Skip to Content

گزارش اختصاصی یزدبانو

بازگشت کبوتران خونین بال به شهر/ با زندگینامه سرداران شهید یزد بیشتر آشنا شویم


صبح امروز یادواره پنج سردار شهید تیپ 18 الغدیر یزد به نامهای ذبیح الله عاصی زاده، حاج ابراهیم جعفرزاده، حاج اکبر آقابابایی، سعید قهاری سعید، سید محمد ابراهیمی و اولین فرمانده سپاه یزد محمد منتظر قائم برگزار شد.

به گزارش خبرنگار یزدبانو، صبح امروز کبوتر خاطرات جنگ و جهاد بر بام حسینیه ثارالله نشست و مردم دیار دارالعباده را در یادواره شش فرمانده آسمانی به روزهای جنگ و جهاد و حماسه پیوند زد و یادواره شش فرمانده آسمانی دیاردارالعباده در حسینیه ثارالله یزد برگزار شد. حسینیه ثارالله مهمانانی از خانواده معظم شهدا داشت. یاد و خاطره شش فرمانده شهید تیپ مستقل 18 الغدیر به نام های محمد منتظر قائم اولین فرمانده سپاه پاسداران یزد، ذبیح الله عاصی زاده اولین فرمانده تیپ 18 الغدیر، حاج ابراهیم جعفرزاده دومین فرمانده تیپ 18 الغدیر، حاج اکبر آقا بابایی سومین فرمانده تیپ 18 الغدیر، سعید قهاری سعید ششمین فرمانده تیپ 18 الغدیر و سید محمد ابراهیمی به عنوان معاون تیپ 18 الغدیر امروز دیار دارالعباده را نورباران کرد.شهیدانی که به همراه دیگر همرزمانشان با اهدای خون خود آبرو بخشیدند. سردار محمد رضا فلاح زاده استاندار اسبق یزد و به عنوان یادگار هشت سال دفاع مقدس که قبل از شهید قهاری سعید به عنوان پنجمین فرمانده تیپ 18 الغدیر به شمار می رود امروز سخنران این مراسم بود. پدر و مادر شهید حاج ابراهیم جعفر زاده و و همسر شهید سعید قهاری سعید از میهمانان ویژه این مراسم بودند. ********** از شما دعوت می کنیم تا با صرف وقت چند دقیقه ای لحظاتی را با مختصری از زندگینامه این سرداران شهید  آشنا شوید و برای روح بلندشان و همه شهدا صلوات بفرستید.  

زندگینامه شهيد محمد منتظر قائم و معماي طبس

محمد منتظر قائم در سال 1327 هجري شمسي در يک خانواده‌ي مذهبي و کم بضاعت در شهر فردوس به دنيا آمد. پس از پايان سوم دبستان به يزد نزد اقوام پدري خود رفت و در آنجا به ادامه‌ي تحصيل پرداخت. همزمان با قيام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثير و پخش اعلاميه‌هاي امام خميني پرداخت. او با خلوص خاصي، عکس امام را به شيفتگان مي‌رساند و با همکلاسي‌هايش، بي پروا عليه رژيم شاه بحث مي‌کرد. محمد بعد از پايان دبيرستان به خدمت سربازي رفت و پس از پايان خدمت در شرکت برق توانير مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهي و استقرار حکومت اسلامي با تشکيل گروهي به مبارزه پرداخت. در سال 1351 هـ . ش، اعضاي گروه شناسايي و محمد نيز دستگير و زنداني شدند و محمد تحت شکنجه‌هاي وحشيانه‌ي مأموران ساواک قرار گرفت؛ مشکل بزرگ آقاي رئيس جمهور چه بود؟ تلفن محرمانه‌ي رياست جمهوري در کاخ سفيد به صدا در آمد. منشي مخصوص رئيس گوشي را برداشت و با اضطراب به اتاق رئيس جمهور وصل کرد. مکالمه‌ي فرد ناشناس 20 دقيقه طول کشيد؛ پس از پايان مکالمه، رئيس جمهور به سرعت از منشي خواست تا يادداشتي كه در پاكت قرار داده شده را به ستاد کل بفرستد. پس از فرار آمريکايي‌ها از ايران، کاخ سفيد اعلاميه‌اي به اين شرح پخش کرد: «آمريکا در عملياتي در صحراي طبس جهت آزادي جان گروگان‌هاي اسير در ايران با شکست روبه‌رو شد و اسناد سري و مهمي در درون هلي‌كوپترها به جاي مانده است». پس از اينكه مدت زمان کوتاهي از پخش اين اعلاميه از جانب کاخ سفيد سپري شد، به دستور مستقيم بني‌صدر، که در آن زمان سمت فرماندهي کل قوا را داشت، هلي‌كوپترهاي به جا مانده از عمليات آمريکايي‌ها بمباران شد و اسناد سري و مهم باقي مانده در آتش سوختند و محمد منتظر قايم ـ فرمانده‌ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي يزد ـ که در منطقه از هلي‌كوپترها محافظت مي‌کرد، به شهادت رسيد. **********

