آرزوی زیارت مزار فرزند، داغی بر دل یک مادر شهید/ از دادن یک ویلچر هم دریغ کردند!
به گزارش یزدبانو، "قلم از وصف تو بسیار خجالت بکشد/ شعر از این غربت غمبار خجالت بکشد/ پیرزن سوز نگاهت تو مرا آتش زد/ جگر سوخته، بگذار خجالت بکشد"، این حکایت، ماجرای مادری است که فرزند شهیدش کیلومترها مسیر را ایستاد تا مادرش بنشیند و امروز مادرش برای قدم نهادن بر مزار فرزند پایی برای زیارت ندارد.
روز مادر بهانه ای شد تا راهی منزلگه اسوه های صبر و استقامت شویم و دقایقی در کنارشان از خاطرات و هدایایی که فرزندانشان در روز مادر برایشان تهیه می کردند با خبر شویم.
چهارمین خانه شهیدی بود که به سمتش در حرکت بودیم وارد خیابان هیرمند جنوبی شدیم زن جوانی درب منزل به انتظار ایستاده بود از او جویای منزل شهید "حسینعلی امام بخش ثانی" شدیم که با لبخندی ما را به داخل دعوت کرد، قدم که می گذاریم احساس عجیبی به ما می گوید که اینجا حس غریبی دارد! حسی به اندازه همین جمله گنگ و مبهم.
برای ما که پیش از این به سراغ 3 خانواده شهید رفته بودیم و با استقبال مادر شهید مواجه شده بودیم عجیب بود که نگاهش زودتر از پاهایش پیش قدم شده بودند برای استقبال.
با لبخندی ما را دعوت به نشستن کرد. نگاهی به اطراف می کنم برخلاف دل دریاییش خانه ای کوچک و حقیرانه دارد. بعدا فهمیدم که پس از فراق همسر و فرزندش سال هاست که او به استقبال کسی نیامده و بر روی پاهایش هم نایستاده است.
در کنارش جای می گیرم می گویم مادر(صغری میر) برایم از حسینعلی بگو، در حالی که در نگاهش غرور خاصی است که بی اندازه مجذوبم می کند غروری که فرزند شهیدش با شهادت به او داده و این احساس تمام روحش را تسخیر کرده است، می گوید: 22 بهمن ماه بود که حسینعلی من، برای دفاع از وطن به فرمان امام خمینی راهی جبهه شد و به خواست خدا در عملیات کربلای 5 امانت خدا را به خدا بازگرداندم.
می گوید: هدیه خدا را در راه خدا هدیه کردم.
از او درباره هدایای روز مادر که حسینعلی برایش می خرید سوال کردم در حالی که چشم به قاب گوشه اتاق دوخت، می گوید: حسینعلی 16 سال نشده بود که یک روز من بیمار شدم و قصد سفر به مشهد کردم اما به دلیل دیر رسیدن به فرودگاه از پرواز جا ماندم حسینعلی به سرعت همراه من به ترمینال آمد ولی متاسفانه اتوبوس پر شده بود و تنها یک جای خالی داشت ؛ به اینجا که می رسد لحظه ای مکث می کند لب هایش به شدت به سمت پایین کشیده می شوند و بغضی سنگین راه گلویش را می بندد، اما حتی لحظه ای نگاهش را از روی قاب حسینعلی که گوشه اتاق بر روی میز کوچکی گذاشته شده بود، برنمی دارد.
حال و هوای خاصی در خانه حاکم شده است، با همان لبخند همراه با بغض می گوید: حسینعلی به راننده گفت تمام مسیر را می ایستم فقط بگذارید من و مادرم راهی مشهد شویم؛ اصرار های حسینعلی جواب داد و راننده اتوبوس قبول کرد و ما راهی شدیم.
