ID : 988149
روایت فرزندشهیدبرونسی از پدرش دریادواره شقایق های آسمانی

یک گردان را باتمسک به حضرت زهرا«س» از روی میدان مین ردکرد/ چرا پیکرشهیدبرونسی بعد از 27سال برگشت؟


شاید باورش برای بعضی ها خیلی ها سخت باشد. ولی این شهید با یک ذکر تمسک به حضرت زهرا«س» یک گردان نیرو را از روی میدان مین رد می کند بدون اینکه یک مین منفجر بشود....

به گزارش یزد رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سپاه الغدیر، فرزند شهید برونسی با حضور در یازدهمین یادبود شهدای مسجد شهید سید جلیل ساداتی یزد با عنوان "شقایق های آسمانی" بیان توصیفی از شهدا به بیان خاطراتی از پدرش شهید برونسی پرداخت که در ذیل آمده است.

مقام معظم رهبری: شهید برونسی جزء عجایب انقلاب بود

در حقیقت کمک ها و امدادهای غیبی و الهی  از عوامل مهم معنوی رزمنده ها و شهدای ما در جبهه های دفاع مقدس بود که فقط مختص افراد خالص و مومنین خداجو بود. رزمندگانی که ایمان به غیب را یک معرفت و شناخت شهودی می دانستند و خیلی از شهدای ما به این  الهامات غیبی و الهی رسیدند و به چشم دیدند.

شهید برونسی یک کارگر ساده،یک بنا، آن هم با یک سواد کم به یک مرحله ای از مقام و شهود می رسد که حتی زمان ، مکان و  وعده شهادت خود را هم می دانست که زبان زد همه خاص و عام می شود طوری که رهبر معظم انقلاب«مدظله»  از آن به نیکی یاد می کنند و آن شهید بزرگوار را جزء عجایب انقلاب و نماد استعداد برای پرورش افراد می دانند.

عوامل معنوی و تربیتی در این شهید بزرگوار بود که  از یک کارگر ساده و بنا آن هم با یک سواد کم  به یک سردار و فرماندار جنگ  بدل می کند  و وی را به این  مقام و منزلت می رساند که  حتی دشمن برای سر ایشان جایزه تعیین می کند.

اگر نبود اخلاص، پاکدامنی ،تواضع، فروتنی و افتادگی شهدا، اگر نبود بصیرت بینش و درک قوی شهدا، رعایت ادب و اخلاق شهدا ،نداشتن وابستگی به دنیا و عدم دلبستگی به دنیا و از همه مهم تر اگر نبود لقمه های حلالی که شهدا سر سفره هایشان می آوردند شاید به این مقام نمی رسیدند.

شهدایی که ویژگی های معنوی و تربیتی آنان را  به مرحله ای از مقام  و شهود می رساند  و مجموعه ای از مرد مومن و مومنان  را به وجود می آورند  که افرادی چون  شهید سید جلیل ساداتی، شهید همت ، شهید باکری ، شهیدخرازی، شهید جهان آرا، شهید احمد کاظمی ،شهید علی هاشمی و  شهید برونسی  را خلق می کند

با خون گلویش برخاک نرم جبهه می نویسد«یا فاطمه الزهرا»

 این شهید بزرگوار در یکی از  مجروحیتاشان در بیمارستان و در  عالم خواب و رویا پنج تن آل عبا به دیدنشان می روند.

 موقع عملیات یک گردان نیرو  اعزام می شوند  در جایی را که ایشان قرار بود عملیات را انجام بدهند با توجه به اینکه این عملیات  از لحاظ بعد عملیاتی منطقه بسیار مهم بود  و اینکه هنوز تخریبچی ها میدون مین را باز نکرده و زمان اندک بود. همرزمانشان به شهید برونسی  می گویند  تا هنوز عملیات لو نرفته و دشمن از  موقعیت ما در منطقه ی خودش باخبر  نشده یک فکری کنید.

همرزمان  نقل کردند که  ایشان یک گوشه ای سجده ی طولانی انجام داده و ضمن توکل به خدا و متوسل شدن به حضرات معصومین «ع » به ویژه شخص حضرت زهرا «س» ، یک لحظه بلند شد و دستور حرکت داد . شاید باورش برای بعضی ها خیلی ها سخت باشد. ولی این شهید با یک ذکر تمسک به حضرت زهرا«س» یک گردان نیرو را از روی میدان مین رد می کند بدون اینکه یک مین منفجر بشود.  پشت سری ها که تخریبچی ها بودند متعجب می شوند که چه جور این گردان این موانع مین را گذرانده است.