 زندگینامه شهید ذبیح الله عاصی زاده

سردار شهيد ذبيح الله عاصي زاده اولين فرمانده تيپ مستقل 18 الغدير يزد بود.ذبیح الله در تاریخ 24/5/1340 ش در روستای مزرعه سیف اردکان، در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. وي تحصیلات خود را تا خرداد 59، با گرفتن دیپلم اتومکانیک در اردکان ادامه داد و سپس به صف سبزجامگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. ايشان دوره آموزش عمومی را از تاریخ 4/6/59 در یزد و آموزش تخصصی پدافند را در اصفهان گذرانید. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه میهن اسلامی‌ ما، به همراه اولین گروه اعزامی از سپاه پاسداران یزد، به فرماندهی برادر سید ضیاء گلدانساز، به جبهه رفت و در تاریخ 20/9/59 در منطقه آبادان مجروح شد و پس از مداوا، بار دیگر در جبهه جنوب حضور یافت. وی پس از فراگيري آموزش تخصصی اطلاعات عملیات، فرماندهی نیروهای یزدی را در منطقه سوسنگرد بعهده گرفت و مجدداً در تاریخ 16/12/60 از ناحیه پا مجروح شد. وی پس از مداوای مختصر، به جبهه بازگشت و با مسئولیت فرماندهی گردان، در تیپ‌هاي کربلا و عاشورا، در عملیات‌های مختلف شرکت نمود. استعداد وافر و عملکرد برجسته وي، توجه فرماندهان عالی جنگ را به خود جلب كرد و بدين‌ سبب از تاریخ 2/6/61 به مسئولیت معاونت اطلاعات و عملیات، در تیپ 8 نجف‌ اشرف برگزیده شد. در این ايام نیروهای یزدی در قالب گردان‌های عملیاتی، در چند تیپ و لشکر فعاليت مي‌كردند و در مجموع نیروهای یزدی فراتر از یک تیپ مستقل، در جبهه حضور داشتند؛ بنا براين پیشنهاد تشكيل یک تیپ مستقل براي استان یزد، مورد توجه فرماندهان نظامی و مسئولین استان قرار گرفت و در نهایت در تاریخ 4/7/62 از سوی فرمانده کل سپاه پاسداران حکم تشکیل تیپ الغدیر به نام برادر عاصی‌زاده صادر شد؛ ولی این سردار عالی مقام، به فاصله 17 روز، بر اثر اصابت ترکش توپ، در تاریخ 21/7/1362 در منطقه بانه به شهادت رسید. عاصی‌زاده چهارماه قبل از شهادت ازدواج نمود و تنها فرزند وی، پس از شهادت پدر، دیده به جهان گشود که او را عباس نام نهادند. از این سردار سرافراز سپاه اسلام، وصیت‌نامه ارزشمندی به یادگار مانده که در فرازی از آن، همه یاران و همسنگران خود را اینچنین سفارش کرده است:«موقعی که سلاح‌های ما به زمین افتاد، برای برداشتن از همدیگر سبقت بگیرید و نگذارید خون شهیدان ما بخشکد و باید هر چه سریعتر و با سرعت عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید. شما باید حافظ ولایت‌فقیه باشید و امام و رهبرمان را همچون نگین انگشتر در میان خود نگهدارید. تمام مشکلات مملکت را بدون سروصدا حل کنید و نگذارید این قلب امت لحظه‌ای درد بگیرد.» **********