مادر حسینعلی دیگر راحت تر از قبل گریه می کند. انگار بغض راهش را پیدا کرده بود همچنان که نگاهش به قاب بود با گوشه چادرش اشک هایش را پاک می کند و می گوید: تمام طول مسیر حسینعلی ایستاده بود، کیلومتر ها راه تا مشهد را فرزندم ایستاده بود تا من به آرزوم که زیارت علی بن موسی الرضاست (ع) برسم، حتی به اصرار های مکرر من نیز پاسخ می داد که من مرد و سالم هستم و شما بیمار هستید پس نگران من نباشید.
به اینجا که می رسد صدای گریه اش بلند می شود ، بغض راه گلویم را بسته بود کمی آرام تر که می شود می پرسم اگر فرزندت زنده بود دوست داشتی چه هدیه ای روز مادر به شما بدهد که می گوید: "به قول حسینعلی ام یک بوسی بده " می خواهم یک بار دیگر بوسم کند.
سرش را به حالت شرمندگی پائین می اندازد و می گوید: حسینعلی ام برای من از هیچ کاری دریغ نمی کرد اما حالا من حتی نمی توانم بر سر مزارش بروم.
دوباره شروع به گریه می کند و می گوید: از وقتی که همسرم و فرزندم رفتند از دو پا فلج شدم و توانایی راه رفتن را ندارم مسیر گلزار شهدا نیز پله دارد و من هم ویلچری برای قسمتی که برای معلولین در نظر گرفته شده ندارم برای همین همیشه پشت درب های گلزار شهدا می نشینم و شرمنده فرزندم هستم.
به اینجا که می رسد دیگر اشک امانم نمی دهد، مادر شهید حرف می زد و من گریه می کردم. برای غم مادری که فرزندش برای رسیدن آرزویش از هیچ کاری دریغ نمی کرد اما حالا مادرش این چنین نشسته و سال هاست که کسی نبوده که یاری اش دهد؛ برای صبوری که این زن در این سال ها نشان داده بود اشک می ریزم. دوست دارم برای حال خودم گریه کنم. حالی که از داشتن آن خجالت می کشم.
در حالی که دیگر چشم به من دوخته بود و نگاهش را از قاب دزدیده بود، سعی داشت با نگاهش آرامم کند. سرم را بلند می کنم و می پرسم تا کنون برای دریافت ویلچر به بنیاد شهید رفته اید که سکوت می کند و اینبار زن جوان می گوید: رفتیم ولی پیگیری ها اثری نکرد حتی هزینه سفرهای هوایی اش نیم بها حساب نمی شود.
سریع پی سوالم را می گیرم و از مادر شهید می پرسم گله ای از مسئولین ندارید؟ که می گوید: من فرزندم را در راه حق دادم چه گله ای بکنم وقتی معامله ام را با خدا کردم.
جز سکوت در مقابل حرف های این بانوی صبر و ایثار چیز دیگری در ذهن قلمم نمی گنجد، احساسش همه وجودم را پر کرده احساس مادری که هیچگاه فراموش نمی کند که حسینعلی اش ایستاد تا او بنشیند.
یادمان باشد در همین کوچه ما مادری هست که عشقش را داد تا تو عاشق بشوی، نگذاریم که تنها بشود... کاش ما کاری کنیم که دلش خون نشود...