 شهیدی که  می خواست عشق و باور عینی و اعتقادی خودش را با خون گلوی خودش به حضرت زهرا «س» نشان بدهد و آرزو می کرد با خون گلویش نام مقدس بی بی را بنویسد  در نهایت  آرزوی وی برآورده شد و در همان عملیات جنگ از ناحیه گلو مجروح می شود و با انگشت و خون گلوی خودش ارادت و عشق خود را به حضرت زهرا«س» نشان می دهد و نام بی بی را بر خاک نرم جبهه می نویسد« یا فاطمه الزهرا»

لقمه های حلال رمز موفقیت شهید برونسی

نقل قول از همرزمان شهید: شهید برونسی کسی بود که وعده شهادت خودش را از بی بی  دو عالم حضرت زهرا«س» گرفت. ایشان قبل از عملیات بدر در یک صبحگاه مشترک در  لابه لای یک سخنرانی می گوید اگر من «برنسی» در عملیات بدر به شهادت نرسیدم به مسلمانی من شک کنید. حضرت به من قول شهادت دادند و آرزو می کنم و امیدوارم گمنام شهید بشوم.

مادر ایشان  نقل می کرد: شهید برونسی  یک تلویزیون رنگی از مکه  آورده بود و وقتی حاج خانم  گفت جعبه رو  باز کن  بچه ها ذوق زده شدند. وی در جواب گفت: من تلویزون نیاورده ام که بچه ها تماشا کنند. من می خواهم آن را  بفروشم و پولش را به هزینه بیت المال برگردانم.

در خاطزه ای دیگر زمانی که برادرم ابوالفضل از ناحیه ی دست مجروح می شود.  این شهید یک تاکسی می گیرد و او را به بیمارستان می برد ولی به هیچ وجه از ماشین بیت المال استفاده نمی کند. رمز موفقیت شهید برنسی حساسیت کسب روزی از راه حلال بود نه از راهی دیگر!

باور و اعتقاد به اهل بیت

 یکی رزمندگان  از شهید برونسی  نقل می کند : در  شب قبل از عملیات داشتیم مهمات جابه جا می کردیم یک دفعه چشمم افتاد به خانمی که داشت همراه بسیجی ها مهمات جا به جا می کرد ( در حالی که هیچکدام از رزمندگان  و برادران سپاهی اصلاً متوجه آن نبودند) کنجکاو شدم و بعد از سلام به خانم گفتم: شما بفرمایید این وظیفه ما مرد ها است که مهمات را جابه جا کنیم ، خانم در جوابم یک جمله  گفت : مگر نه اینکه شما برای برادرم حسین کار می کنید و قرار است شهید بشوید.  تا نام آقا امام حسین«ع» می آید وی  یک لحظه منقلب شده و در ذهنش صحنه های عاشور ا تداعی می شود و بعد از لحظه ای سرش را به بالا

آورده به اطراف نگاه می کند ولی  کسی را در آن جا نمی بیند. که بعد ها ذهنیت این بود که ایشان گویا حضرت زینب«س» بودند.

چرا پیکر شهید برونسی بعد از 27 سال برگشت؟

روایاتی  از شهید برونسی در کتاب «خاک های نرم کوشک» قبل  از عملیات نقل شده است که من قطعاً در عملیات بدر در شرق دجله، چهار راه خندق  شهید می شوم. وی گفت آرزو می کنم گمنام شهید بشوم ولی هیچ وقت نگفت پیکرم برنمی گردد.

گفتنی است پیکر شهید برونسی طی عملیات ویژه ای در شرق دجله به همراه ۱۲ شهید دیگر پیدا، و به میهن منتقل شد و در روز شهادت حضرت زهرا (س) همزمان با دهه دوم در مشهد تدفین شد.  از این شهید پلاک هویت، بخشی از صفحات قرآن به همراه جانماز و مهر، سربند لبیک یا خمینی(ره) و لباس بادگیر خاکی منقوش به آرم سپاه پیدا شده است این شهید سر در بدن ندارد، اما بر آرمان های خود استوار است.

DSC_0072 DSC_0082 DSC_0083 DSC_0087 DSC_0089 DSC_0092 

 



summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.