 زندگینامه شهید حاج ابراهیم جعفرزاده

  حاج ابراهیم جعفرزاده دومین فرمانده تبپ مستقل 18 الغدیر یزد بود. ابراهیم در تاریخ 22/11/1339 در یک خانواده مذهبی و متدین، در شهر شهیدپرور اصفهان بدنیا آمد. از همان دوران دبیرستان، پی به ماهیت رژیم منفور پهلوی برده و مبارزه با آن را آغاز نمود. به هنگام برپایی جشن‌های سلطنتی، زبان به اعتراض می‌گشود، که در این رابطه چندین بار دستگیر و مورد آزار عمال رژیم شاه معدوم قرار گرفت. وی در سال 1360 در دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان، مسئولیت تحقیقات آن ارگان را بعهده گرفت و چندی بعد به مکه معظمه مشرف شد. سردار پرافتخار اسلام برادر حاج ابراهیم جعفرزاده، پس از مدتی بر حسب نیاز، به کردستان اعزام گشت و به مبارزه با اشرار و گروهک‌های ضد انقلاب پرداخت. سپس به جنوب کشور هجرت نمود و در هدایت و فرماندهی رزمندگان دلاور اسلام اقدام نمود. او در صحنه‌های نبرد اسلام علیه کفار بعثی، در عملیات‌های متعددی چون فرمانده کل قوا (دارخوین)، ثامن الائمه (شکستن حصر آبادان)، طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، سلسله عملیات‌های والفجر (مقدماتی و 1 و 2 و 4 و 6)، خیبر و بدر شرکت نمود و به ترتیب فرماندهی اولین گردان زرهی سپاه اصفهان، فرماندهی یکی از قسمت‌های لشکر14 امام حسین (ع)، مسئولیت زرهی قرارگاه نصر، فرماندهی تیپ 21 رمضان، مسئولیت بررسی مسائل کلی مرزهای کشور، مسئولیت طرح و برنامه لشکر زرهی سپاه و فرماندهی تیپ زرهی 28 صفر را بعهده داشت و یکی از مسئولین واحد طرح و برنامه معاونت عملیات قرارگاه خاتم‌الانبیاء بشمار می‌آمد. آخرین مسئولیت ایشان فرماندهی تیپ مستقل 18پیاده الغدیر بود. حضور وی در این یگان و در جمع شیرمردان الغدیر، موجب شد که در فاصله کوتاهی، تیپ الغدیر به عنوان یکی از یگان‌های موفق سپاه اسلام قلمداد شود. که از جمله بر اثر درایت آن سردار دلاور در انهدام نیروهای بعثی در منطقه عملیاتی پاسگاه زید، که در خط پدافندي اقدام به پیشروی نموده بودند، موجب شد که اين يگان بنام تیپ پیروز الغدیر نامیده شود. آن سردار دلاور نسبت به معنویت و نماز شب توجه خاصی داشت و در محل ستاد فرماندهی تیپ، تابلویی نصب کرده بود که بر روی آن نوشته بود: «در اینجا رسم این است که همه برای نماز شب بیدار می شوند، از برادرانی که نماز شب را اقامه نمی‌کنند می‌خواهیم که در این محل نخوابند.» شهید جعفرزاده قبل از عمليات