب‌آلودگی راننده را علت سانحه عنوان کرده و می‌گوید از قبل به راننده هشدار داده بودند که لاستیک‌های فرسوده این اتوبوس مناسب تردد در جاده نیست! او با این فرضیه‌ها پای وزارت صنعت، معدن و تجارت را در رابطه با کیفیت لاستیک‌های وارداتی و وزارت بهداشت را با بررسی سلامت رانندگان به ماجرا باز کرده و از تعهدات شرکت در این‌باره شانه خالی کرده است. آخوندی، وزیر راه و شهرسازی هم خبر داده که نماینده شرکت سوئدی اسکانیا قرار است در ایران حاضر شود و گزارشی را به مقامات دولت ارایه کند. پیگیری‌هایی که معاون وزیر راه وعده داده تا 8روز دیگر نتیجه می‌دهد و مقصر اصلی مشخص و با او برخورد خواهد شد.

منبع: مهر




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.