منبع: عصر هامون
انتهای پیام/ص
Related Assets:
-
همایش «مادران آسمانی»برای تجلیل از مادران و همسران شهدا برگزار می شود
-
«ام البنین» مادری که خلاصه ادب را پروراند
-
یک نفر به داد این مادر و پدر شهید برسد! +تصاویر
-
ماجرای شهید عکاسی که از پیکر آغشته به خون پدر شهیدش عکس گرفت
-
پیکر مادر شهیدان سهامی تشییع و به خاک سپرده شد
-
جنجال حضور مادرشهید بر سر مزار فرزندش
ویژه زنان
-
کمبود فضاهای تفریحی بانوان در یزد (Opens New Window)
-
آنفلوانزا عامل ۴۰ درصد بیماری تنفسی کودکان یزدی (Opens New Window)
-
۲ درصد از دانشآموزان شهر یزد مبتلا به شپش هستند (Opens New Window)
-
ریحان، پاتوق لحظههای خوش دخترانه (Opens New Window)
-
۶۰ درصد قربانیان جنگ غزه زنان و کودکان هستند (Opens New Window)
-
لزوم پرهیز از موازیکاری دستگاهها در مبارزه با مواد مخدر (Opens New Window)
-
زیبایی به چه قیمت؟ (Opens New Window)
-
خانهای برای نفسکشیدن بدون ویروس و بیماری! (Opens New Window)
-
برگزاری رزمایش الی بيت المقدس به مناسبت هفته بسیج در یزد (Opens New Window)
-
آزادی مادر در بند با کمک فرزند شهیدِ یزدی (Opens New Window)
-
نفرات برتر مسابقات اسکواش بانوان یزد معرفی شدند (Opens New Window)
-
اقتداری اولین بانوی ایرانی فاتح جهان در اسکواش (Opens New Window)
-
بیشاز ۵۰۰ زوج یزدی در انتظار وام ازدواج (Opens New Window)
-
«زن دلخواه خدا» یا «زن مدنظر غرب» (Opens New Window)
-
مطب پزشک متخلف زنان و زایمان در یزد پلمب شد (Opens New Window)
-
قیمت پوشاک در یزد تغییری نداشته است (Opens New Window)
-
حضور استاندار در منزل مدیرمسئول یزدبانو (Opens New Window)
-
بهرهبرداری از ۲۹ واحد بهداشتی در یزد (Opens New Window)
-
چرا بیمارستان ولیعصر بافق تکمیل نشده است؟ (Opens New Window)
-
آزادی ۳ مادر زندانی یزدی با کمک جاماندگان اربعین حسینی (Opens New Window)
نکات خانه داری
-
درمان فیبروم رحم به کمک طب سنتی (Opens New Window)
-
افراد غیرمتخصص باعث تخریب طب سنتی هستند (Opens New Window)
-
۲۰ نکته خانهداری مدرن برای همه خانمها (Opens New Window)
-
طرز تهیه مقلوبه پلو عربی مرغ و بادمجان خوشمزه و مجلسی (Opens New Window)
-
آشپزی مدرن و سنتی روی یک سفره (Opens New Window)
-
ترفندهای ساده ولی کاربردی در خانه داری (Opens New Window)
-
طرز تهیه پلوی نخود فرنگی با مرغ ریش ریش شده (Opens New Window)
-
ترفندهای جالب خانهداری که نمیدانستید!/ تصاویر (Opens New Window)
-
جشنوارههای بومی نشاط اجتماعی جامعه را میافزاید (Opens New Window)
-
نکات خانهداری مدرن برای همه خانمها (Opens New Window)
-
طرز تهیه لقمههای گوشتی (Opens New Window)
-
طرز تهیه کوکو پیازچه با سس مخصوص (Opens New Window)
-
شولی؛ پیش غذای محبوب یزدی ها + تصاویر (Opens New Window)
-
شستن ظرف ها بدون پیش بند این عوارض را به دنبال دارد (Opens New Window)
-
مرغ همچنان در اوج (Opens New Window)
-
دستور رئیس جمهور به دو وزارتخانه برای کنترل قیمت مرغ (Opens New Window)
-
یارانه ۲.۵ میلیارد دلاری برای تولید گوشت مرغ کجا رفت؟ (Opens New Window)
-
راهکارهایی برای تقویت سیستم ایمنی بدن در دوران کرونا (Opens New Window)
-
فعالیت زیرزمینی آرایشگاه های زنانه یزد در اوج کرونا!/آرایشگاههای زنانه متخلف لغو مجوز دائم میشوند (Opens New Window)
-
راههای محافطت از کودکان در برابر کووید۱۹ (Opens New Window)