بدر، به همراه فرماندهان تیپ و لشکرهای سپاه اسلام، خدمت حضرت امام شرفیاب می‌شود. که در این دیدار، حضرت امام آنها را مورد دلجویی و تفقد قرار داده و دستور عملیات را صادر می‌فرمایند. وقتی فرماندهان از محضر حضرت امام (ره) مرخص می‌شوند، حضرت امام سردار جعفرزاده را صدا زده و آهسته مطلبی را می‌فرمایند که این سخن هرگز فاش نشد. شهید جعفرزاده در عملیات بدر، همگام با نیروهای خط‌شکن، در عملیات شرکت می‌کند و خود آرپی‏جی بدست گرفته و به جنگ تانک‏ها می‌رود و سرانجام در اثر اصابت ترکش توپ به سرش، به معراج الهی پر می‏کشد. وی چهارمین شهید خانواده جعفرزاده می‌باشد و دو برادر و دامادشان نیز قبل از ایشان، در جبهه به شهادت رسیده‌اند. در هنگام شهادت، از حاج ابراهیم فرزند 5/1 ساله‌ای بنام علیرضا به یادگار مانده است. از شهید جعفرزاده وصیتنامه ارزشمندی به یادگار مانده که توجه شما را به بخش‌هایی از آن جلب می‌نماییم: « امیدوارم شهادت ما مقارن با رضای حق و نصر اسلام و شکست کفر باشد. شما را به اطاعت از اولی الامر امام روحی له الفدا و جانبازی در راه اسلام سفارش می‌کنم. در صورت توفیق شهادت و نیل به فیض الهی، از شما تقاضا دارم وحدت بین خویشان و بین خودتان را حفظ کنید. امام و روحانیت اصیل را در صدر قرار داده و با عمل صالح خودتان ثابت کنید چگونه رهرو پیامبر، علی و فاطمه و ائمه معصومین (ع) هستید .پدرم، مادرم، که هستی من از شما شکل گرفت و شخصیت انسانی و اسلامی‏ام را شما ساختید، اجرتان با خدا. همسرم، که امکان حضور در صحنه انقلاب و جنگ را با فداکاری بی‌نظیرتان فراهم ساختید، شرمنده‌ام از این همه ظلمی که بواسطه شرایط به شما تحمیل شده. واقعاً که شریک امین و صدیقی بودید، خداوند شمارا با زهرا محشور نماید. امیدوارم همانگونه که برای من اسوه ایثار بودید، همچون کوه، اسوه و استوار باقی بمانید و از اسلام فاصله نگیرید. خواهرم، ای کوه سترگ، ای حماسه ایثار و مقاومت، تو نیز باقی باش بر این راه و با تربیت صحیح فرزندان شهید، آنان را مجاهدانی خالص و قوی پنجه وارد لشکر صاحب‌الزمان«عج» نما. و دیگر خواهران و برادران، ای خوبان خوب، دستتان را می‌بوسم و شما را به تداوم راهی که آغاز کرده‌اید، سفارش می‌کنم و همه را به اطاعت از خمینی روح الله، مجاهدت فی سبیل الله، سلوک با خلق الله و عبادت الله و توسل به اولیاء الله سفارش می‌نمایم.خداوند همه شما را در پناه خودش محفوظ بدارد.» ***********

