بسم رب شهدا

به نام خدای شهیدان که شهادت را آخرین مرحله رشد و تکامل یک انسان والا قرار داد. سلام بر مهدی موعود (عج) پرچمدار حق که با ظهورش جهان را پر از عدل و داد می کند و با درود بی کران بر نائب بر حقش حضرت آقا آیت الله امام خامنه ای (معظم له) .

و سلام بر ارواح طیبه شدها از صدر اسلام تا کنون به خصوص سالار شهیدان آقا ابا عبدالله حسین علیه السلام که چگونه مردن را آموخت.

سلام بر امت شهید پروربافق که زینب گونه عمل کردند و دانستند تکلیف چیست و این را از کوچکی آموختند و پیام قرآن و شهیدان را به گوش خریدند و با روح ایثار و فداکاری و الگو بودن در اعمال و اخلاق خود حافظ بودند و هستند.

ای خواهرانم، زینب زمان باشید و از آنچه هوس کردید بپرهیزید و در راه خدا مبارزه کنید. ای برادرانم، راه خدا بهترین و برترین راه هاست. به امید اینکه پوینده و کوشنده در این راه باشیم که ضامن آن پیروی از ولایت فقیه است.

خاطره شهید ابراهیم هادی لطفا با کمی معرفت خاطره شهید را بخوانید:

مصطفي هرندي يكي از بچه‌هاي محل كه همراه ابراهيم به جبهه آمده بود. در ارتفاعات بازي دراز به شهادت رسيد و پيكرش جا ماند. ابراهيم وقتي مطلع شد، خيلي تلاش كرد كه به سمت ارتفاعات برود. ولي به علت حساسيت منطقه و حضور نيروهاي دشمن، فرماندهان اجازه چنين كاري را به او ندادند. ابراهيم هم روي حرف فرماندهي چيزي نگفت و اطاعت كرد. يك ماه بعد كه منطقه آرام شد. يك شب ابراهيم بالاي ارتفاعات رفت و توانست پيكر اين شهيد را پيدا كند و با خودش به عقب منتقل كند. بعد با هم مرخصي گرفتيم و به همراه جنازه اين شهيد به تهران آمديم و در تشييع پيكر شهيد شركت كرديم. چند روزي تهران ماندیم كه كارهاي شخصي را انجام بدهيم. در روز بازگشت با ابراهيم به مسجد محمدي رفتيم. بعد از نماز، پدر همان شهيد جلو آمد و سلام و عليك كرد و ضمن عرض تشكر گفت: "آقا ابراهيم ديشب پسرم رو تو خواب ديدم كه از دست شما ناراحت بود". ابراهيم كه داشت لبخند مي‌زد يكدفعه لبهايش جمع شد و با چشماني بزرگ شده پرسيد: "چرا حاج آقا؟! ما با سختي پسرتون رو آورديم عقب" پدر شهيد با كلامي بغض‌آلود ادامه داد:"مي‌دونم، اما پسرم توي خواب گفت: اون يك ماه كه ما گمنام توي كوه افتاده بوديم مرتب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر مي‌زد و خيلي براي ما خوب بود. اما از زماني كه پيكر ما برگشته ديگه اين خبرها نيست و مي‌گن اين افتخار براي شهدای گمنامه . (منبع : کتاب شهید گمنام (گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی))

در ایام فاطمیه قرار بود دو شهید گمنام نیز در شهر بافق تشییع گردد،همچون دیگر نقاط کشور عزیزمان ایران اما مثل اینکه ما میزبان خوبی نبودیم بحث از آنجا آغاز شد که قرار بردفن شهداء درپارک آبشار باشد که با سلیقه بعضی مغایرت داشت ودم از حرمت شهید سر دادند.(گاهی اوقات کمی بد نیست جریانات تاریخ را بررسی کنیم قرآن سر نیزه کردن را، امام، آن قرآن ناطق می گوید بجنگید یه عده جلو امام می ایستند ومیگویندجنگ با قرآن، هرگز.) حال در یک کشور اسلامی مگر چه اتفاقی در پارک قرار است پیش بیاید که حرمت شهید حفظ نشود نباید به دین خود شک کنیم! آیا ایمان آوردیم ؟ یا نه باید گفت اسلام آوردیم... به همین دلیل از مرجع عالیقدر وولی امر مسلمین رهبر معظم انقلاب درخصوص دفن شهدا در پارک استفتاء شد که جواب ایشان اینچنین بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

تدفين ابدان مطهر شهدا با رعايت موازين شرعی و قانوني، براي بهره مندي از عطر مطهر و حضور معنوي آنان در فضاهاي عمومي ــ مانند پاركها ــ، امری پسندیده است.

موفق و مؤید باشید