زندگینامه شهید حاج اکبر آقابابایی

سردار آقابابایی در سال 1340 در یکی از محلات فقیرنشین اصفهان چشم به جهان گشود. دوره ابتدائی و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان صارمیه همان شهر به اتمام رساند. در طول تحصیل به کارهای فرهنگی، ورزشی علاقه وافری داشت. قرآن را با صدای خوب تلاوت می‌کرد. در ایام تعطیلی به کار می‌پرداخت. مبارزه سیاسی را در همان دوران دبیرستان آغاز نمود. وی از دانش‌آموزان فعال شهر اصفهان بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شروع به فعالیت کرد. سپس به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و به عنوان مربی آموزش در پادگان غدیر اصفهان به آموزش پاسداران پرداخت. با اوج‌گیری غائله کردستان به سنندج اعزام شد و معاونت عملیات ناحیه کردستان را بر عهده گرفت. وی در ادامه خدمت خود در سپاه، در مسئولیت‏های فرماندهی تیپ 110 شهید بروجردی، فرماندهی تیپ پیروز الغدیر، قائم مقام لشکر 14 امام حسین (ع) و معاونت عملیات نیروی قدس انجام وظیفه نمود. وی در سال 1367 در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته مهندسی پذیرفته شد؛ ولی با توجه به مسئولیت‏های مهم از ادامه تحصیل بازماند. بار دیگر در سال 1370 در کنکور شرکت نمود و در رشته علوم سیاسی، علیرغم مسئولیت‏های خطیرش از قبیل جانشینی فرماندهی لشکر 14 امام حسین (ع)، به تحصیل ادامه داد. با اینکه می‌دانست چند صباحی به پایان عمرش باقی نمانده است، با آن حال وخیم و سینه پردردش، لحظه‌ای از تحصیل بازنماند؛ بطوری‌که موفقیت وی در دروس، تحیّر استادان و دانشجویان را برانگیخته بود. وی در برنامه‏ریزی دقیق، منظم و کوشا، و در بین بسیجیان به سنگ صبور مشهور بود. کمک نمودن به همنوعان خود را بدون هیچگونه چشم‌داشتی وظیفه شرعی می‏دانست. عبادت و عرفان، احساس و صدق وی، بین تمامی دوستان مشهور و زبانزد همه یارانش بود. به ولایت عشق می‏ورزید و در اطاعت از فرماندهی لحظه‏ای غافل نمی‏شد. یکی از برجسته‌ترین خصوصیات سردار رشید اسلام حاج اکبر آقابابائی را می‌توان جاذبه او نام برد. کمتر کسی را می‌توانید پیدا کنید که حتی یک بار با او مواجه شده و شیفته رفتار و اخلاق نیکوی او نشده باشد. در اولین برخورد بگونه‌ای رفتار می‌کرد که گویا سالهاست که تو را می‌شناسد. حتی کسانی که او را ندیده بودند شیفته اخلاق و مرامش بودند. آن شهید والامقام که وجودش آئینه تمام نمای ایمان، اخلاص، تقوی، صفا و صمیمت، ایثار و مجاهدت بود، عمر پربرکتش را در پرتو پیروی از ولایت امر، وقف انقلاب اسلامی و دفاع از آرمان‌های مقدس آن نمود و با حضور پرصلابت خویش در جبهه‌های نور علیه ظلمت و دیگر صحنه‌های سرنوشت ساز انقلاب، حماسه‌ها آفرید. سردار رشید حاج اکبر آقابابایی سرانجام سحرگاه پنجم شهریور ماه 1375 در حالی که زیارت عاشورا را زمزمه می‏کرد، با سینه‏ای پردرد ناشی از آثار شیمیایی در عملیات کربلای 5، سر به دامان مولا نهاد و به سوی عرش رحمان عروج کرد. اگر چه فقدان این شهید عزیز ضایعه‌ای بس جبران‌ناپذیر است؛ ولی معراج ملکوتی و شهادتش برای همرزمان و پویندگان راهش، درس دیگری از دفتر عشق بود. در پایان چند جمله‌ای از وصیتنامه وی را مرور می‌کنیم. «این وصیت نامه را در حالی می‌نویسم که عازم مأموریتی هستم، به منطقه‌ای که اسلام عزیز سالها در غربت به سر برده است و برای رشد آن نیاز به جهاد و شهادت است. از او که صاحب مرگ و حیات است خواستارم این حقیر گنهکار را به لطف و مرحمت خود بخشیده و شهادت که فخر اولیاء الهی است، نصیبم گرداند. عزیزانم بدانید، دشمنان اسلام با بهره‌گیری از زر و زور، در پی آنند که شما را از گذشته درخشان خود مأیوس سازند و شما را به سمت دنیای پر از نیرنگ خود کشانده و از مسیر حق جدا سازند.» **********

زندگینامه شهید سعید قهاری سعید

  سردار سرتیپ پاسدار شهید "سعید قهاری" در مورخ 1331/01/05 در روستای چنار علیا توابع اسد آباد استان همدان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در همان روستا به پایان رسانید و برای ادامه تحصیل به همدان رفت و دیپلم را در همان شهر اخذ نمود و پس از آن به خدمت سربازی رفت و در طی 2 سال سربازی در رژیم سابق، فنون نظامی را آموخت و همزمان با تظاهرات های مردمی علیه رژیم ستم شاهی به عنوان یک مبارز به فرمان امام (ره) مبارزات خود را آغاز کرد. پس از انقلاب در سال 1358 جزو اولین پاسدارانی بود که به سپاه ملحق شد و فرماندهی بسیج همدان را به عهده گرفت و پس از آن جانشین سپاه همدان شد. پس از آن فرمانده سپاه نهاوند شد و بعد از آن بنا به نیاز منطقه سنقر که در آن زمان مواجه با درگیری های ضد انقلاب بود به فرماندهی سپاه سنقر منصوب شد و پس از سه سال خدمت و درگیری در منطقه سنقر، به تیپ جوانرود در سال 1365 منصوب شد پس از آن بنا به نیاز به فرماندهی شهر پاوه منصوب شد و در آن زمان در عملیات والفجر 10 شرکت نموده که منجر به مصدومیت شیمیایی وی گردید. بعد از پاوه، به جانشینی تیپ انصار الرسول درمنطقه شاخ شمران و اورامانات منصوب شد و در یک دوره فشرده فنون عالی نظامی را آموخت و مجددا در سال 69 به شهر مرزی مریوان اعزام شد و به فرماندهی سپاه مریوان و تیپ مریوان منصوب گردید. پس از سه سال خدمت در شهر مریوان به جانشینی قرارگاه شهید شهرامفر در سنندج منصوب گردید. پس از 6 ماه خدمت بنا به پیشنهاد سردار شهید کاظمی فرمانده وقت قرارگاه حمزه، به فرماندهی قرارگاه شهید کاوه در بانه انتخاب شد سپس به جانشینی لشکر 3 در ارومیه انتخاب شد و در طی درگیری تن به تن با اشرار و ضد کوردل در شهر اشنویه، برای پنجمین بار از ناحیه پا به شدت مجروح گردید. پس از آن مسئول ستاد قرارگاه حمزه سید ااشهدا شد. روی هم رفته ایشان 9 سال در کنار سردار شهید احمد کاظمی خدمت نمود. پس از آن بنا به نیاز منطقه غرب کشور در قرارگاه نجف اشرف جانشین قرارگاه نجف در کرمانشاه شد و سه سال در آنجا خدمت خالصانه داشت. پس از آن به سمت فرماندهی ارشد یزد و تیپ مستقل الغدیر منصوب شد و حدود سه سال تیپ را به بهترین حالت آماده و عملیاتی تبدیل نمود. شهید قهاری بار معنوی خود را با راه اندازی کنگره شهدای دارالعباده یزد بست و در همان جا عهدی با شهدا به خصوص شهید باکری و کاظمی بست که ....... وی در تاریخ آبان ماه 85 به فرماندهی لشکر 3 نیروی مخصوص حمزه سید الشهدا منصوب شد و پس از 3الی 4 ماه خدمت در طی درگیری با ضد انقلابیون کوردل در ارتفاعات شمال غرب به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به آرزوی دیرین خویش رسید و به همرزمان خویش شهید باکری و کاظمی پیوست. **********  

 زندگینامه  شهید سید محمد ابراهیمی

معاون عملیاتی تیپ مستقل 18 الغدیرسید محمد فرزند سید رضا در تاریخ 15/6/1341 در شهرستان انار دیده به جهان گشود. در طول دوران طفولیت با احکام و آداب اسلامی آشنا گشت. وی تحصیلات خود را از دوره ابتدایی تا سال اول دبیرستان در محل سکونت خود گذراند. پس از آن برای ادامه تحصیل به یزد آمد و درس و بحث خود را تا اخذ دیپلم راه و ساختمان ادامه داد. بدنبال شروع جنگ تحمیلی در تاریخ 1/9/59 به جمع پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. ایشان در ضمن تحصیل هیچ‌گاه از فعالیت‌های اجتماعی دست نمی‌کشید و همواره در جریانات انقلاب، پیشقدم بود و با دیگر همرزمان خود شبانه‌روز تلاش می‌کرد. او علاوه بر مجاهدت و کوشش فراوان، از اخلاق و رفتار اسلامی خوبی برخوردار بود و هیچ‌گاه احترام به بزرگان را فراموش نمی‌کرد. در شکل گیری انقلاب اسلامی در محل سکونت خود فعالانه تلاش می‌کرد. پس از عضویت در سپاه و گذراندن دوره آموزش نظامی در پادگان شهید بهشتی یزد (باغ خان) به منطقه کردستان اعزام شد و با جانفشانی تمام به دفع اشرار و ضدانقلاب پرداخت. پس از پایان مأموریت و بازگشت به یزد، برای گذراندن دوره تخصصی به تهران رفته و آموزش‌های طرح ‌و عملیات را با موفقیت پشت سر نهاد. پس از آن به منطقه جنوب رفته تا با تجربه‌های مفید در سنگرهای دفاع‌ مقدس، خدمات شایانی را انجام دهد. وی در مسئولیت‌های مدیر کالک و نقشه، فرمانده گروه شناسایی تیپ عاشورا، مسئول اجرایی قرارگاه صاحب‌الزمان فعالیت نمود. بدنبال تشکیل تیپ 18 الغدیر، مسئولیت معاونت طرح ‌و عملیات را پذیرفت و طراحی عملیات‌های رزمی را بعهده گرفت و از تاریخ 6/6/65 به سمت جانشین دوم تیپ الغدیر برگزیده شد. سرانجام پس از شرکت در دهها عملیات در جبهه‌های غرب و جنوب و دو بار مجروحیت، در تاریخ 8/11/65 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره در ساعت 9:10 صبح به شهادت رسید. تنها فرزند وی بنام سید علی محمد، 20 روز پس از شهادت پدر دیده به جهان گشود. جنازه این شهید سرافزار، پس از ده سال حضور در مشهد شلمچه، به یزد آورده شد و در تاریخ 21/4/1375 در جوار شهدای گرانقدر انقلاب ‌اسلامی و دفاع ‌مقدس در خلدبرین بخاک سپرده شد. از این شهید گرانقدر وصیت‌نامه ارزشمندی به یادگار مانده که در بخشی از آن چنین می‌نویسد: «همیشه به یاد خدا باشید و به دستورات الهی و شرعی عمل کنید. برای رضای خدا کار کنید و با دشمنان انقلاب‌اسلامی، که همان دشمنان خدا هستند، مقابله نمایید. در خط ولایت ‌فقیه حرکت کنید و در مقابل مشکلات صبور باشید. برادران عزیز، هدف‌ و خط‏مشی شما باید دستورات خدا، قرآن، چهارده معصوم (ع) و امام عزیزمان خمینی‏کبیر باشد. با حضور در صحنه های جنگ و انقلاب، روح شهدای اسلام را شاد کنید و دشمن را به هراس و وحشت بیاندازید.»   روحشان شاد و راهشان مستدام باد.



Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


ویژه زنان ویژه زنان

نکات خانه داری نکات خانه داری